برکه خان بن جوچی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بِرْکه خان (د ۶۶۵ق /۱۲۶۷م )، امیرزاده مغول سومین پسر جوجی (جوچی)، نواده چنگیزخان و فرمانروای اردوی زرین بود. نام وی در منابع عربی و فارسی و ترکی به صورت برکا، برکای و بورکه نیز ضبط شده ، و در اصل مغولی شده واژه ترکی بَرْک به معنای سخت و استوار است ، وی در منابع اسلامی ابوالمعالی ناصرالدین ، جلال الدین ابراهیم و ولی سلطان لقب یافته است .
از اوایل کار او پیش از فرمانرواییش اطلاع چندانی در دست نیست. در جنگ هایی که طی سال های ۶۳۴ـ۶۳۹/ ۱۲۳۷ـ۱۲۴۲ در روسیه و اروپای شرقی در گرفته بود شرکت نکرد، اما بیش از باتو، که در مراسم تاجگذاری کیوک (۶۴۴/۱۲۴۶) و مُنکو (۶۴۹/۱۲۵۱) به نمایندگی او شرکت کرده بود، در مغولستان اقامت داشت. به گفته روبروک، تیولِ «یورت» او ابتدا در سمت دربند بود، اما در ۶۵۳/۱۲۵۵ به فرمان باتو به شرق ولگا منتقل شد تا برکه با همکیشان مسلمان خود تماسی نداشته باشد.می دانیم که در ۶۲۶ق /۱۲۲۹م همراه باتوخان و دیگر برادران در قوریلتای اوگِدَی قاآن ، و در ۶۳۴ق /۱۲۳۷م همراه با برادران و دیگر شاهزادگان و سرداران در جنگ و فتح سرزمین های غربی بوقشی (مُکشا، ایالتی از مُردوین ) و بُرتاس ، و در ۶۴۳ق /۱۲۴۵م در قوریلتای گیوک خان ، و در ۶۴۹ق /۱۲۵۱م در قوریلتای منگکه قاآن حضور داشته است . اگر فرمانروایی ِ تحقق نیافته سَرتاق ، و حکمرانی ِ کوتاه مدت اولاقچی (اُلاغچی ، اُلائوچی ) پسران باتو را نادیده بگیریم ، وی دومین خان پس از پایان جنگ و ستیز قوبیلای و اَریغ بوکه پسران مُنْگْکه قاآن ، نخستین فرمانروای مستقل اردوی زرین بود.
تاریخ ولادت
با توجه به سن او هنگام ملاقات با سفیران بیبرس و تاریخ مرگش در ۶۶۵ق ، می بایست در حدود سال ۶۰۵ یا ۶۰۶ق / ۱۲۰۸ یا ۱۲۰۹م زاده شده باشد.
دین برکه خان
روبروک، ضمن اشاره به اسلام آوردن برکه، می گوید که وی در اردوی خود خوردن گوشت خوک را ممنوع کرده بود. تاریخ اسلام آوردن او معلوم نیست و این سخن جوزجانی که او از کودکی در دامان اسلام پرورش یافته چندان اعتباری ندارد. اما ظاهراً زمانی که منکو به مقام خانی رسید، برکه مسلمان شده بود؛ چون به گفته جوینی در جشن ها به ملاحظه او حیوانات را ذبح شرعی می کرده اند.برکه خان یکی از نخستین کسان از میان مغولان و نخستین کس از میان فرزندان چنگیزخان است که به اسلام تشرف یافت و به پاسداری از اسلام و مسلمانان برخاست و سبب توقف کشورگشایی مغولان در غرب جهان اسلام گردید.گزارش منابع درباره چگونگی و زمان تشرف برکه خان به اسلام متشتت است ؛ گفته اند که برکه به خواست جوجی خان از آغاز تولد به دایه ای مسلمان سپرده شد و در مسلمانی برآمد و قرآن آموخت . وی در ۶۳۱ق /۱۲۳۴م کوشید تا با شمس الدین اِلْتتمش از سلاطین مملوک دهلی رابطه برقرار کند. او به دربار خلیفه عباسی نیز سفیر فرستاد و دوبار تشریف دارالخلافه پوشید؛ از مسلمانان سمرقند در برابر مسیحیان آن شهر که به حمایت امیر ترسای مغولی مستظهر بودند، پشتیبانی کرد و همواره با مفسران ، محدثان و فقیهان همنشین بود و کتابخانه بزرگی داشت و در سپاه او کسی خمر نمی خورد و در مسلمانی «به غایت صلب و با حمیت » بود. غیر از جوزجانی بیشتر مؤلفان برآنند که وی به دست سیف الدین باخرزی عارف و صوفی نامی ، یا یکی از شاگردان او به دین اسلام تشرف یافته است . ذهبی اسلام آوردن او را به سال ۶۴۰ و اندی در بخارا و در حضور باخرزی همراه با گروهی از سردارانش دانسته است . به نوشته ابوالغازی ، برکه در دوره فرمانروایی ، به راهنمایی دو بازرگان بخارایی به دین اسلام تشرف یافت .. برخی نیز آورده اند که برکه خان در بازگشت از قوریلتای منگکه قاآن (۶۴۸ق /۱۲۵۰م ) به ارشاد باخرزی که وی را به نامه نویسی با خلیفه و بیعت و دوستی او ترغیب کرد، اسلام آورد اما می دانیم که در قوریلتای منگکه قاآن مسلمانی برکه آشکار و مشهور بود و به پاس خاطر او در آن جشن خوراک میهمانان از گوشت گاو و گوسفندی که به «طریق مشروع » ذبح شده بود، فراهم می آمد. بنابراین ، باید او در آغاز جوانی و دست کم در سال های نخست دهه ۶۴۰ق به اسلام گرویده باشد. به نوشته بیش تر تاریخ نویسان او در مسلمانی ثابت قدم بود و زنان و کسان و سرداران خود را به اسلام خواند و در قلمرو خویش مدرسه و مسجدها ساخت . مسجد سیّار (یا چادر - مسجد) نیز از ابتکارات او بوده است . او عالمان و فقیهان را بزرگ می داشت . شیخ نجم الدین ابوالرجا مختار بن محمود زاهدی صاحب کتاب القنیه ، رساله ای در اعتقاد تألیف ، و به او اهدا کرد و آن را رسالة الناصریه نامید. اشاره بارتولد به استناد گزارش های سفیران مصر در دربار برکه خان مبنی بر اینکه آداب و رسوم بت پرستانه همسان مغولستان در دربار برکه خان رواج داشته است استنباط نادرستی است ؛ چه ، منع شستن جامه در دربار خان ، آیینی بت پرستانه نیست و در آیین شمنی و باور داشتهای مغولان (که نمی توان آن را بت پرستی تلقی کرد) شستن جامه هیچ گونه منعی نداشته ، بلکه تنها آب تنی و افکندن جامه شسته شده در فضای باز و زیر آسمان (به تصور وقوع رعد و برق بر اثر آن ) منع می شده است .
رسیدن به سلطنت
...

پیشنهاد کاربران

بپرس