فرهنگ اسم ها
معنی: آتش بزرگ، بالاترین سوگند، ( اَعلام ) ) از نام های شاهنامه، ) فرزند بیژن فرمانروای سمرقند که با یزدگرد جنگید، آتش بزرگ مرکب از بر ( مخفف ابر ) + سام ( آتش )، نام یکی از سرداران یزگرد ساسانی
برچسب ها: اسم، اسم با ب، اسم پسر، اسم فارسی، اسم تاریخی و کهن
لغت نامه دهخدا
- برسام زده ؛ کسی که به مرض برسام دچار است.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] برسام به معنای التهاب سینه است. از این عنوان در باب های جهاد، ضمان، وصیت و اقرار به مناسبت یاد شده است.
برسام، التهابی است که در پرده ی میان کبد و قلب عارض می شود و در صورت رسیدن حرارت آن به مغز، بیمار، هذیان می گوید. به فرد مبتلا به این بیماری «مبرسم» گفته می شود.
رفع تکلیف جهاد از مبرسم
برسام از جمله بیماری های سنگینی است که پیدایی آن موجب رفع تکلیف جهاد، از مبتلای به آن می شود. از شرایط اهلیت، عقل و شعور است.
عدم اهلیّت مبرسم در ادای تکلیف
بیماری برسام از آن جهت که موجب زوال شعور وآگاهی فرد می گردد، او را در مرحله ی ادا ی تکلیف، از اهلیت ساقط می سازد؛ از این رو مبرسم در محجور علیه بودن و بی اعتباری اقرارهایش و نیز آنچه به عنوان عقد یا ایقاع انشاء می کند، همچون دیوانه است.
برسام، التهابی است که در پرده ی میان کبد و قلب عارض می شود و در صورت رسیدن حرارت آن به مغز، بیمار، هذیان می گوید. به فرد مبتلا به این بیماری «مبرسم» گفته می شود.
رفع تکلیف جهاد از مبرسم
برسام از جمله بیماری های سنگینی است که پیدایی آن موجب رفع تکلیف جهاد، از مبتلای به آن می شود. از شرایط اهلیت، عقل و شعور است.
عدم اهلیّت مبرسم در ادای تکلیف
بیماری برسام از آن جهت که موجب زوال شعور وآگاهی فرد می گردد، او را در مرحله ی ادا ی تکلیف، از اهلیت ساقط می سازد؛ از این رو مبرسم در محجور علیه بودن و بی اعتباری اقرارهایش و نیز آنچه به عنوان عقد یا ایقاع انشاء می کند، همچون دیوانه است.
wikifeqh: برسام
جدول کلمات
مترادف ها
ذات الجنب، برسام، برسامه، اماس شامه ریه
پیشنهاد کاربران
اسم من برسامه و خوشحال شدم که اسم من داخل اینترنت است
ایم من برسامه و خوشحال شدم که اسم من داخل اینترنت است
برسام: در اوستایی: برسمن baresman و در پهلوی برسَم barsam بوده و به دسته ای بسته شده از ترکه های درخت انار می گویند که سمبل گیاهان و درخت هایی است که اهورامزدا عطا کرده و برای ارج نهادن به آفریده های سودمند
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
مزدا ( دانای همه چیز ) به هنگام خواندن یسنا یا وندیداد یا نسک هایی از سپنتایی اوستا، زرتشتیان این دسته از ترکه های انار را به دست می گرفتند. امروزه به جای ترکه های انار، شاخه هایی از فلز برنج یا نقره که مانند دسته ی گل آماده شده در دست می گیرند. ( فرهنگ واژه های پهلوی دکتر بهرام فره وشی )
اسم پسر کوچولوی من هم برسام وتازه ۶ ماهشه برسام به معنی آغوش گرم ودرخشنده اسم یکی از فرمانروایان شاهنامه وپسر بیژن بود
اسامی فارسی بسیار پرمعنی و زیباست و اعراب در دشمنی با ایرانیان به آنها معانی بد داده اند حتی در زمان حکومت آنهابر ایران زبان پارسی ممنوع بوده ، بخاطر همین کتابهای دانشمندان ایرانی همگی به عربی نوشته شده
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
، در کل اسامی فارسی برای ما ایرانیان زیباتر وشایسته تر است نه اسامی عربی ، مگر کسی در کشورهای عربی از نام ایرانی برای فرزندش استفاده میکند؟ لطفا کمی بیندیشید!
من واقعا اسمم برسام و ۹ سال دارم در استان زنجان
اسم بسیار زیبا به معنی در آغوش خوشبختی
برسام از دو کلمه بر بمعنای ابر و و سام بمعنای آتش است که کنایه از ابر آتشین یا همان غروب آفتاب در میان ابرهای سرخ و زرد هم میباشد.
یعنی نفس یعنی جان پدر
آتش بزرگ
فرزند پدر
آتش بزرگ
فرزند پدر
برسام :
بِرسام یا بَرسام در شاهنامه نام پسر بیژن است که سرداری دلیر بود و به فرمان بیژن، برای یاری ماهوی به مرو تاخت تا در آنجا با یزدگرد سوم نبرد کند. پیمان میان ماهوی و برسام بر این بود که در صورت پیروزی برسام بر یزدگردسوم، غنائم نفیس چون تاج و تخت کیانی به برسام هدیه شود.
... [مشاهده متن کامل]
هنگامی که یزگردسوم در نبرد قادسیه باخت با خدم و حشم بسیار از طریق ری راهی خراسان شد تا مگر سپاهی از آن دیار گردآورد دوبار با قوای اسلام مقابله نماید. اما سرنوشت برای او رقم دیگری زده او باید تک و تنها در داخل آسیابی به خاطر لباس ذی قیمت و تاج و شمشیر مرصع پهلویش شکافته می شد و جسدش در گرداب زرق انداخته می شد.
فرخ زاد هرمز در معیت شاه ایران تا خراسان آمد و در طوس شاه و دودمان سلطنتی را به ماهوی کنارنگ آنجا سپرد و خود برگشت. ولی ماهوی خائن شده طمع به اموال یامفت او را وسوسه کرد، بدین ترتیب برسام را برانگیخت با یزدگرد بجنگد. در جنگ متأسفانه گارد یزدگرد هم شاه را همراهی نکرد و زمانی شاه در میدان خود را تک و تنها یافت به همین سبب با همان لباس شاهانه گریخت شبانگاه به آسیابی دور افتاده پناه برد. سحرگاهان آسیابان وقتی داخل شد نوری که از زرق و برق البسه شاه ساطع می شد خیره ماند. از سوی دیگر ماهوی سخت در تعقیب شاه بود که آسیابان خبر مسرت بخشی به او داد. و سرنوشت واپسین روزهای آخرین پادشاه ساسانی اینگونه رقم خورد.
میان ماهوی و برسام پیمان بر این بود که در صورت پیروزی او بر یزدگرد، تاج و تخت شاه ایران به برسام سپرده شود ولی چنین اتفاقی نیفتادپس برسام خشمگین شد و بر ماهوی یورش برد و او را گرفتار ساخت و سپس وی را نزد پدرش بیژن بُرد. حکیم فردوسی در فرازی از شاهنامه از برسام چنین یاد می کند:
به برسام فرمای تا با سپاه به یاری شود سوی آن رزمگاه
. . .
به برسام فرمود تا ده هزار نبرده سواران خنجر گزار
به مرو اندورن ساز جنگ آورد مگر گنج ایران به چنگ آورد
سپاه از بخارا چو پرّان تذرو بیامد به یک هفته تا شهر مرو
بِرسام یا بَرسام در شاهنامه نام پسر بیژن است که سرداری دلیر بود و به فرمان بیژن، برای یاری ماهوی به مرو تاخت تا در آنجا با یزدگرد سوم نبرد کند. پیمان میان ماهوی و برسام بر این بود که در صورت پیروزی برسام بر یزدگردسوم، غنائم نفیس چون تاج و تخت کیانی به برسام هدیه شود.
... [مشاهده متن کامل]
هنگامی که یزگردسوم در نبرد قادسیه باخت با خدم و حشم بسیار از طریق ری راهی خراسان شد تا مگر سپاهی از آن دیار گردآورد دوبار با قوای اسلام مقابله نماید. اما سرنوشت برای او رقم دیگری زده او باید تک و تنها در داخل آسیابی به خاطر لباس ذی قیمت و تاج و شمشیر مرصع پهلویش شکافته می شد و جسدش در گرداب زرق انداخته می شد.
فرخ زاد هرمز در معیت شاه ایران تا خراسان آمد و در طوس شاه و دودمان سلطنتی را به ماهوی کنارنگ آنجا سپرد و خود برگشت. ولی ماهوی خائن شده طمع به اموال یامفت او را وسوسه کرد، بدین ترتیب برسام را برانگیخت با یزدگرد بجنگد. در جنگ متأسفانه گارد یزدگرد هم شاه را همراهی نکرد و زمانی شاه در میدان خود را تک و تنها یافت به همین سبب با همان لباس شاهانه گریخت شبانگاه به آسیابی دور افتاده پناه برد. سحرگاهان آسیابان وقتی داخل شد نوری که از زرق و برق البسه شاه ساطع می شد خیره ماند. از سوی دیگر ماهوی سخت در تعقیب شاه بود که آسیابان خبر مسرت بخشی به او داد. و سرنوشت واپسین روزهای آخرین پادشاه ساسانی اینگونه رقم خورد.
میان ماهوی و برسام پیمان بر این بود که در صورت پیروزی او بر یزدگرد، تاج و تخت شاه ایران به برسام سپرده شود ولی چنین اتفاقی نیفتادپس برسام خشمگین شد و بر ماهوی یورش برد و او را گرفتار ساخت و سپس وی را نزد پدرش بیژن بُرد. حکیم فردوسی در فرازی از شاهنامه از برسام چنین یاد می کند:
به برسام فرمای تا با سپاه به یاری شود سوی آن رزمگاه
. . .
به برسام فرمود تا ده هزار نبرده سواران خنجر گزار
به مرو اندورن ساز جنگ آورد مگر گنج ایران به چنگ آورد
سپاه از بخارا چو پرّان تذرو بیامد به یک هفته تا شهر مرو
برسام:نام علتی است و آن ورمی باشد حار که در سینه مردم بهم رسد چه بر به معنی سینه و سام به معنی ورم است
منبع:برهان قاطع
منبع:برهان قاطع
آتش بزرگ فکر کنم درست تر باشه چرا که در آن زمان برای ایرانیان آتش مقدس بود و زرتشیان آتش را وسیله ای برای عبادت خداوند یکتا می دانستند
روزگار عجیبیه تاخت و تاز در فرهنگ و اعتقادات رو جدی نمیگیریم. انحراف در هر زمینه ای ممکنه.
گلوله آتشین در مراسم زرتشتیان
آتش بزرگ
مرد برتر
ابرصاعقه آتشین
آتش بزرگ
مرد برتر
ابرصاعقه آتشین
با افتخار اسم پسرم رو یه اسم ایرانی انتخاب کردم ، برسام یعنی آتش بزرگ، آغوش گرم
برسام : برسام به معنای آتش بزرگ .
برسام اسم اصیل ایرانی خیلی قشنگه باید افتخار کنیم اسم اصیل ایرانی روی فرزندامون میزاریم به ایراتی بودنم افتخار میکنم
بَرسام، اَبَرسام، بَرسا - نام پسرانه -
واژه فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک )
نام درست و بُوَنده ( کامل ) آن:
" اَبَرسام" بوده که در پی گذشت زمان بَرسام خوانده شده است!
( ( آن را با واژه بَرسَم ( اوستایی: بَرِسمَن ) یکی ندانید:
بر: بالا، فرا و. . .
سَم: چوب، هیزم، شاخه ی درخت
معنی: چوبی که به سوی بالا پیش می رود یا به سمت اهورامزدا در جریان است ( عود هم از همین برسم گرفته شده است )
در آیین وِدایی به آن بَرهیس می گویند:
حصیری که برای نشستن خدایان در هنگام آیین وِدایی بافته می شود
امروزه برای بِهگُساری ( صرفه جویی ) از شاخه های فلزی بهره می گیرند
جِیمز دار مَستِتِر، باستان شناس فرانسوی:
آیین بَرسَم نمایانگر آفرینش گیاهان ( اوستایی: اوروَرَم ) و باروری گیاهان هست >>> آب ورجاوند ( آبِ مقدس، آبِ زوهَر ) که نماد آب باران هست را بر روی بَرسَم ( شاخه انار ) که نماد گیاهان هست می ریزند!
برسم بر روی دو پایه هلالی شکل جای دارد که به آن برسم دان می گویند ) )
بَر: کوتاه شده اَبَر مانند: اَبَر ستاره، اَبَر نیرو ( قدرت ) -
آپا، سَر، بالا، بلند، زِبَر، صدر، فراز، فرا، فوق -
بزرگ، سَروَر، والا، شامخ، بلندپایه
سام: نام پهلوان اسطوره ای ایران، پسر نریمان، پدر زال، پدربزرگ رستم، از تبار گرشاسپ -
جنگجو، مبارز، جنگاوَر، شجاع، نترس، دلیر،
دلاور، پهلوان، یَل، گُرد، سالار، قهرمان
معنی: جنگجوی بزرگ، جنگاور بلندپایه، بزرگ مرد دلیر، سرور جنگجویان، سردمدار دلیران، پهلوان پهلوانان، مرد مردان، فرا پهلوان، اَبَر قهرمان ( سوپر من )
( ( برخی از پژوهشگران آن را با تَنسَر یا توسَر اشتباه می گیرند ولی باید بدانند که:
تَنسَر یا توسَر: هیربد ( سرپرست آتشکده ) اردشیر یکم
برسام یا اَبَرسام: وُزُرگ فَرمَذار ( وزیر بزرگ ) اردشیر یکم هست! ) )
نام وزیر بزرگ، کنکاشگر ( مشاور ) ، پرده دار اردشیر بابکان
فرنام ( لقب ) : وُزُرگ فَرمَذار >>> وزیر بزرگ و فرهمند
( ( اردشیر یکم نام پسر خشایارشا و ششمین پادشاه هخامنشی است >>> پس بهتر است به اردشیر پاپکان همان اردشیر گفته شود! ) )
اردشیر ( اردشیر بابکان ) خیزش ( قیام ) خود را از اردشیرخوره ( فیروزآباد کنونی ) آغاز کرد و پس از گشودن و گرفتن شهر استخر ( اصطخر، مرودشت فارس ) ، برسام را در آنجا نهاد و خود به سوی فارس روانه شد تا با اردوان پنجم به جنگ بپردازد
برسام هم به عنوان گمارده پادشاه، سرپرستی شکست دادن پادشاه اهواز را بر دوش کشید
پس از آن که خبر پیروزی برسام به گوش اردشیر رسید
اردشیر امیدوار گشت و پس از پیروزی در جنگ های فارس، اصفهان، خوزستان و. . . توانست دودمان ساسانیان را بنیانگذاری کند
( ( ساسان: نام پدر بزرگ اردشیر بابکان
بابک: نام پدر اردشیر بابکان ) )
داستان مردونگی ( جوانمردی، رادمردی ) برسام:
اردشیر بابکان پس از این که آگاه شد تبارِ زنش ( مورُد، میرُد ) به خاندان اشکانی می رسد او را از کاخش به بیرون راند و به برسام فرمان داد که جان زن پا به ماهش ( حامله اش ) را بگیرد، سپس خودش با خواهرش ( دینک بابکان ) در کاخ زندگی کرد
( ( گرچه برخی دینَک بابکان را به عنوان همسر دوم اردشیر می شناسند ولی باید توجه کرد که او تا پایان عمر بچه دار نشد و خواهر اردشیر بود!
آن را با شهبانو دینَگ همسر یزدگرد دوم اشتباه نگیرید!
که فرنام ( لقب ) : بانبیشبان بانیش"شهبانوی بانوان" را داشت!
در دین مَزدَیَسنا و اوستا ازدواج با خویشان و نزدیکان را بسیار ناپسند می داند!
خُوَیدوده: دودمان خویش را ارزشمند دانستن!
هخامنشیان پیوند زناشویی خانوداگی داشتند یعنی خانواده شهریاران ( سلطنتی ) با هم و مردمان باهم ازدواج می کردند و بیشتر از دودمان ( قوم ) خود همسر خود را بر می گزیدند
زیرا می خواستند که دودمان ( قبیله ) خود را بزرگتر و نیرومندتر کنند!
در زمان ساسانیان خُوَیدوده را جور دیگری معنا کردند که در بخشی از نَسک ها مانند: دینکرد، ارداویراف نامه، هیربدستان و. . . دیده می شود و کار موبدان و تاریخ نویسان آن زمان بوده است! ) )
ولی برسام دلش نیامد جان زنی آبستن ( باردار ) را بگیرد
برای همین از او به گونه ای پنهانی نگهداری کرد تا شاپور یکم ( فرزند اردشیر بابکان ) به دنیا بیاید
برسام برای پایستن ( اثبات ) شرافتش ( مردونگیش ) :
آلت خود را برید ( اخته کرد ) و در حُقّه ای ( جعبه کوچک ) سر به مهر گذاشت و به اردشیر داد و از او خواست که در گنج خانه ( گنجینه، خزانه ) شاهی بِنَهد ( قرار دهد ) تا در آینده به اردشیر بفهماند که نژادپرست نباشد و همه نژادهای ایرانی با هم برابرند!
برسام با همه دشواری هایی که داشت شاپور را بزرگ کرد و خودش را پدر راستین به شاپور شناساند
شاپور هم بی آنکه بداند پسر اردشیر هست سال ها برای اردشیر سربازی کرد و یکی از برترین فرماندهان او گشت و برای ایران، پیروزهای شگرفی بدست آورد!
( شایسته است داستان نبردهای پیروزی بخش اردشیر بابکان و پسرش شاپور یکم را بخوانید! )
چندین سال از این پیشامد گذشت تا درست، هنگامی که زمان جانشینی اردشیر پیش کشیده شده بود و بزرگان ساسانی درگیر چالش جانشینی اردشیر بابکان بودند، برسام این پُرسمان ( موضوع ) را بر همگان فاش کرد!
( ( شگفت اینجاست که اردشیر از بانوانش در آن زمان پسری نداشت!
بانوان اردشیر:
1. مورُد، میرُد >>> فرزندان: شاپور یکم، پیروز، نرسه
2. اَنوشَک ( اَنوشه ) >>> فرزند: روددُخت ( شاهدُخت ) ) )
سپس شاپور یکم پادشاه گردید و اردشیر و شاپور از این کارِ برسام شگفت زده شدند و از او برای این رادمردی قدردانی کردند و نام او پرآوازه گشت!
نام بَرسام ( اَبَرسام ) در سنگ نوشته ( کتیبه ) شاپور در کعبه زرتشت آمده است:
او در فهرست هموندان ( یاران ) اردشیر بابکان در رده پانزدهم جای گرفته است
تنها کسی که فرنام ( لقب ) شکوهمند اردشیر ( ارتخشیر فره ) را گرفته است!
گرچه پس از او نام یکی از سرداران یزدگرد سوم شد که به فرنود ( دلیل ) پیمان شکنی ( خیانت ) ماهوی با یزدگرد به نبرد پرداخت و فردید ( منظور ) شاهنامه فردوسی هم همان برسام یزدگرد سوم هست!
واژه فارسی میانه ساسانی ( پارسیگ، پارسیک )
نام درست و بُوَنده ( کامل ) آن:
" اَبَرسام" بوده که در پی گذشت زمان بَرسام خوانده شده است!
( ( آن را با واژه بَرسَم ( اوستایی: بَرِسمَن ) یکی ندانید:
بر: بالا، فرا و. . .
سَم: چوب، هیزم، شاخه ی درخت
معنی: چوبی که به سوی بالا پیش می رود یا به سمت اهورامزدا در جریان است ( عود هم از همین برسم گرفته شده است )
در آیین وِدایی به آن بَرهیس می گویند:
حصیری که برای نشستن خدایان در هنگام آیین وِدایی بافته می شود
امروزه برای بِهگُساری ( صرفه جویی ) از شاخه های فلزی بهره می گیرند
جِیمز دار مَستِتِر، باستان شناس فرانسوی:
آیین بَرسَم نمایانگر آفرینش گیاهان ( اوستایی: اوروَرَم ) و باروری گیاهان هست >>> آب ورجاوند ( آبِ مقدس، آبِ زوهَر ) که نماد آب باران هست را بر روی بَرسَم ( شاخه انار ) که نماد گیاهان هست می ریزند!
برسم بر روی دو پایه هلالی شکل جای دارد که به آن برسم دان می گویند ) )
بَر: کوتاه شده اَبَر مانند: اَبَر ستاره، اَبَر نیرو ( قدرت ) -
آپا، سَر، بالا، بلند، زِبَر، صدر، فراز، فرا، فوق -
بزرگ، سَروَر، والا، شامخ، بلندپایه
سام: نام پهلوان اسطوره ای ایران، پسر نریمان، پدر زال، پدربزرگ رستم، از تبار گرشاسپ -
جنگجو، مبارز، جنگاوَر، شجاع، نترس، دلیر،
دلاور، پهلوان، یَل، گُرد، سالار، قهرمان
معنی: جنگجوی بزرگ، جنگاور بلندپایه، بزرگ مرد دلیر، سرور جنگجویان، سردمدار دلیران، پهلوان پهلوانان، مرد مردان، فرا پهلوان، اَبَر قهرمان ( سوپر من )
( ( برخی از پژوهشگران آن را با تَنسَر یا توسَر اشتباه می گیرند ولی باید بدانند که:
تَنسَر یا توسَر: هیربد ( سرپرست آتشکده ) اردشیر یکم
برسام یا اَبَرسام: وُزُرگ فَرمَذار ( وزیر بزرگ ) اردشیر یکم هست! ) )
نام وزیر بزرگ، کنکاشگر ( مشاور ) ، پرده دار اردشیر بابکان
فرنام ( لقب ) : وُزُرگ فَرمَذار >>> وزیر بزرگ و فرهمند
( ( اردشیر یکم نام پسر خشایارشا و ششمین پادشاه هخامنشی است >>> پس بهتر است به اردشیر پاپکان همان اردشیر گفته شود! ) )
اردشیر ( اردشیر بابکان ) خیزش ( قیام ) خود را از اردشیرخوره ( فیروزآباد کنونی ) آغاز کرد و پس از گشودن و گرفتن شهر استخر ( اصطخر، مرودشت فارس ) ، برسام را در آنجا نهاد و خود به سوی فارس روانه شد تا با اردوان پنجم به جنگ بپردازد
برسام هم به عنوان گمارده پادشاه، سرپرستی شکست دادن پادشاه اهواز را بر دوش کشید
پس از آن که خبر پیروزی برسام به گوش اردشیر رسید
اردشیر امیدوار گشت و پس از پیروزی در جنگ های فارس، اصفهان، خوزستان و. . . توانست دودمان ساسانیان را بنیانگذاری کند
( ( ساسان: نام پدر بزرگ اردشیر بابکان
بابک: نام پدر اردشیر بابکان ) )
داستان مردونگی ( جوانمردی، رادمردی ) برسام:
اردشیر بابکان پس از این که آگاه شد تبارِ زنش ( مورُد، میرُد ) به خاندان اشکانی می رسد او را از کاخش به بیرون راند و به برسام فرمان داد که جان زن پا به ماهش ( حامله اش ) را بگیرد، سپس خودش با خواهرش ( دینک بابکان ) در کاخ زندگی کرد
( ( گرچه برخی دینَک بابکان را به عنوان همسر دوم اردشیر می شناسند ولی باید توجه کرد که او تا پایان عمر بچه دار نشد و خواهر اردشیر بود!
آن را با شهبانو دینَگ همسر یزدگرد دوم اشتباه نگیرید!
که فرنام ( لقب ) : بانبیشبان بانیش"شهبانوی بانوان" را داشت!
در دین مَزدَیَسنا و اوستا ازدواج با خویشان و نزدیکان را بسیار ناپسند می داند!
خُوَیدوده: دودمان خویش را ارزشمند دانستن!
هخامنشیان پیوند زناشویی خانوداگی داشتند یعنی خانواده شهریاران ( سلطنتی ) با هم و مردمان باهم ازدواج می کردند و بیشتر از دودمان ( قوم ) خود همسر خود را بر می گزیدند
زیرا می خواستند که دودمان ( قبیله ) خود را بزرگتر و نیرومندتر کنند!
در زمان ساسانیان خُوَیدوده را جور دیگری معنا کردند که در بخشی از نَسک ها مانند: دینکرد، ارداویراف نامه، هیربدستان و. . . دیده می شود و کار موبدان و تاریخ نویسان آن زمان بوده است! ) )
ولی برسام دلش نیامد جان زنی آبستن ( باردار ) را بگیرد
برای همین از او به گونه ای پنهانی نگهداری کرد تا شاپور یکم ( فرزند اردشیر بابکان ) به دنیا بیاید
برسام برای پایستن ( اثبات ) شرافتش ( مردونگیش ) :
آلت خود را برید ( اخته کرد ) و در حُقّه ای ( جعبه کوچک ) سر به مهر گذاشت و به اردشیر داد و از او خواست که در گنج خانه ( گنجینه، خزانه ) شاهی بِنَهد ( قرار دهد ) تا در آینده به اردشیر بفهماند که نژادپرست نباشد و همه نژادهای ایرانی با هم برابرند!
برسام با همه دشواری هایی که داشت شاپور را بزرگ کرد و خودش را پدر راستین به شاپور شناساند
شاپور هم بی آنکه بداند پسر اردشیر هست سال ها برای اردشیر سربازی کرد و یکی از برترین فرماندهان او گشت و برای ایران، پیروزهای شگرفی بدست آورد!
( شایسته است داستان نبردهای پیروزی بخش اردشیر بابکان و پسرش شاپور یکم را بخوانید! )
چندین سال از این پیشامد گذشت تا درست، هنگامی که زمان جانشینی اردشیر پیش کشیده شده بود و بزرگان ساسانی درگیر چالش جانشینی اردشیر بابکان بودند، برسام این پُرسمان ( موضوع ) را بر همگان فاش کرد!
( ( شگفت اینجاست که اردشیر از بانوانش در آن زمان پسری نداشت!
بانوان اردشیر:
1. مورُد، میرُد >>> فرزندان: شاپور یکم، پیروز، نرسه
2. اَنوشَک ( اَنوشه ) >>> فرزند: روددُخت ( شاهدُخت ) ) )
سپس شاپور یکم پادشاه گردید و اردشیر و شاپور از این کارِ برسام شگفت زده شدند و از او برای این رادمردی قدردانی کردند و نام او پرآوازه گشت!
نام بَرسام ( اَبَرسام ) در سنگ نوشته ( کتیبه ) شاپور در کعبه زرتشت آمده است:
او در فهرست هموندان ( یاران ) اردشیر بابکان در رده پانزدهم جای گرفته است
تنها کسی که فرنام ( لقب ) شکوهمند اردشیر ( ارتخشیر فره ) را گرفته است!
گرچه پس از او نام یکی از سرداران یزدگرد سوم شد که به فرنود ( دلیل ) پیمان شکنی ( خیانت ) ماهوی با یزدگرد به نبرد پرداخت و فردید ( منظور ) شاهنامه فردوسی هم همان برسام یزدگرد سوم هست!
این اسم بسیار زیبا واسم اصیل ایرانی است واسم عربی نیست که عربی معنا بشه برسام سردار ساسانی و پسر بیژن بوده واز سرداران دلیر ایران زمین به معنای اغوش گرم و پر محبت میباشد
( در عبری ) سام به معنی 'اسم' است و آن نام فرزند ارشد نوح نبی ( ع ) می باشد -
سام : آتش، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان ایرانی پسر نریمان و پدر زال و جهان پهلوان شاهنامه در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی .
سام : آتش، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان ایرانی پسر نریمان و پدر زال و جهان پهلوان شاهنامه در زمان منوچهر پادشاه پیشدادی .
برسام از سردارن یزدگرد شاهنشاه ساسانی ، آتش بزرگ
بر ، ابر : بزرگ
سام : آتش
سام نام فرزند حضرت نوح است که به پیامبری رسید.
برسام یعنی بالاترین سوگند، اسم پسر بیژن
یه اسم خیلی خیلی شیک و اصیل ایرانی هست . منم با افتخار اسم پسرمو برسام گذاشتم
یه اسم خیلی خیلی شیک و اصیل ایرانی هست . منم با افتخار اسم پسرمو برسام گذاشتم
برسام یعنی آغوش گرم واتشین. . . . اسم قشنگیه خوشم اومد یه پهلوان بود انتخابش کردم
من پزشک هستم ، اینکه فرهنگ معین یا دهخدا و. . . چی گفته ، دلیل نمیشه که به معنی این اصطلاح تاریخ مصرف گذشته در پزشکی که ظاهرا عربی هم هست بعنوان معنی اسم برسام توجه بشه ، این تعابیر در فرهنگ ها برای ترجمه نسخ زیر خاکی هست ، ما که در پزشکی امروز چیزی بعنوان برسام به معنی بیماری نداریم
بر یعنی بزرگ سام هم یعنی اتش ک در زمانی اتش نشانه عبادت و سوگند بوده معنی کلی برسام یعنی بالاترین سوگند 😍
من از همین الان این اسم کاملا ایرانی و اصیل را برای پسر آیندم انتخاب کردم و به نظرم خیلی شکیل و زیباست. وقتی یک کلمه کاملا ریشه فارسی داره پس باید معنی اون را هم از نظر فارسی بررسی کرد و نه از زبان های
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
دیگه. خیلی اسم هایی هست که عرب ها روی فرزندانشون میزارن که اصلا برای ما جالب و قابل درک هم نیست. هرکسی باید به ریشه ی خودش نگاه کنه و برای بچش اسم انتخاب کنه. یک ایرانی اصیل هرجایی که بره باید اصالتش حتی از اسمش هم مشخص باشه.
نام یکی از سرداران یزد گرد ساسانی
اسم قشنگیه و اسم یکی افراد مهم در تاریخ کشورمان
اسم قشنگیه و اسم یکی افراد مهم در تاریخ کشورمان
من یه ایرانی پارسی زبان هستم و اصلن اهمیتی به ترجمه کلمه عربی برسام نمیدم، اسم مسرم رو با افتخار برسام گذاشتم و خیلی هم دوسش دارم
آتش بزرگ
آغوش گرم
آتش بزرگ
آغوش گرم
من این اسم شیک و اصیل ایرانی رو برای پسر عزیزم انتخاب کردم و عاشقشم💖💖💖
من یه ایرانی هستم وترجمه ی عربی این کلمه هیچ اهمیتی نداره
برسام : در آغوش خوشبختی , نام پسر بیژن سردار بزرگ ساسانی
زنده باد ایران پارسی👍👍👍
من یه ایرانی هستم وترجمه ی عربی این کلمه هیچ اهمیتی نداره
برسام : در آغوش خوشبختی , نام پسر بیژن سردار بزرگ ساسانی
زنده باد ایران پارسی👍👍👍
ریشه این اسم، پارسی و ایرانی اصیله
برخلاف نظر برخی، به هیچ عنوان ریشه گیلانی نداره
بَرسام از سرداران شاهنامه فردوسی است نام پسر بیژن هست
تو ویکی پدیا ببینید دقیقا متوجه میشین
این ترجمه کلمه عربی بِرسام است، نه اسم پارسی بَرسام.
دنبال معنی فارسی باشین ، نه ترجمه عربی
برخلاف نظر برخی، به هیچ عنوان ریشه گیلانی نداره
بَرسام از سرداران شاهنامه فردوسی است نام پسر بیژن هست
تو ویکی پدیا ببینید دقیقا متوجه میشین
این ترجمه کلمه عربی بِرسام است، نه اسم پارسی بَرسام.
دنبال معنی فارسی باشین ، نه ترجمه عربی
خیلی با اصل ونسب هست
منکه عاشقشم
شکیل وزیبا
دلنشین وگرم
منکه عاشقشم
شکیل وزیبا
دلنشین وگرم
این اسم خیلی شکیل وزیباست
منکه خیلی دوسش دارم اسم اصیل ایرانی
برسام=آغوش گرم، آتش بزرگ
منکه خیلی دوسش دارم اسم اصیل ایرانی
برسام=آغوش گرم، آتش بزرگ
برسام همان التهاب سینه است، که در اصل برسم است که به معنی دچار درد سینه شد.
برسام در شاهنامه نام پسر بیژن که سردار دلیری بود ، یا به معنای آغوش گرم ، ابر اتش
پسربیژن
اسم برسام اصیل ایرانی است که ریشه اش در زبان گیلکی میباشد بر به معنای ابر بزرگ و سام به معنای صاعقه یا درخشان که به معنای زبان گیلکی ابر درخشنده یا همان باران پایه بهاری همراه با طوفان و رعدوبرق را برسام میگویند و دیگر معناهایی که دوستان هم گفتند ریشه در قدرت طوفان ر رعدوبرق دارد فروزان درخشنده آتش ابر و نام یکی از سرداران بزرگ ایران، و آغوش گرم. ای کلمه از زبان گیلک میآید
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
برسام اسم اصیل ایرانی از سردارهای دلیر یزدگرد ساسانی بوده در شاهنامه فردوسی هم این سردار دلیر هست این اسم به معنای آتش بزرگ بر یعنی ابر، سام هم یعنی آتش
برسام یکی از اصیل ترین اسم ها است که در کتاب شاهنامه ام اومده. و در کتابی عربی بد ترجمه شده. اما معنی واقعی بسیار درخشان. بر ب معنای بزرگ و سام آتش. آتش بزرگ. اینم معنی جز به جزش
فرهنگ معین وفرهنگ عمید به اسم این فرهنگ نگاه کنید متوجه میشید عربی هستن چطور این فرهنگ نامه ها می خواهند گویای زبان اصیل پارسی باشند همچنین لغت نامه دهخدا هم متاثر از اسلام و طب اسلامی است پس نتیجه می
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
گیریم کسانی که اسم برسام و برای فرزندان خود انتخاب می کنند ایرانی های اصیلی هستن و شاهنامه فردوسی که باعث زنده شدن زبان پارسی شده توجه داشتند نه این کتاب های چرت وپرت
اون کاربری که به لغتنامه دهخدا توهین کرده خیلی بی فرهنگه بهتره در مورد صحت و سقم معنی برسام بیشتر تحقیق کنند و بعد اظهارنظرکنند. فحش دادن کار زشتیه یک ایرانی اصیل فحش نمیده، با منژق جواب میده
مهربانی و غرور
بسیار اسم شکیل و زیبای هست
اسم اصیل ایرانی یکی از سرداران ایرانی
و در شاهنامه هم این اسم آمده است
و در شاهنامه هم این اسم آمده است
من اسم پسرم برسام . یعنی اغوش گرم
برسام به معنی آتش بزرگ است و همچنین بسیار فروزان و درخسنده یکی از بهترین اسم های اصیل ایرانی است
آغوش گرم
از اسامی زیبای شاهنامه و نام یکی از سرداران دلیر ایرانی در دووره یزدگرد سوم ساسانی که در برابر لشکر اعراب جنگید
و معنی تحت الفظی بمعنی آتش بزرگ بر مخفف ابر . و سام بمعنی آتش
و معنی تحت الفظی بمعنی آتش بزرگ بر مخفف ابر . و سام بمعنی آتش
آغوش گرم
بر به معنی آغوش است
سام به معنی گرم و آتشین
در مجموع آغوش گرم معنی مناسبی به نظر میاد
بر به معنی آغوش است
سام به معنی گرم و آتشین
در مجموع آغوش گرم معنی مناسبی به نظر میاد
پهلوان آتشین
مبارز
بسیار درخشان و فروزان
در آغوش خوشبختی. . . بر به معنی آغوش و سام مخفف سامان و خوشبختی
ابر آتش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٥٣)