برساخته (فلسفه). در فلسفه، برساخته،
ابژه ای است که ایده آل است، یعنی ابژه
ذهن یا اندیشه، به این معنا که می توان گفت وجود آن به
ذهن سوژه بستگی دارد. این در تضاد با هر ابژه ای احتمالاً مستقل از ذهن است، که ظاهراً وجود آنها به وجود یک سوژه
مشاهده کننده آگاهانه بستگی ندارد. [ ۱] بنابراین، تمایز بین این دو اصطلاح را می توان با تمایز بین
پدیده و
نومنون در سایر زمینه های فلسفی و با بسیاری از تعاریف معمولی از اصطلاحات
رئالیسم و
ایده آلیسم نیز مقایسه کرد. در نظریه تطابق حقیقت، ایده ها، مانند سازه ها، باید بر اساس میزان مطابقت آنها با ارجاع دهنده هایشان، که اغلب به عنوان بخشی از واقعیت مستقل از ذهن تصور می شوند، مورد قضاوت و بررسی قرار گیرند.
به عنوان اشیاء وابسته به ذهن، مفاهیمی که معمولاً به عنوان سازه ها در نظر گرفته می شوند شامل
اشیاء انتزاعی مشخص شده با نمادهایی مانند ۳ یا ۴ یا کلماتی مانند
آزادی یا
سرما هستند که در نتیجه
استقرا یا
انتزاع دیده می شوند که بعداً می توان به آنها اعمال کرد. اشیاء قابل مشاهده یا مقایسه با سایر سازه ها. بنابراین،
فرضیه ها و
نظریه های علمی ( مثلاً نظریه تکامل، نظریه
گرانشی ) ، و همچنین
طبقه بندی ها ( مثلاً در
طبقه بندی بیولوژیکی ) ، نیز موجودیت های
مفهومی هستند که اغلب به عنوان سازه هایی به معنای فوق در نظر گرفته می شوند. در مقابل، بیشتر چیزهای عینی و روزمره که ناظر را احاطه می کنند را می توان به عنوان عینی طبقه بندی کرد ( به معنای واقعی بودن، یعنی تصور می شود که وجود خارجی برای مشاهده گر وجود دارد ) .
اینکه چه مقدار از آنچه ناظر درک می کند عینی است بحث برانگیز است، بنابراین تعریف دقیق سازه ها در دیدگاه ها و
فلسفه های مختلف بسیار متفاوت است. این دیدگاه که حواس بیشتر یا تمام ویژگی های اشیاء خارجی را مستقیماً می گیرند، معمولاً با اصطلاح
رئالیسم مستقیم همراه است. بسیاری از اشکال نام گرایی، فرآیند ساخت مفهومی را به خود زبان نسبت می دهند، به عنوان مثال، ساختن ایده «ماهی» با ایجاد تمایز بین کلمه «ماهی» و واژه های دیگر ( مانند «صخره» ) یا از طریق نوعی شباهت بین ارجاعاتی که کلاسی که با کلمه به آنها اشاره می کند شامل می شود. برعکس، ایده آلیسم افلاطونی به طور کلی معتقد است که «واقعیت» مستقل از موضوع وجود دارد، اگرچه این واقعیت به عنوان ایده آل دیده می شود، نه فیزیکی یا مادی، و بنابراین نمی توان آن را با حواس شناخت. به این ترتیب، ایده "آزادی" یا "سردی" به همان اندازه واقعی است که "صخره" یا "ماهی بودن".