انتزاع

/~entezA~/

مترادف انتزاع: تجرید، تجزیه، تفکیک، جداسازی

متضاد انتزاع: تعمیم

برابر پارسی: آهنجش

معنی انگلیسی:
abstraction, secession, abstract, wresting, separation

لغت نامه دهخدا

انتزاع. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) بازداشتن. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). بازداشتن و امتناع. ( از اقرب الموارد ). || برکندن و از جای برکشیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). اقتلاع. ( ازاقرب الموارد ). || برکنده شدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). یقال انتزعت الشی فانتزع. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || دور شدن : انتزعت النیةُ؛ بعدت. ( از اقرب الموارد ). || تمثل : یقال للرجل اذا استنبط معنی آیة قد انتزع معنی جیداً. ( از اقرب الموارد ). || واستدن. گرفتن. ( فرهنگ فارسی معین ) : بهیچ روزگار هیچ پادشاه را افتراع آن بقعه عذراء و انتزاع آن مملکت غرا میسر نگشته بود. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 211 ). || ( اِمص ) برکندگی. || بازداشتگی. ( ناظم الاطباء ). || درآوردن جزیی از یک کل. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

برکندن، ازجای بیرون کشیدن ، برکنده شدن
۱- ( مصدر ) برکندن از جای بیرون کشیدن. ۲ - واستدن گرفتن . ۳ - ( مصدر ) برکنده شدن . ۴ - ( اسم ) در آوردن جزیی از یک کل . جمع : انتزاعات .

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) جدا کردن ، کندن . ۲ - گرفتن . ۳ - (اِمص . ) درآوردن جزیی از یک کل . ج . انتزاعات .

فرهنگ عمید

۱. (روان شناسی ) فعالیت ذهنی که در آن از مجموع ویژگی های یک چیز، ویژگی خاصی از آن مورد توجه قرار می گیرد.
۲. [قدیمی] برکندن، از جای بیرون کشیدن.
۳. [قدیمی] برکنده شدن.
زبان و ادب'>

فرهنگستان زبان و ادب

{abstraction} [روان شناسی] شکل گیری یک مفهوم یا تصور کلی از موارد خاص

دانشنامه آزاد فارسی

(در لغت به معنای جداشدن) اصطلاحی در روان شناسی و فلسفه. عمل خاص ذهنی که به آن تجرید نیز گفته می شود به این نحو که ذهن پس از آن که چند چیز مشابه را درک کرد، آن ها را با یکدیگر مقایسه و صفات خاص هریک را از صفت مشترک آن ها تمیز می دهد و از آن صفت مشترک یک مفهوم کلّی می سازد که بر همۀ آن افراد کثیر صدق می کند. در این هنگام گفته می شود که این مفهوم کلّی از این افراد انتزاع شده است، مانند مفهوم انسان که از زید و عمرو و غیره انتزاع شده است. در اصطلاحات فلسفی کلمه انتزاع در موارد دیگر نیز استعمال می شود، مانند انتزاع معقولات ثانیه از معقولات اول.

مترادف ها

abstraction (اسم)
ربایش، انتزاع، تجرید، تجرد، چکیدگی، اختلاس، دزدی، براهنگ، بی خبری از کیفیات واقعی و ظاهری

abruption (اسم)
قطع ناگهانی، انتزاع

secession (اسم)
انتزاع، انفصال، تجزیه طلبی، جدا روی، انشعاب حزبی

فارسی به عربی

تجرید

پیشنهاد کاربران

انتزاع: جداسازی ویژگی های چیزی به گونه ای که هر ویژگی با چهره ی جداگانه به شمار رود و پیوندی میان آن با ویژگی های دیگر پنداشته نشود؛ در دستور زبان به نامی گفته می شود که ذهنی باشد و نه فیزیکی. مانند: بخت، انگ، لیچار، زمان و. . . ؛ فیزیکی مانند: دست، پا، میز، درخت و. . . ( https://www. cnrtl. fr/definition )
...
[مشاهده متن کامل]

همتای پارسی این واژه ی عربی، واژه ی زیبای کردی دامالین dAmAlin است.

برکشیدن / برکندن
بجای واژه های از ریشه عربی �انتزاع� و �مُجرّد�، کمابیش همتراز با واژه ی از ریشه لاتینی�ابستراکت�، می توان از واژه های �برکشیدن� و �برکندن� سود جست. به عنوان نمونه و در برونزدی دیگر، می توان بجای �حقیقت انتزاعی� نوشت: �حقیقت برکشیده ( شده ) � یا �حقیقت برکنده ( شده ) �. شایان درنگ است که واژه های �انتزاع� و �مُجرّد� در برابر واژه ی �مُشخّص� از آرش و مانش برخوردار شده، کاربرد می یابند. در نمونه های یادشده، هر اندازه که �حقیقت مُشخّص�، بازتاب واقعیتی کم و بیش همه سویه در مغز و اندیشه ی آدمی است، �حقیقت انتزاعی� یا �حقیقت مُجرّد� بازتاب کژ و کوله، نارسا یا بخشی بزرگنمایی شده از واقعیتی همه سویه در مغز و اندیشه ی آدمی است.
...
[مشاهده متن کامل]

برگرفته از پی نوشت نوشتاری در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2015/12/blog - post. html

دیدگاه پیشنهادیِ بهتر:
انتزاع کردن:واهَنجیدن :abstract
انتزاع: واهنجش:abstraction
و. . .
در کارواژه " آهنجیدن"، " آ" پیشوندِ کارواژه است درست بمانندِ کارواژه هایِ آگاهیدن، آشفتن و. . . ( به زیرواژه یِ ( آ ) در همین تارنما بروید ) .
...
[مشاهده متن کامل]

پس کارواژه "آهنجیدن" از سه تکواژ ساخته شده است:
1 - پیشوندِ آ
2 - هنج ( بُنِ کنونی )
3 - نشانه یِ "یدن"
پیشنهادِ من این است که بهتر است به جایِ پیشوندِ ( آ ) از تکواژِ ( وا ) بهره گرفته شود. در اینجا به این نکته بسنده می کنم که پیشوندِ ( ab ) در زبانهایِ اروپایی بویژه آلمانی در بسیاری جاها همان کارکردِ پیشوندِ ( وا ) در زبانِ پارسی را دارد. برای نمونه به جایِ واژه یِ آلمانیِ ( abbilden ) واژه " وانگاشتن" و به جایِ " abbildung" واژه یِ " وانگاشت" بکار می رود. واژه abstract نیز از یک بخشِ پیشوندیِ ab ساخته شده است؛ از همین رو واژه "واهنجیدن" گزینه بسیار درخوری است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
نکته: ( وا ) پیشوندِ جدایی پذیر در زبان پارسی است؛ برای نمونه می گوییم:
وامی هَنجَم یعنی انتزاع می کنم.

انتزاع در ( فلسفه ) : تصوری که خود وابسته چیز دیگری بوده و امری سرمدی و انضمامی حقیقی نمی باشد.
انتزاع در هنر،
- اصطلاحی نسبتی با درجه های مختلف در همه آثار هنری، از آثار طبیعت گرایانه ( واقع گرایانه ) تا آثار ذهنی ( غیرعینی ) . اصطلاحی که با �ساده سازی و آرایش دوباره طبیعت و یا آثار ذهنی� که هدفش ارضای بصری می باشد همراه است.
منبع: Art Fundamentals : Theory and Practice
- اصطلاحی نسبتی با درجه های مختلف در همه آثار هنری، از آثار طبیعت گرایانه ( واقع گرایانه ) تا آثار ذهنی ( غیرعینی ) .
- اصطلاحی که با �ساده سازی و آرایش دوباره طبیعت و یا آثار ذهنی� که هدفش ارضای بصری می باشد، همراه است.
آهنجیدن=انتزاع کردن=abstract
آهنجش=انتزاع=abstraction
آهنجیدگی=انتزاعی بودن ( تجرید ) =abstractness
آهنجش گرا=انتزاع گرا=abstractionist
آهنجش گرایی=انتزاع گرایی=abstractionism
آهنجیده=انتزاعی=abstracted
برداشت
کندن، برداشتن ، در علم و اصول فقه نوعی تجدید مفهوم است از خاستگاه آن.
خالص سازی
جداسازی
منفک کردن
تجرید
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس