برز
مترادف برز: بالا، قد، قامت، تنه، ساقه، ارتفاع، بلندی، پشته، بزرگی، جلال، شکوه، عظمت، زیبایی | بذر، تخم، دانه، زراعت، کاشت، کشاورزی، کشت
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: قد و قامت، نام یکی از دو برادری که به یاری اردشیر بابکان پادشاه ساسانی برخاستند و او را به خانه خود بردند
برچسب ها: اسم، اسم با ب، اسم پسر، اسم فارسی
لغت نامه دهخدا
جهانجوی با فر و برز و خرد
ز شاهان گیتی همی بگذرد.
فردوسی.
- فر و برز ؛ شکوه و جلال :پرستنده با فر و برز کیان
به زنار کی شاه بسته میان.
فردوسی.
ترا فر و برز است و فرزانگی نژاد و دل و بخت و مردانگی.
فردوسی.
فرو کوفتند آن بتان را بگرزنه شان رنگ ماند و نه فر و نه برز .
عنصری.
فریبرز نامی که از فر و برز.نظامی.
|| بلندی قامت انسان و تنه درخت. ( غیاث اللغات ). بلندی و بالا. ( لغت نامه اسدی ). بلندی بالای مردم و چاروا. ( برهان ). بلندی باشد در مردم و چهارپای. ( نسخه ای از لغت نامه اسدی ). مطلق بلندی. ( برهان ). قد و قامت. ( ناظم الاطباء ) : دریغ آن کمربند و آن گردگاه
دریغ آن کیی برز و بالای شاه.
فردوسی.
بدان برز و بالا ز بیم نشیب شد از آفریدون دلش پرنهیب.
فردوسی.
بر آن برز و بالا و آن فر اوی بسی بودنی دید و بس گفتگوی.
فردوسی.
جهاندار گفتا چنین است راست بدین برز و بالا و چهرش گواست.
اسدی.
چرا کشت بهمن فرامرز رابخون غرقه کرد آن بر و برز را.
نظامی.
- بالا و برز ؛ برز و بالا. قد و قامت : بکوشید و شمشیر و گرز آورید
هنرها ز بالا و برز آورید.
فردوسی.
- برز وبالا ؛ قد و قامت : منش باید از مرد چون سرو راست
اگر برز و بالا ندارد رواست.
ابوشکور.
- برز و یال ؛ بالا و گردن : بزور تن و چهره وبرز و یال
شد این امرت از سروران بی همال.
اسدی ( گرشاسب نامه ).
- فری برز ؛ بمعنی خوش پیکر و بالا و قامت. ( انجمن آرا ).|| ( ص ) بلند. رفیع :
سری بی تن و پهن گشته بگرز
تنی بی سر افکنده بر خاک برز.
ابوشکور.
ببالا شود چون یکی سرو برزبه گردن برآرد ز پولاد گرز.
( حاشیه فرهنگ اسدی ).
در بیت ذیل از فردوسی هم بلند ( صفت بالا ) معنی میدهد و هم بلندی : بیشتر بخوانید ...فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(بُ ) ( اِ. ) ۱ - بلندی . ۲ - قد، قامت . ۳ - شکوه ، عظمت .
فرهنگ عمید
۲. (اسم مصدر ) کشت، زراعت.
۳. مالۀ بنایی.
۴. مالۀ کشاورزی.
۱. قد، قامت، بالا.
۲. بلندی: ببودند یک هفته بر برز کوه / سرِ هفته گشتند یکسر ستوه (فردوسی۲: ۳/۱۴۵۳ ).
۳. پشته.
۴. کوه.
۵. بزرگی، شکوه: فروکوفتند آن بتان را به گرز / نه شان رنگ ماند و نه فرّ و نه برز (عنصری: ۳۵۶ ).
۶. زیبایی.
گویش مازنی
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۹(بار)
آشکار شدن. راغب گوید: بِر از معنی فضای خالی است گویند: «بَرَزَ: حصل فی برازٍ» یعنی در فضای خالی حاضر شد. قاموس نیز چنین گفته است . علی هذا این کلمه با آشکار شدن میسازد. مبارزه را از آن مبارزه گویند که دو حریف مقابل هم آشکار میشوند. مجمع البیان گوید: «البروز الظهور». چون برای جالوت و لشگریان او آشکار شدند، گفتند: پروردگارا ما را پایدار گردان. نا گفته نماند: بروز چون با الی و من متعدّی شود معنی خروج میدهد، گوئیم «بَرَزَالیه» (یعنی به سوی او خارج شد «بَرَزز من عنده» یعنی از نزد او خارج شد، و این دو معنی با معنی اوّل مخالف نیست مثل هر آینه آنان که مرگ بر ایشان نوشته شده به سوی قتلگاهشان خارج میشدند و مثل چون از نزد تو خارج شوند. روزی آنها آشکاراند چیزی از آنهابر خدا پوشیده نیست، آیه دلالت بر بروز اسرار و اعمال دارد به طوری که همه چیز مردم آشکار و علنی خواهد شد نظیر آیه .
آشکار شدن. راغب گوید: بِر از معنی فضای خالی است گویند: «بَرَزَ: حصل فی برازٍ» یعنی در فضای خالی حاضر شد. قاموس نیز چنین گفته است . علی هذا این کلمه با آشکار شدن میسازد. مبارزه را از آن مبارزه گویند که دو حریف مقابل هم آشکار میشوند. مجمع البیان گوید: «البروز الظهور». چون برای جالوت و لشگریان او آشکار شدند، گفتند: پروردگارا ما را پایدار گردان. نا گفته نماند: بروز چون با الی و من متعدّی شود معنی خروج میدهد، گوئیم «بَرَزَالیه» (یعنی به سوی او خارج شد «بَرَزز من عنده» یعنی از نزد او خارج شد، و این دو معنی با معنی اوّل مخالف نیست مثل هر آینه آنان که مرگ بر ایشان نوشته شده به سوی قتلگاهشان خارج میشدند و مثل چون از نزد تو خارج شوند. روزی آنها آشکاراند چیزی از آنهابر خدا پوشیده نیست، آیه دلالت بر بروز اسرار و اعمال دارد به طوری که همه چیز مردم آشکار و علنی خواهد شد نظیر آیه .
wikialkb: ریشه_برز
دانشنامه عمومی
برز (آلمان). برز ( به آلمانی: Breese ) یک شهر در آلمان است که در پریگنیتس واقع شده است. [ ۱] برز ۱٬۶۲۴ نفر جمعیت دارد.
wiki: برز (آلمان)
برز (نطنز). روستای برز از توابع بخش مرکزی شهرستان نطنز و در ۱۶۵ کیلومتری اصفهان واقع شده است. برز یا برزرود، با مساحتی حدود ۲۰هکتار یکی روستاهای منطقهٔ نطنز است.
در زمان صفویان یکی از وزرای شاه عباس صفوی به نام "میرزاباقرخان" این روستا را برای سکونت انتخاب کرد و این امر باعث رونق اقتصادی برز شد. بعد از مدتی، مرکز فرمانداری منطقه به این روستا منتقل شد. در دوره حکومت پهلوی، این روستا به شیوه خان و خان سالاری اداره می شد. هم اکنون این روستا دارای شورایی می باشد که مسایل و مشکلات روستاییان از طریق این شورا به مسئولان منتقل می شود. این روستا زادگاه دو خواهر مشهور سینما و تلویزیون ، مریلا زارعی و ملیکا زارعی ( خاله شادونه ) می باشد .
آب و هوا در ناحیه ایی که روستای برز واقع شده است در فصول مختلف سال، نیمه معتدل وخشک کوهستانی است و اطراف این روستا را کوه هایی احاطه کرده اند از جمله : کوه های هیمند در شمال غربی وردشت در شمال، تخته سرگر در جنوب شرقی و ریزنده در جنوب غربی روستا واقع شده است. این روستا همچنین، دارای منابع غنی آب معدنی می باشد که شامل چشمه ها و قنات های متعدد است. در میان روستا، جویبارها و رودهای کوچکی جریان دارد، که از رودخانهٔ برزرود منشعب می شوند یا به آن می پیوندند و همچنین، نام دره برزرود که این روستا در آن قرار گرفته و نام خود را از این رودخانه است.
مردم روستای برز به زبان پهلوی ( فرس قدیم ) و فارسی سخن می گویند. در حدود هشتاد سال پیش اهالی این روستا اقدام به بنای یک مدرسه نمودند. بیشتر مردم روستای برز به رزاعت و باغداری مشغول اند و انواع میوه ها همچون:گلابی، خرمالو، به، سیب، زردآلو، بادام و گردو از محصولات باغی این روستا به شمار می رود. گندم و جو و صیفی جات و سبزی جات نیز مهم ترین محصولات زراعی برز هستند. مراسم عید نوروز، چهارشنبه سوری، شب یلدا، سیزده بدر در میان خانواده های روستا رواج دارد، برگزاری مراسم و ایین های محرم و صفر نیز در بین مردم روستای برز معمول است.
معماری این روستا و بافت مسکونی آن، نشان دهنده تاریخ کهن روستا است. در بافت قدیم روستا، حمام قدیمی و تاریخی که به خزینه معروف است و بقعه سه تن از فرزندان امام موسی کاظم، شاه زاده اسماعیل، بی بی حلیمه خاتون و شاه زاده اسحاق قرار دارد. این بقعه تاریخی که به تازگی و با کمک های مردمی وسازمان گردشگری استان مرمت شده است گنبدی مخروطی شکل دارد و سقف و ستون های آن همانند مسجد جامع ابیانه از چوب گردو ساخته شده است. در درون این امامزاده منبری منبت کاری شده مربوط به قرن ششم هجری قرار دارد که تاریخ ساخت ان سال ۵۴۳ هجری حک شده است. در قبرستان این روستا و در مسیر جاده اصلی برز مکانی تاریخی و به نام قدمگاه قرار دارد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفدر زمان صفویان یکی از وزرای شاه عباس صفوی به نام "میرزاباقرخان" این روستا را برای سکونت انتخاب کرد و این امر باعث رونق اقتصادی برز شد. بعد از مدتی، مرکز فرمانداری منطقه به این روستا منتقل شد. در دوره حکومت پهلوی، این روستا به شیوه خان و خان سالاری اداره می شد. هم اکنون این روستا دارای شورایی می باشد که مسایل و مشکلات روستاییان از طریق این شورا به مسئولان منتقل می شود. این روستا زادگاه دو خواهر مشهور سینما و تلویزیون ، مریلا زارعی و ملیکا زارعی ( خاله شادونه ) می باشد .
آب و هوا در ناحیه ایی که روستای برز واقع شده است در فصول مختلف سال، نیمه معتدل وخشک کوهستانی است و اطراف این روستا را کوه هایی احاطه کرده اند از جمله : کوه های هیمند در شمال غربی وردشت در شمال، تخته سرگر در جنوب شرقی و ریزنده در جنوب غربی روستا واقع شده است. این روستا همچنین، دارای منابع غنی آب معدنی می باشد که شامل چشمه ها و قنات های متعدد است. در میان روستا، جویبارها و رودهای کوچکی جریان دارد، که از رودخانهٔ برزرود منشعب می شوند یا به آن می پیوندند و همچنین، نام دره برزرود که این روستا در آن قرار گرفته و نام خود را از این رودخانه است.
مردم روستای برز به زبان پهلوی ( فرس قدیم ) و فارسی سخن می گویند. در حدود هشتاد سال پیش اهالی این روستا اقدام به بنای یک مدرسه نمودند. بیشتر مردم روستای برز به رزاعت و باغداری مشغول اند و انواع میوه ها همچون:گلابی، خرمالو، به، سیب، زردآلو، بادام و گردو از محصولات باغی این روستا به شمار می رود. گندم و جو و صیفی جات و سبزی جات نیز مهم ترین محصولات زراعی برز هستند. مراسم عید نوروز، چهارشنبه سوری، شب یلدا، سیزده بدر در میان خانواده های روستا رواج دارد، برگزاری مراسم و ایین های محرم و صفر نیز در بین مردم روستای برز معمول است.
معماری این روستا و بافت مسکونی آن، نشان دهنده تاریخ کهن روستا است. در بافت قدیم روستا، حمام قدیمی و تاریخی که به خزینه معروف است و بقعه سه تن از فرزندان امام موسی کاظم، شاه زاده اسماعیل، بی بی حلیمه خاتون و شاه زاده اسحاق قرار دارد. این بقعه تاریخی که به تازگی و با کمک های مردمی وسازمان گردشگری استان مرمت شده است گنبدی مخروطی شکل دارد و سقف و ستون های آن همانند مسجد جامع ابیانه از چوب گردو ساخته شده است. در درون این امامزاده منبری منبت کاری شده مربوط به قرن ششم هجری قرار دارد که تاریخ ساخت ان سال ۵۴۳ هجری حک شده است. در قبرستان این روستا و در مسیر جاده اصلی برز مکانی تاریخی و به نام قدمگاه قرار دارد.
wiki: برز (نطنز)
جدول کلمات
مترادف ها
تمدن، فرهنگ، برز، کشت میکرب در ازمایشگاه
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
بَرز =Barz
درزبان لکی به معنای بلندی و قد وقامت . بالا . اندام . چیزی که فراتر و بالا تراست . به کارمی رود .
همچنان که در واژه ی فارسی البرز آمده است که
هوور برز_هربرز =آفتاب بلند
که تغییر یافته ی آن البرز امروزی است که ما تلفظ می کنیم .
درزبان لکی به معنای بلندی و قد وقامت . بالا . اندام . چیزی که فراتر و بالا تراست . به کارمی رود .
همچنان که در واژه ی فارسی البرز آمده است که
هوور برز_هربرز =آفتاب بلند
که تغییر یافته ی آن البرز امروزی است که ما تلفظ می کنیم .
این لغت صد درصد بلوچیگ است
این لغت کاملا بلوچیگ است
چون که ساسانیان و اشکانیان هم بلوچ بودند
چون که ساسانیان و اشکانیان هم بلوچ بودند
در گویش شهرستان بهاباد، به بلندی و جای مرتفع بُرز گویند ( borz ) و به متضاد آن جَرّ ( jar ) به معنی پستی و جای پایین گویند. این زمین، جَرّ و بُرز زیادی دارد.
در ضمن، فرهنگ دهخدا در زیر عنوان برز، یکی از معانی این کلمه را بلند و رفیع نوشته است.
... [مشاهده متن کامل]
نه کوهست ازین برزتر در جهان
نه یاقوت دارد جز آنجای کان. اسدی ( گرشاسب نامه )
توضیح درباره ی این شعر:
در سایت گنجور، شعر بالا اینگونه آمده است:
نه کوهست ازین بُرزتر در جهان
نه یاقوت دارد جز اینجای کان
فرق این دو بیت در کلمات آنجای و اینجای است که به نظر، بیت گنجور درست تر است و اما معنی بیت:
کوهی از این برزتر ( بلندتر ) در جهان نیست و جز این معدن، هیچ کجا اینقدر یاقوت ندارد.
همچنین در فرهنگ دهخدا در زیر عنوان جر، یکی از معانی این کلمه را پایین ( به لهجه طبری ) نوشته است. جالب است جَرّ یکی از انواع چهارگانه اِعراب است که حرکت زیر خوانده می شود که پایین حرف است.
در ضمن، فرهنگ دهخدا در زیر عنوان برز، یکی از معانی این کلمه را بلند و رفیع نوشته است.
... [مشاهده متن کامل]
نه کوهست ازین برزتر در جهان
نه یاقوت دارد جز آنجای کان. اسدی ( گرشاسب نامه )
توضیح درباره ی این شعر:
در سایت گنجور، شعر بالا اینگونه آمده است:
نه کوهست ازین بُرزتر در جهان
نه یاقوت دارد جز اینجای کان
فرق این دو بیت در کلمات آنجای و اینجای است که به نظر، بیت گنجور درست تر است و اما معنی بیت:
کوهی از این برزتر ( بلندتر ) در جهان نیست و جز این معدن، هیچ کجا اینقدر یاقوت ندارد.
همچنین در فرهنگ دهخدا در زیر عنوان جر، یکی از معانی این کلمه را پایین ( به لهجه طبری ) نوشته است. جالب است جَرّ یکی از انواع چهارگانه اِعراب است که حرکت زیر خوانده می شود که پایین حرف است.
در گویش شهرستان بهاباد، به بلندی و جای مرتفع بُرز گویند ( borz ) و به متضاد آن جَرّ ( jar ) به معنی پستی و جای پایین گویند.
سرابرزی در مقابل سراشیبی
سرابرزی به معنی داشتن شیب به سمت بالا است ( یعنی با توجه به جهت حرکت )
سرابرزی به معنی داشتن شیب به سمت بالا است ( یعنی با توجه به جهت حرکت )
ورز
البرس توی قفقاز هم هست اونجا هم اعراب رفتن ال به برس اضافه کردن ؟ از توهمات بیرون بیائید کرد میگه هه ربرز بوده بلوچ برز خالی بوده هر کی می خواد همه چی را برای خودش مصادره کند میدونم مدیر سایت اینو تأیید نخواهد کرد
قد, قامت, بالا
برز borz: سنسکریت: بره barh؛ اوستایی: barez ( بالا، رشدـ نموکردن، بالیدن، به بالا آمدن، بزرگ شدن. 2ـ برج، بلندی کوه ) ؛ سغدی: بِرز berz؛ پارتی: بورز burz؛ پهلوی: برز borz با همان معنی اوستایی.
هم میهنان کرد و لر این واژه را با گویش اوستایی می گویند و بَرز می خوانند.
هم میهنان کرد و لر این واژه را با گویش اوستایی می گویند و بَرز می خوانند.
بلند طولانی
در زبان اچمی ( زبان ساسانیان و قبل از ان ) ( زبان مردم جنوب استان فارس و هرمزگان ) به بلندی میگویند بَر همچنین به بالا میگیند بَرا
برز در فارسی به معنی بلند مانند البرز یا همون هربرز
در زبان لکی و اکثر زبان های ایرانی مخصوصاً زبان های شمال غربی بَرز به معنی بلند است. . .
مترادف آن در لکی که هردو یک معنی دارند بلنگ یا به خط لکی بِڵڰ است. . .
بَرز=بِڵڰ
مترادف آن در لکی که هردو یک معنی دارند بلنگ یا به خط لکی بِڵڰ است. . .
بَرز=بِڵڰ
بَرز تو کردی هستش اما بُرز که در مورد همین کلمه این متن هارو نوشتن هستش
بُرز در زبان بلوچی هست و به معنای بلند
و اسم کوه البرز رو به بلوچی گذاشتن
میتونین تو شاهنامه فردوسی هم ببینین
بُرز در زبان بلوچی هست و به معنای بلند
و اسم کوه البرز رو به بلوچی گذاشتن
میتونین تو شاهنامه فردوسی هم ببینین
کار
عمل
به رز یا همان بَرز در زبان کوردی به معنای بلند است
بالا به رز :قد بلند
به رزی:بلندا
بالا به رز :قد بلند
به رزی:بلندا
در زبان کردی کرمانشاهی بَرز به معنای بلند قد یا بلند بالا می باشد و بَرزی به معنای بلندی. به احتمال قوی در کلمه برزخ حرف خ مخفف واژه خواب بوده و برزخ به معنای خواب بلند و طولانی مدت . چیزی که در وجود انسان
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
پس از فرا رسیدن لحظه اجل به خواب میرود نه روح است و نه روان و نه جان بلکه " من یا خود مجرد انفرادی " است. جای اصلی او همیشه در ذهن کیهان است و ذهن کیهان قطره ای ناچیز از ذهن بیکران خداوند. در طول زندگی بیدار است و در طول مرگ به خواب ژرف فرو میرود و تا لحظه تولد مجدد در عالم شهود بعدی از خواب بیدار نمی شود. روئیا های گذشتگان در طول خواب برز در ذهن کیهان و خداوند خوش و شیرین باد.
بُرزْ :
دکتر کزازی در مورد واژه ی "بُرزْ " می نویسد : ( ( بُرزْ که در پهلوی با همین ریخت بکار می رفته است به معنی بلند و بلندی است : برز بالا = بلندی بالا : بالای ِ برز = بالای بلند . ) )
( ( دریغ آن کمربند و آن گِردْگاه
... [مشاهده متن کامل]
دریغ آن کَیی بُرزْ بالای ِ شاه ! ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 221. )
دکتر کزازی در ذیل واژه ی برج می نویسد : ( ( برج ریخت تازیکانه بورگ burg در پهلوی می تواند بود. ریخت دیگر واژه بُرز است.
( همان، ص 191 )
دکتر کزازی در مورد واژه ی "بُرزْ " می نویسد : ( ( بُرزْ که در پهلوی با همین ریخت بکار می رفته است به معنی بلند و بلندی است : برز بالا = بلندی بالا : بالای ِ برز = بالای بلند . ) )
( ( دریغ آن کمربند و آن گِردْگاه
... [مشاهده متن کامل]
دریغ آن کَیی بُرزْ بالای ِ شاه ! ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 221. )
دکتر کزازی در ذیل واژه ی برج می نویسد : ( ( برج ریخت تازیکانه بورگ burg در پهلوی می تواند بود. ریخت دیگر واژه بُرز است.
( همان، ص 191 )
درباره ریشه واژه بَرز /barz/ دو گمان می توان مطرح ساخت: الف - ریشه فارسی ب - ریشه عربی.
معانی واژۀ بَــرز ( در فارسی ) :
- هر مرد و هر چیز بلند ( لغت فُرس، ص 112 پانوشت ششم، به نقل از لغت دَری، نسخه کتابخانه مَلِک ) ،
... [مشاهده متن کامل]
- بالای مردم ( فرهنگ قَوّاس، فخرالدین مبارک قَوّاس غزنوی، ص84 ) ،
- قدر و شکوه و مرتبه و رفعت و زراعت و تنه درخت ( غیاث اللغات، غیاث الدین محمد ابن جلال الدین ابن شرف الدین رامپوری، ص 126 ) ،
- قد، قامت، فراز، جلال و عظمت، دارای قدرت و عظمت، نیرومند ( فرهنگ سخن، دکتر حسن انوری، 8 جلدی، ج 2، ص 908 ) ،
- نیرو ( فرهنگ فارسی مدرسه سپهسالار، قطران تبریزی، ص 47 ) ،
- بلندی چارپا و غیره ( فرهنگ فارسی حسین وفایی، ص34 ) ،
- مرتفع ( فرهنگ بهدینان، جمشید سروش سروشیان، ص 18 ) ،
- بالا ( مجموعه الفرس، ابوالعلاء عبدالمومن جاروتی، صفی کحّال ، ص 103 ) ،
- کشاورزی، برازندگی ( فرهنگ نظام داعی الاسلام، پنج جلدی، ج2، ص 652 ) ،
- فلاحت و کشت و زرع یا کشت کاری و Agriculture ( فرهنگ غفاری فارسی به فرانسه - 8 جلدی - ج1 - ص 756 - 758 ) ،
- نوخاستگی، مطلق بلندی و ماله بنایان که بدان کاهگل و گچ بر دیوار مالند، و زیبایی و معشوقی و بلندی بالایی ( برهان قاطع، محمد حسین خلف تبریزی، 5 جلدی، ج 1، ص 254 ) .
معانی واژۀ بَــرز ( در عربی ) :
- رَجُلٌ بَرزٌ: طاهِرِ الخُلقِ عَفیف ( مرد بَرز یعنی مرد خوش خُلق و پاکدامن ) ( کتاب العین، سه جلدی، ج1، ص 151 ) .
- وَ إمرَأَه بَرزَه: مَوثُوقٌ بِرَأیِها وَ فَضلِها وَ عَفافِها ( و بانوی بَرزه یعنی بانویی که به اندیشه وی و فضل و پاکدامنی اش می توان اعتماد نمود ) ( کتاب العین، سه جلدی، ج1، ص 151 ) .
- قال العجاج فی دیوانِهِ ص 316: بَرزٌ و ذوُالعَفافَه البَرزِی ( العجاج در دیوان شعرش چنین سروده است: خوش اخلاق است و پاکدامن است و از این روست که او را "بَرزی/barzi/" می خوانند ) ( کتاب العین، سه جلدی، ج1، ص 151 ) .
- بَرزیّ: مَوثُوقٌ بِعَقلِهِ و بفضله و برأیه و بعَفافه ( برزی آن کس است که به اندیشه اش و به برتری شخصیت اش و به نظرات اش و به پاکدامنی اش می توان اعتماد نمود ) ( تاج العروس من جواهر القاموس، السید محمد مرتضی الحسینی الزبیدی، قرن دوازدهم هجری قمری، 25 جلدی، ج 15 - ص 23 ) .
- إمرَأَه بَرزَه: بارِزَه المَحاسِنِ ظاهِرَتَها، ( بانوی بَرزَه بانویی را گویند که خوش سیما باشد ) ( همانجا، ص 21 ) .
- قال ابوعبیده: إمرَأه بَرزَه: جَلیلَه، ( بانوی برزه بانویی را گویند که بزرگوار باشد ) ( همانجا، ص 21 ) .
- قیل إمرأه بَرزَه: تَبرِزُ لِلقَومِ یَجلِسوُنَ اِلَیها وَ یَتَحَدَّثوُنَ عَنها وَ هِیَ مَعَ ذَالِکَ عَفیفَه عاقِلَه ( بانوی بَرزه بانویی است که در جمع حضور می یابد و دیگران گرد او می نشینند و با او سخن می گویند و در عین حال، این بانو از دایره عفاف و هوشمندی پا فراتر نمی نهد ) ( همانجا، ص 20 ) .
- اَلبَرزَه: اَلعَقِبَه مِنَ عِقابِ الجَبَل، نَقَلَهُ الصّاغانی ( ناحیه پشت کوه را بَرزَه می خوانند ) . ( همانجا، ص 21 )
- بَرز: . . . و بارَزَ القِرنَ مُبارَزَهً ( با حریف جانانه به مبارزه پرداخت ) . ( فرهنگ مبین، قاسم بوستانی، 2 جلدی، ج 1، ص 380 )
- بَرز: بَرَزَ: آشکار شد. ( همانجا )
- بَرُزَ: از یاران خود در فضل یا شجاعت برتر شد. ( همانجا )
- بَرز: بَرَزَ أصحابِه /و علیهم تبریزاً: بر یاران خود در همه چیز پیشی گرفت ( فرهنگ ترجمه المعجم العربی الحدیث، لاروس، خلیل الجر، سید حمید طبیبیان، 2 جلدی، ج 1، ص 447 ) .
ریشه شناسی ( فقه اللغه - etymology ) واژۀ بَــرز :
- واژه بَرز و بُرز در اصل یکی است و بُرز تلفظ دَری و خوراسانی واژه بَرز است ( لغت فُرس، ابومنصور احمد ابن علی اسدی طوسی، قرن پنجم هجری قمری، ص 112 {پانوشت ششم، به نقل از لغت دری، نسخه کتابخانه ملک} ) .
- یکی دیگر از تلفظ های واژه بَرز، پَرز است ( فرهنگ فارسی مدرسه سپهسالار، قطران تبریزی، ص 47 ) .
- در زبان پهلوی، بَرز را وَرز و بَرزگر را ورزیگر می گفتند. ( فرهنگ فارسی به پهلوی، بهرام فره وشی، ص 73 ) .
- واژه بُرز در اوستایی، بِرِزَ ئیتی بوده به معنای بلندی و پشته و کوه و بزرگی و شکوه بوده است. ( برهان قاطع، ص 254، پانوشت واژه بَرز )
- واژه بَرز در پهلوی، وَرز به معنای کار کردن، اجرا کردن، کار، و عمل و در زبان اوستایی، وَرِزَ بوده است. ( همانجا )
- رد پای واژه بَرز یا بُرز را در کلمه "اَلبُرز" نیز می توان یافت. البرز یا هال بُرز به معنای مرتفع ترین قسمت کوه می باشد و نام کَلَّۀ دماوند است. ( دیوان دین در تفسیر قرآن مبین، حبیب الله نوبخت، ج اول، صص 270 - 274 )
- بَرز که همان بُرز یا همان بُرج است با لهجه های مختلف ایرانی به صورت های بُرژ، بُرک، بارِه، بارَک، بارِز، و بارو نیز به کار رفته است. ( همانجا )
- همین واژه به آلمانی وارد شده و به بورگ ( Burg ) تغییر شکل داده است. بُرز هم صورت جدیدتر از واژه ی پهلوی بُرگ یا بورگ است که در عربی و در زبان قرآن مجید به صورت واژۀ بُرج آمده است. ( همانجا )
- این واژه به زبان فرانسوی وارد شده و به صورت بورژ ( bourge ) تلفظ می شود. واژه فرانسوی بورژوا ( bourgeois ) نیز با واژه پهلوی بورگ یا بُرج یا بُرز یا بَرز همریشه است. بورژوا در کاربرد قدیمی اش به معنای بُرج نشین است. ( دیوان دین در تفسیر قرآن مبین، حبیب الله نوبخت، ج اول، صص 270 - 274 ) ( همانجا )
- در اسپانیایی به بورخو ( burgo ) تبدیل شده که به معنای "شهر دارای برج و بارو" است. ( همانجا )
صورت قدیمی واژه بَرز یا بُرز یا بُرج یعنی بورگ، به زبان آلمانی نیز وارد شده و به صورت بِرگ ( berg ) به معنای کوه و تپه نیز به کار می رود. ( همانجا و نیز رجوع شود به Oxford Duden German Dictionary, p. 153 )
- در روسی هم نشانه ای از این واژه را در قالب واژه بورگ ( burg ) می توان یافت که در اسامی شهرها به کار می رود، مانند سن پترزبورگ. ( دیوان دین در تفسیر قرآن مبین، حبیب الله نوبخت، ج اول، صص 270 - 274 )
- لغت پارس و فارس و بارز و بَرز و بُرز و بورگ همه به یک معنا هستند و فارس و پارس با همان اعتباری به معنای شهر هستند که بورگ و بورگر در آلمانی. . . و پراگ که پایتخت چک اسلواکی است لهجه ایست از کلمه بورگ یا برج که آن را پراهه نیز می نامند، چونان که بورگ را برخی از تیره های آریایی، بارِه و پارکِه و پاهِه و بارُو نامیده اند. ( همانجا )
معانی واژۀ بَــرز ( در فارسی ) :
- هر مرد و هر چیز بلند ( لغت فُرس، ص 112 پانوشت ششم، به نقل از لغت دَری، نسخه کتابخانه مَلِک ) ،
... [مشاهده متن کامل]
- بالای مردم ( فرهنگ قَوّاس، فخرالدین مبارک قَوّاس غزنوی، ص84 ) ،
- قدر و شکوه و مرتبه و رفعت و زراعت و تنه درخت ( غیاث اللغات، غیاث الدین محمد ابن جلال الدین ابن شرف الدین رامپوری، ص 126 ) ،
- قد، قامت، فراز، جلال و عظمت، دارای قدرت و عظمت، نیرومند ( فرهنگ سخن، دکتر حسن انوری، 8 جلدی، ج 2، ص 908 ) ،
- نیرو ( فرهنگ فارسی مدرسه سپهسالار، قطران تبریزی، ص 47 ) ،
- بلندی چارپا و غیره ( فرهنگ فارسی حسین وفایی، ص34 ) ،
- مرتفع ( فرهنگ بهدینان، جمشید سروش سروشیان، ص 18 ) ،
- بالا ( مجموعه الفرس، ابوالعلاء عبدالمومن جاروتی، صفی کحّال ، ص 103 ) ،
- کشاورزی، برازندگی ( فرهنگ نظام داعی الاسلام، پنج جلدی، ج2، ص 652 ) ،
- فلاحت و کشت و زرع یا کشت کاری و Agriculture ( فرهنگ غفاری فارسی به فرانسه - 8 جلدی - ج1 - ص 756 - 758 ) ،
- نوخاستگی، مطلق بلندی و ماله بنایان که بدان کاهگل و گچ بر دیوار مالند، و زیبایی و معشوقی و بلندی بالایی ( برهان قاطع، محمد حسین خلف تبریزی، 5 جلدی، ج 1، ص 254 ) .
معانی واژۀ بَــرز ( در عربی ) :
- رَجُلٌ بَرزٌ: طاهِرِ الخُلقِ عَفیف ( مرد بَرز یعنی مرد خوش خُلق و پاکدامن ) ( کتاب العین، سه جلدی، ج1، ص 151 ) .
- وَ إمرَأَه بَرزَه: مَوثُوقٌ بِرَأیِها وَ فَضلِها وَ عَفافِها ( و بانوی بَرزه یعنی بانویی که به اندیشه وی و فضل و پاکدامنی اش می توان اعتماد نمود ) ( کتاب العین، سه جلدی، ج1، ص 151 ) .
- قال العجاج فی دیوانِهِ ص 316: بَرزٌ و ذوُالعَفافَه البَرزِی ( العجاج در دیوان شعرش چنین سروده است: خوش اخلاق است و پاکدامن است و از این روست که او را "بَرزی/barzi/" می خوانند ) ( کتاب العین، سه جلدی، ج1، ص 151 ) .
- بَرزیّ: مَوثُوقٌ بِعَقلِهِ و بفضله و برأیه و بعَفافه ( برزی آن کس است که به اندیشه اش و به برتری شخصیت اش و به نظرات اش و به پاکدامنی اش می توان اعتماد نمود ) ( تاج العروس من جواهر القاموس، السید محمد مرتضی الحسینی الزبیدی، قرن دوازدهم هجری قمری، 25 جلدی، ج 15 - ص 23 ) .
- إمرَأَه بَرزَه: بارِزَه المَحاسِنِ ظاهِرَتَها، ( بانوی بَرزَه بانویی را گویند که خوش سیما باشد ) ( همانجا، ص 21 ) .
- قال ابوعبیده: إمرَأه بَرزَه: جَلیلَه، ( بانوی برزه بانویی را گویند که بزرگوار باشد ) ( همانجا، ص 21 ) .
- قیل إمرأه بَرزَه: تَبرِزُ لِلقَومِ یَجلِسوُنَ اِلَیها وَ یَتَحَدَّثوُنَ عَنها وَ هِیَ مَعَ ذَالِکَ عَفیفَه عاقِلَه ( بانوی بَرزه بانویی است که در جمع حضور می یابد و دیگران گرد او می نشینند و با او سخن می گویند و در عین حال، این بانو از دایره عفاف و هوشمندی پا فراتر نمی نهد ) ( همانجا، ص 20 ) .
- اَلبَرزَه: اَلعَقِبَه مِنَ عِقابِ الجَبَل، نَقَلَهُ الصّاغانی ( ناحیه پشت کوه را بَرزَه می خوانند ) . ( همانجا، ص 21 )
- بَرز: . . . و بارَزَ القِرنَ مُبارَزَهً ( با حریف جانانه به مبارزه پرداخت ) . ( فرهنگ مبین، قاسم بوستانی، 2 جلدی، ج 1، ص 380 )
- بَرز: بَرَزَ: آشکار شد. ( همانجا )
- بَرُزَ: از یاران خود در فضل یا شجاعت برتر شد. ( همانجا )
- بَرز: بَرَزَ أصحابِه /و علیهم تبریزاً: بر یاران خود در همه چیز پیشی گرفت ( فرهنگ ترجمه المعجم العربی الحدیث، لاروس، خلیل الجر، سید حمید طبیبیان، 2 جلدی، ج 1، ص 447 ) .
ریشه شناسی ( فقه اللغه - etymology ) واژۀ بَــرز :
- واژه بَرز و بُرز در اصل یکی است و بُرز تلفظ دَری و خوراسانی واژه بَرز است ( لغت فُرس، ابومنصور احمد ابن علی اسدی طوسی، قرن پنجم هجری قمری، ص 112 {پانوشت ششم، به نقل از لغت دری، نسخه کتابخانه ملک} ) .
- یکی دیگر از تلفظ های واژه بَرز، پَرز است ( فرهنگ فارسی مدرسه سپهسالار، قطران تبریزی، ص 47 ) .
- در زبان پهلوی، بَرز را وَرز و بَرزگر را ورزیگر می گفتند. ( فرهنگ فارسی به پهلوی، بهرام فره وشی، ص 73 ) .
- واژه بُرز در اوستایی، بِرِزَ ئیتی بوده به معنای بلندی و پشته و کوه و بزرگی و شکوه بوده است. ( برهان قاطع، ص 254، پانوشت واژه بَرز )
- واژه بَرز در پهلوی، وَرز به معنای کار کردن، اجرا کردن، کار، و عمل و در زبان اوستایی، وَرِزَ بوده است. ( همانجا )
- رد پای واژه بَرز یا بُرز را در کلمه "اَلبُرز" نیز می توان یافت. البرز یا هال بُرز به معنای مرتفع ترین قسمت کوه می باشد و نام کَلَّۀ دماوند است. ( دیوان دین در تفسیر قرآن مبین، حبیب الله نوبخت، ج اول، صص 270 - 274 )
- بَرز که همان بُرز یا همان بُرج است با لهجه های مختلف ایرانی به صورت های بُرژ، بُرک، بارِه، بارَک، بارِز، و بارو نیز به کار رفته است. ( همانجا )
- همین واژه به آلمانی وارد شده و به بورگ ( Burg ) تغییر شکل داده است. بُرز هم صورت جدیدتر از واژه ی پهلوی بُرگ یا بورگ است که در عربی و در زبان قرآن مجید به صورت واژۀ بُرج آمده است. ( همانجا )
- این واژه به زبان فرانسوی وارد شده و به صورت بورژ ( bourge ) تلفظ می شود. واژه فرانسوی بورژوا ( bourgeois ) نیز با واژه پهلوی بورگ یا بُرج یا بُرز یا بَرز همریشه است. بورژوا در کاربرد قدیمی اش به معنای بُرج نشین است. ( دیوان دین در تفسیر قرآن مبین، حبیب الله نوبخت، ج اول، صص 270 - 274 ) ( همانجا )
- در اسپانیایی به بورخو ( burgo ) تبدیل شده که به معنای "شهر دارای برج و بارو" است. ( همانجا )
صورت قدیمی واژه بَرز یا بُرز یا بُرج یعنی بورگ، به زبان آلمانی نیز وارد شده و به صورت بِرگ ( berg ) به معنای کوه و تپه نیز به کار می رود. ( همانجا و نیز رجوع شود به Oxford Duden German Dictionary, p. 153 )
- در روسی هم نشانه ای از این واژه را در قالب واژه بورگ ( burg ) می توان یافت که در اسامی شهرها به کار می رود، مانند سن پترزبورگ. ( دیوان دین در تفسیر قرآن مبین، حبیب الله نوبخت، ج اول، صص 270 - 274 )
- لغت پارس و فارس و بارز و بَرز و بُرز و بورگ همه به یک معنا هستند و فارس و پارس با همان اعتباری به معنای شهر هستند که بورگ و بورگر در آلمانی. . . و پراگ که پایتخت چک اسلواکی است لهجه ایست از کلمه بورگ یا برج که آن را پراهه نیز می نامند، چونان که بورگ را برخی از تیره های آریایی، بارِه و پارکِه و پاهِه و بارُو نامیده اند. ( همانجا )
در زبان بلوچی واژه برز به معنای بلند و بالا می باشد.
در گویش اکثریت مردم استان کرمان، به بلندی و جای مرتفع بُرز گویند ( borz )
در زبان تالشی
بَرز ( barz ) بلند و بالا معنی میدهد
برز ( brz ) به معنی بِرنج است .
بَرز ( barz ) بلند و بالا معنی میدهد
برز ( brz ) به معنی بِرنج است .
بلند و بالا ، قد کشیدن ، کوهی به نام برزکوه در منطقه تالش به معنی کوه بلند وجود دارد که گفتنی است از تمام کوه های اطراف خود بلند تر است .
بلندی و بالای مردم، کشت و زراعت و کشاورزی، زراعت و زیبایی، بلندی و پشته و کوه و بلندی و بزرگی و شکوه || نام روستایی زیبا از توابع بخش مرکزی شهرستان نطنز واقع در استان اصفهان است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)