[ویکی فقه] یکی از دیدگاه های مهم درباره فلسفه قیام امام حسین (علیه السلام) ، این است که نهضت امام، عمل به یک دستور خصوصی و محرمانه از جانب خداوند، و جریان عاشورا قضیه و تکلیفی شخصی بوده که تنها شخص امام حسین (علیه السلام) مکلف به انجام آن بوده است. در این مقاله به بررسی این دیدگاه می پردازیم.
طبق این برداشت، مقتضای روایات آن است که حادثه کربلا جریانی بوده که از ابتدای خلقت رقم خورده بود و این تکلیف سیدالشهدا (علیه السلام) بود که بر اساس فرمان ازلی الهی، عمل کرده، خود را قربانی کند.این دیدگاه، مبتنی بر این اصل است که امام به ظاهر، حرکتی برخلاف اصول و چهارچوب های فقهی و حقوقی انجام داده است؛ زیرا اقدام به امری پرخطر و هلاکت بار کرده است؛ اما مقام عصمت امام اقتضا می کند که در ورای چنین حرکتی، علت و سری باشد که موجب تکلیف برای آن حضرت شده باشد؛ اما برای دیگران تکلیفی ایجاد نمی کند. با توجه به همین ملاک ها و برخی ظواهر ادله بود که گروهی می کوشیدند تا حضرت را از این اقدام بازدارند و برخی نیز تا آنجا پیش رفتند که عمل امام را از مصادیق القا در تهلکه (خود را به هلاکت انداختن) شمردند.
فرق این دیدگاه با دیدگاه نیل به شهادت
باید توجه داشت که این نظریه با نظریه «قیام برای نیل به شهادت» تفاوت دارد؛ زیرا اگرچه تنها درباره امام حسین (علیه السلام) نتیجه این دو دیدگاه، در عمل یکی است که همان شهادت باشد، درباره دیگر ائمه نتیجه این دو نظریه مختلف است؛ چون بنا بر دیدگاه نخست، چنان که علامه حلی به آن تصریح کرده بود، شهادت به عنوان یک تکلیف شرعی برای حضرت مطرح نیست؛ بلکه عشق و خواست قلبی امام به دیدار معشوق و معبود خویش، وی را بر آن داشت تا شهادت در راه خدا را انتخاب کند که البته چنین انتخابی، کاملا منطبق و موافق با موازین کلی شرع نیز بوده است.بنابراین نظریه مزبور، نگاهی عارفانه به واقعه کربلا دارد و نقش آفرین اصلی را، که امام باشد، عاشقی شوریده حال معرفی می کند که تنها به وصال معشوق می اندیشد و دنیا را همچون قفسی می پندارد. پس با ابزار شهادت آن را می شکند و به سوی معشوق پر می کشد. اما بنا بر این دیدگاه، امام خود را مکلف به نبرد و قیام خونین بر ضد نظام حاکم می دید و تنها او بود که باید چنین کاری را انجام می داد و مسلمانان دیگر، موظف به این تکلیف در آن زمان نبودند و در آینده نیز نخواهند بود بنابراین در دیدگاه «قیام برای نیل به شهادت»، سخن از به جا آوردن تکلیف و انجام وظیفه نیست؛ برخلاف نظریه «تکلیف ویژه» که این امر از مقومات آن است.
← دیدگاه علامه مجلسی
منشا این دیدگاه درباره قیام کربلا، برخی از اخبار و نیز سخنان امام حسین (علیه السلام) درباره انگیزه حرکت و سفر خویش است که نمونه ای از آنها چنین است:امام حسین (علیه السلام) در پاسخ عبدالله بن جعفر و یحیی بن سعید که می خواستند وی را از سفر به عراق بازدارند، فرمود: «من خوابی دیدم که در آن رسول خدا مرا مامور به امری کرد که به انجام خواهم رساند؛ چه به ضرر من و چه به نفع من باشد». آن دو به حضرت گفتند: آن خواب چه بوده؟ حضرت فرمود: «(تاکنون) برای کسی نقل نکرده ام و تا زمانی که پروردگارم را ملاقات نکنم، (برای کسی) نقل نخواهم نکرد». آن حضرت در جمع فرستادگان کوفیان و نیز در پاسخ عبدالله بن عباس و عبدالله بن زبیر نیز همین مطلب را فرمود. (همچنین شیخ صدوق، ابن اعثم و خوارزمی، تفصیل خوابی را در کتاب هایشان آورده اند) البته گزارش این سه منبع اخیر را نمی توان پذیرفت؛ چرا که در برخی از روایات معتبر دیگر (چنان که نوشته شد) حضرت تصریح می کند درباره ماموریتی که جدش در خواب به او داده است، سخن نخواهد گفت، در حالی که سه منبع اخیر از محتوای خواب، خبر داده اند.
← روایت امام باقر
...
طبق این برداشت، مقتضای روایات آن است که حادثه کربلا جریانی بوده که از ابتدای خلقت رقم خورده بود و این تکلیف سیدالشهدا (علیه السلام) بود که بر اساس فرمان ازلی الهی، عمل کرده، خود را قربانی کند.این دیدگاه، مبتنی بر این اصل است که امام به ظاهر، حرکتی برخلاف اصول و چهارچوب های فقهی و حقوقی انجام داده است؛ زیرا اقدام به امری پرخطر و هلاکت بار کرده است؛ اما مقام عصمت امام اقتضا می کند که در ورای چنین حرکتی، علت و سری باشد که موجب تکلیف برای آن حضرت شده باشد؛ اما برای دیگران تکلیفی ایجاد نمی کند. با توجه به همین ملاک ها و برخی ظواهر ادله بود که گروهی می کوشیدند تا حضرت را از این اقدام بازدارند و برخی نیز تا آنجا پیش رفتند که عمل امام را از مصادیق القا در تهلکه (خود را به هلاکت انداختن) شمردند.
فرق این دیدگاه با دیدگاه نیل به شهادت
باید توجه داشت که این نظریه با نظریه «قیام برای نیل به شهادت» تفاوت دارد؛ زیرا اگرچه تنها درباره امام حسین (علیه السلام) نتیجه این دو دیدگاه، در عمل یکی است که همان شهادت باشد، درباره دیگر ائمه نتیجه این دو نظریه مختلف است؛ چون بنا بر دیدگاه نخست، چنان که علامه حلی به آن تصریح کرده بود، شهادت به عنوان یک تکلیف شرعی برای حضرت مطرح نیست؛ بلکه عشق و خواست قلبی امام به دیدار معشوق و معبود خویش، وی را بر آن داشت تا شهادت در راه خدا را انتخاب کند که البته چنین انتخابی، کاملا منطبق و موافق با موازین کلی شرع نیز بوده است.بنابراین نظریه مزبور، نگاهی عارفانه به واقعه کربلا دارد و نقش آفرین اصلی را، که امام باشد، عاشقی شوریده حال معرفی می کند که تنها به وصال معشوق می اندیشد و دنیا را همچون قفسی می پندارد. پس با ابزار شهادت آن را می شکند و به سوی معشوق پر می کشد. اما بنا بر این دیدگاه، امام خود را مکلف به نبرد و قیام خونین بر ضد نظام حاکم می دید و تنها او بود که باید چنین کاری را انجام می داد و مسلمانان دیگر، موظف به این تکلیف در آن زمان نبودند و در آینده نیز نخواهند بود بنابراین در دیدگاه «قیام برای نیل به شهادت»، سخن از به جا آوردن تکلیف و انجام وظیفه نیست؛ برخلاف نظریه «تکلیف ویژه» که این امر از مقومات آن است.
← دیدگاه علامه مجلسی
منشا این دیدگاه درباره قیام کربلا، برخی از اخبار و نیز سخنان امام حسین (علیه السلام) درباره انگیزه حرکت و سفر خویش است که نمونه ای از آنها چنین است:امام حسین (علیه السلام) در پاسخ عبدالله بن جعفر و یحیی بن سعید که می خواستند وی را از سفر به عراق بازدارند، فرمود: «من خوابی دیدم که در آن رسول خدا مرا مامور به امری کرد که به انجام خواهم رساند؛ چه به ضرر من و چه به نفع من باشد». آن دو به حضرت گفتند: آن خواب چه بوده؟ حضرت فرمود: «(تاکنون) برای کسی نقل نکرده ام و تا زمانی که پروردگارم را ملاقات نکنم، (برای کسی) نقل نخواهم نکرد». آن حضرت در جمع فرستادگان کوفیان و نیز در پاسخ عبدالله بن عباس و عبدالله بن زبیر نیز همین مطلب را فرمود. (همچنین شیخ صدوق، ابن اعثم و خوارزمی، تفصیل خوابی را در کتاب هایشان آورده اند) البته گزارش این سه منبع اخیر را نمی توان پذیرفت؛ چرا که در برخی از روایات معتبر دیگر (چنان که نوشته شد) حضرت تصریح می کند درباره ماموریتی که جدش در خواب به او داده است، سخن نخواهد گفت، در حالی که سه منبع اخیر از محتوای خواب، خبر داده اند.
← روایت امام باقر
...
wikifeqh: برداشت_تکلیف_اختصاصی_از_قیام_عاشورا