[ویکی فقه] رمز موفقیت و پیروزی فرستادگان الهی در تبلیغ و ترویج دین خدا، برخورد درست و خلق نیکوی آنان در برابر دشمنانشان بوده است. در این مقاله سیره اخلاقی و رفتاری پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلّم) در برخورد با دشمنان اسلام را در برهه های مختلف زندگی ایشان بررسی می کنیم.
پیامبر اسلام، نامهربانی ها و ستم های بسیاری از مشرکان مکه دید، اما هیچگاه به فکر تلافی نیفتاد، بلکه با رفتار نیکو و رفق و مدارا با دشمنانش برخورد کرد و به همین دلیل است که قرآن کریم از اخلاق آن حضرت به «خلق عظیم» یاد می کند: «اِنّک لعلی خُلُقٍ عظیم.» «پیامبر در مقابل دشنام، آزار و اذیت دشمنان، همیشه در پیشگاه خدا، در حق آنان دعا می کرد و از خداوند هدایت و سعادت آنان را می طلبید.»
صبر و بردباری در دعوت از مشرکان
از آنجا که هدف پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم)، هدایت و رهبری مردم بود و نه دشمنی و جنگ با آنان، در این راه بردباری بسیاری از خود نشان داد. ایشان در دعوت از مشرکان دچار مشقت های بسیاری می شد و رفتارهایی ناپسند از آنان می دید، ولی هرگز دست از دعوت و موعظه آنان برنداشت. پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله وسلّم) مانند طبیبی دلسوز برای طبابت روح افراد، خود به سراغ آنان می رفت، چنان که علی (علیه السّلام) در این باره می فرماید:«طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ اَحْکَمَ مَرَاهِمَهُ وَ اَحْمَی مَوَاسِمَهُ یضَعُ ذَلِکَ حَیثُ اَلْحَاجَه اِلَیهِ مِنْ قُلُوبٍ عُمْی وَ آذَانٍ صُمٍّ وَ اَلْسِنَه بُکْمٍ مُتَّبِعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ اَلْغَفْلَه وَ مَوَاطِنَ اَلْحَیرَه؛ پیامبر، طبیبی سیار برای درمان بیماران است (خود، نزد بیماران می رود). مرهم های شفابخش او آماده، ابزار داغ کردن زخم ها را گداخته، برای شفای قلب های کور و گوش های ناشنوا و زبان های لال، آماده و با داروی خود در پی یافتن بیماران فراموش شده و سرگردان است.»این، همان طبیب سیاری است که دنبال بیماردلان مکه می رفت و برخی از آن ها، آن حضرت را سنگباران می کردند و گاه حضرت مجبور می شد که مکه را ترک کند و به کوه ها پناه برد. حضرت خدیجه کبری و امیرمؤمنان (علیهمالسّلام) به دنبال آن حضرت می رفتند و وقتی او را می یافتند، زخم هایش را پانسمان می کردند، اما در همان حال، با آن دل رئوف و مهربان می گفت: «اللهم اِغفر لقومی فانّهم لا یعلمون.»
دعوت دشمن به اسلام، پیش از آغاز جنگ
هدف اصلی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) هدایت و اصلاح دشمنان و مشرکان بود، از این رو حتی زمانی که مقابل دشمن صف آرایی می کرد، ابتدا آنان را به اسلام دعوت فرا می خواند، اگر اسلام می آوردند حالت جنگی متوقف می شد و به صلح می انجامید، چنانکه در جنگ طائف، مسلمانان مدت زیادی قبیله ثقیف را محاصره کردند، اما پس از آنکه قوم ثقیف هیئتی را نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرستادند و اسلام آوردند، پیامبر با آنان صلح کرد. پیامبر هنگام بازگشت از مدینه در حق آنان چنین دعا کرد: «اللهم اهد ثقیفا». آن حضرت حتی با یهودیان که از دشمنان سرسخت اسلام و پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) بودند پیمان صلح بسته بود که اگر دشمنی نکنند در امان خواهند بود و می توانند در کنار مسلمانان زندگی کنند، اما زمانی که بنی قینقاع، مسلمانی را کشتند و نقض عهد و پیمان شکنی کردند، پیامبر در مقابل آنان صف آرایی کرد، با این حال باز هم قبل از شروع جنگ آنان را در بازارشان جمع کرد و خطاب به آنان فرمود:«ای گروه یهود! از خدا بترسید تا آنچه بر سر قریش آمد، بر سر شما نیاید، اسلام آورید تا در امان باشید. شما می دانید که من نبی مرسل هستم و این را در کتاب های خود یافته اید و بیان الهی بر شماست.» از این موضع گیری پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) در مقابل یهودیانی که پیمان شکنی کرده بودند، به خوبی پیداست که آن حضرت تا چه اندازه، خواستار جلوگیری از جنگ و خونریزی بود. آن حضرت حتی پس از نقض عهد یهودیان حاضر شد که در صورت پذیرش اسلام، با آنان صلح کند و تا آخرین لحظه تلاش می کرد تا از جنگ جلوگیری شود.
نهی از کشتن متظاهر به اسلام
...
پیامبر اسلام، نامهربانی ها و ستم های بسیاری از مشرکان مکه دید، اما هیچگاه به فکر تلافی نیفتاد، بلکه با رفتار نیکو و رفق و مدارا با دشمنانش برخورد کرد و به همین دلیل است که قرآن کریم از اخلاق آن حضرت به «خلق عظیم» یاد می کند: «اِنّک لعلی خُلُقٍ عظیم.» «پیامبر در مقابل دشنام، آزار و اذیت دشمنان، همیشه در پیشگاه خدا، در حق آنان دعا می کرد و از خداوند هدایت و سعادت آنان را می طلبید.»
صبر و بردباری در دعوت از مشرکان
از آنجا که هدف پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم)، هدایت و رهبری مردم بود و نه دشمنی و جنگ با آنان، در این راه بردباری بسیاری از خود نشان داد. ایشان در دعوت از مشرکان دچار مشقت های بسیاری می شد و رفتارهایی ناپسند از آنان می دید، ولی هرگز دست از دعوت و موعظه آنان برنداشت. پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله وسلّم) مانند طبیبی دلسوز برای طبابت روح افراد، خود به سراغ آنان می رفت، چنان که علی (علیه السّلام) در این باره می فرماید:«طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ اَحْکَمَ مَرَاهِمَهُ وَ اَحْمَی مَوَاسِمَهُ یضَعُ ذَلِکَ حَیثُ اَلْحَاجَه اِلَیهِ مِنْ قُلُوبٍ عُمْی وَ آذَانٍ صُمٍّ وَ اَلْسِنَه بُکْمٍ مُتَّبِعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ اَلْغَفْلَه وَ مَوَاطِنَ اَلْحَیرَه؛ پیامبر، طبیبی سیار برای درمان بیماران است (خود، نزد بیماران می رود). مرهم های شفابخش او آماده، ابزار داغ کردن زخم ها را گداخته، برای شفای قلب های کور و گوش های ناشنوا و زبان های لال، آماده و با داروی خود در پی یافتن بیماران فراموش شده و سرگردان است.»این، همان طبیب سیاری است که دنبال بیماردلان مکه می رفت و برخی از آن ها، آن حضرت را سنگباران می کردند و گاه حضرت مجبور می شد که مکه را ترک کند و به کوه ها پناه برد. حضرت خدیجه کبری و امیرمؤمنان (علیهمالسّلام) به دنبال آن حضرت می رفتند و وقتی او را می یافتند، زخم هایش را پانسمان می کردند، اما در همان حال، با آن دل رئوف و مهربان می گفت: «اللهم اِغفر لقومی فانّهم لا یعلمون.»
دعوت دشمن به اسلام، پیش از آغاز جنگ
هدف اصلی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) هدایت و اصلاح دشمنان و مشرکان بود، از این رو حتی زمانی که مقابل دشمن صف آرایی می کرد، ابتدا آنان را به اسلام دعوت فرا می خواند، اگر اسلام می آوردند حالت جنگی متوقف می شد و به صلح می انجامید، چنانکه در جنگ طائف، مسلمانان مدت زیادی قبیله ثقیف را محاصره کردند، اما پس از آنکه قوم ثقیف هیئتی را نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرستادند و اسلام آوردند، پیامبر با آنان صلح کرد. پیامبر هنگام بازگشت از مدینه در حق آنان چنین دعا کرد: «اللهم اهد ثقیفا». آن حضرت حتی با یهودیان که از دشمنان سرسخت اسلام و پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) بودند پیمان صلح بسته بود که اگر دشمنی نکنند در امان خواهند بود و می توانند در کنار مسلمانان زندگی کنند، اما زمانی که بنی قینقاع، مسلمانی را کشتند و نقض عهد و پیمان شکنی کردند، پیامبر در مقابل آنان صف آرایی کرد، با این حال باز هم قبل از شروع جنگ آنان را در بازارشان جمع کرد و خطاب به آنان فرمود:«ای گروه یهود! از خدا بترسید تا آنچه بر سر قریش آمد، بر سر شما نیاید، اسلام آورید تا در امان باشید. شما می دانید که من نبی مرسل هستم و این را در کتاب های خود یافته اید و بیان الهی بر شماست.» از این موضع گیری پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) در مقابل یهودیانی که پیمان شکنی کرده بودند، به خوبی پیداست که آن حضرت تا چه اندازه، خواستار جلوگیری از جنگ و خونریزی بود. آن حضرت حتی پس از نقض عهد یهودیان حاضر شد که در صورت پذیرش اسلام، با آنان صلح کند و تا آخرین لحظه تلاش می کرد تا از جنگ جلوگیری شود.
نهی از کشتن متظاهر به اسلام
...
wikifeqh: برخورد_با_دشمنان