[ویکی فقه] برخورد با تهدیدها (قرآن). در این نوشتار روش های برخورد با تهدیدها از دیدگاه قرآن کریم بیان شده است.
استقامت بر ایمان، موجب بی تاثیر بودن تهدیدهای فرعون ، در حق ساحران شد.رب موسی وهـرون(خدای موسی و هارون)قال فرعون ءامنتم به قبل ان ءاذن لکم ان هـذا لمکر مکرتموه فی المدینة لتخرجوا منها اهلها فسوف تعلمون(فرعون گفت: «آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم، به او ایمان آوردید؟! حتماً این نیرنگ و توطئه ای است که در این شهر (و دیار) چیده اید، تا اهلش را از آن بیرون کنید؛ ولی بزودی خواهید دانست!) لاقطعن ایدیکم وارجلکم من خلـف ثم لاصلبنکم اجمعین(سوگند می خورم که دستها و پاهای شما را بطور مخالف (دست راست با پای چپ، یا دست چپ با پای راست ) قطع می کنم؛ سپس همگی را به دار می آویزم!)قالوا انا الی ربنا منقلبون((ساحران) گفتند: «(مهم نیست،) ما به سوی پروردگارمان بازمی گردیم!)وما تنقم منا الا ان ءامنا بـایـت ربنا لما جاءتنا ربنا افرغ علینا صبرا وتوفنا مسلمین.(انتقام تو از ما، تنها بخاطر این است که ما به آیات پروردگار خویش -هنگامی که به سراغ ما آمد- ایمان آوردیم. بار الها! صبر و استقامت بر ما فرو ریز! (و آخرین درجه شکیبائی را به ما مرحمت فرما!) و ما را مسلمان بمیران!») جادوگران مؤمن بر ایمان خود، در برابر تهدیدهای سخت فرعون تأکید کردند.قال ءامنتم له قبل ان ءاذن لکم انه لکبیرکم الذی علمکم السحر فلاقطعن ایدیکم وارجلکم من خلـف ولاصلبنکم فی جذوع النخل ولتعلمن اینا اشد عذابـا وابقی((فرعون) گفت: «آیا پیش از آنکه به شما اذن دهم به او ایمان آوردید؟! مسلّماً او بزرگ شماست که به شما سحر آموخته است! به یقین دستها و پاهایتان را بطور مخالف قطع می کنم؛ و شما را از تنه های نخل به دار می آویزم؛ و خواهید دانست مجازات کدام یک از ما دردناکتر و پایدارتر است!»)قالوا لن نؤثرک علی ما جاءنا من البینـت والذی فطرنا فاقض ما انت قاض انما تقضی هـذه الحیوة الدنیا(گفتند: «سوگند به آن کسی که ما را آفریده، هرگز تو را بر دلایل روشنی که برای ما آمده، مقدّم نخواهیم داشت! هر حکمی می خواهی بکن؛ تو تنها در این زندگی دنیا می توانی حکم کنی!) انا ءامنا بربنا لیغفر لنا خطـیـنا وما اکرهتنا علیه من السحر والله خیر وابقی.(ما به پروردگارمان ایمان آوردیم تا گناهانمان و آنچه را از سحر بر ما تحمیل کردی ببخشاید؛ و خدا بهتر و پایدارتر است!») قال ءامنتم له قبل ان ءاذن لکم انه لکبیرکم الذی علمکم السحر فلسوف تعلمون لاقطعن ایدیکم وارجلکم من خلـف ولاصلبنکم اجمعین((فرعون) گفت: «آیا پیش از اینکه به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟! مسلّماً او بزرگ و استاد شماست که به شما سحر آموخته (و این یک توطئه است)! امّا بزودی خواهید دانست! دستها و پاهای شما را بعکس یکدیگر قطع می کنم، و همه شما را به دار می آویزم!») انا نطمع ان یغفر لنا ربنا خطـیـنا ان کنا اول المؤمنین.(ما امیدواریم که پروردگارمان خطاهای ما را ببخشد، چرا که ما نخستین ایمان آورندگان بودیم!»)
بی اعتنایی
حضرت ابراهیم علیه السّلام نسبت به تهدیدهای مشرکان بی اعتنا بود.وحاجه قومه قال اتحـجونی فی الله وقد هدن ولا اخاف ما تشرکون به الا ان یشاء ربی شیــا وسع ربی کل شیء علمـا افلا تتذکرون(ولی قوم او (ابراهیم )، با وی به گفتگو و ستیز پرداختند؛ گفت: «آیا درباره خدا با من گفتگو و ستیز می کنید؟! در حالی که خداوند، مرا با دلایل روشن هدایت کرده؛ و من از آنچه شما همتای (خدا) قرار می دهید، نمی ترسم (و به من زیانی نمی رسانند)! مگر پروردگارم چیزی را بخواهد! وسعت آگاهی پروردگارم همه چیز را در برمی گیرد؛ آیا متذکّر (و بیدار) نمی شوید؟!) وکیف اخاف ما اشرکتم ولا تخافون انکم اشرکتم بالله ما لم ینزل به علیکم سلطـنـا فای الفریقین احق بالامن ان کنتم تعلمون.(چگونه من از بتهای شما بترسم؟! در حالی که شما از این نمی ترسید که برای خدا، همتایی قرار داده اید که هیچ گونه دلیلی درباره آن، بر شما نازل نکرده است! (راست بگویید) کدام یک از این دو دسته (بت پرستان و خداپرستان)، شایسته تر به ایمنی (از مجازات) هستند اگر می دانید؟!) (قوم ابراهیم، با آن حضرت در امر دین، مخاصمه و مجادله می نمودند و او را نسبت به ترک عبادت خدایانشان می ترساندند. ازاین رو ابراهیم علیه السّلام به تهدید آنان اعتنایی نکرد.)
تبری
اظهار تنفر لوط علیه السّلام نسبت به کردار قوم خویش، بعد از تهدید به تبعید، از سوی آنان بود.قالوا لـئن لم تنته یــلوط لتکونن من المخرجین قال انی لعملکم من القالین. مراد از" عمل" ایشان به طوری که از سیاق بر می آید همان جمع شدن مردان با یکدیگر و ترک زنان است، و کلمه" قالی" به معنای مبغض و دشمن است و مقابله تهدید قوم که گفتند: تو را تبعید می کنیم به مثل چنین کلامی که" من دشمن عمل شمایم" و اینکه اصلا متعرض جواب از تهدید ایشان نشد، معنا را چنین می کند که: من از تبعید شما هیچ بیم ندارم و ابدا در فکر و اندیشه آن نیستم، بلکه همه غصه من در این است که چرا شما چنینید، و عملتان را دشمن می دارم و بسیار علاقه مند به نجات شما هستم، نجات از و بال این عمل که خواه ناخواه روزی گریبانتان را می گیرد.
توکل به خدا
...
استقامت بر ایمان، موجب بی تاثیر بودن تهدیدهای فرعون ، در حق ساحران شد.رب موسی وهـرون(خدای موسی و هارون)قال فرعون ءامنتم به قبل ان ءاذن لکم ان هـذا لمکر مکرتموه فی المدینة لتخرجوا منها اهلها فسوف تعلمون(فرعون گفت: «آیا پیش از آنکه به شما اجازه دهم، به او ایمان آوردید؟! حتماً این نیرنگ و توطئه ای است که در این شهر (و دیار) چیده اید، تا اهلش را از آن بیرون کنید؛ ولی بزودی خواهید دانست!) لاقطعن ایدیکم وارجلکم من خلـف ثم لاصلبنکم اجمعین(سوگند می خورم که دستها و پاهای شما را بطور مخالف (دست راست با پای چپ، یا دست چپ با پای راست ) قطع می کنم؛ سپس همگی را به دار می آویزم!)قالوا انا الی ربنا منقلبون((ساحران) گفتند: «(مهم نیست،) ما به سوی پروردگارمان بازمی گردیم!)وما تنقم منا الا ان ءامنا بـایـت ربنا لما جاءتنا ربنا افرغ علینا صبرا وتوفنا مسلمین.(انتقام تو از ما، تنها بخاطر این است که ما به آیات پروردگار خویش -هنگامی که به سراغ ما آمد- ایمان آوردیم. بار الها! صبر و استقامت بر ما فرو ریز! (و آخرین درجه شکیبائی را به ما مرحمت فرما!) و ما را مسلمان بمیران!») جادوگران مؤمن بر ایمان خود، در برابر تهدیدهای سخت فرعون تأکید کردند.قال ءامنتم له قبل ان ءاذن لکم انه لکبیرکم الذی علمکم السحر فلاقطعن ایدیکم وارجلکم من خلـف ولاصلبنکم فی جذوع النخل ولتعلمن اینا اشد عذابـا وابقی((فرعون) گفت: «آیا پیش از آنکه به شما اذن دهم به او ایمان آوردید؟! مسلّماً او بزرگ شماست که به شما سحر آموخته است! به یقین دستها و پاهایتان را بطور مخالف قطع می کنم؛ و شما را از تنه های نخل به دار می آویزم؛ و خواهید دانست مجازات کدام یک از ما دردناکتر و پایدارتر است!»)قالوا لن نؤثرک علی ما جاءنا من البینـت والذی فطرنا فاقض ما انت قاض انما تقضی هـذه الحیوة الدنیا(گفتند: «سوگند به آن کسی که ما را آفریده، هرگز تو را بر دلایل روشنی که برای ما آمده، مقدّم نخواهیم داشت! هر حکمی می خواهی بکن؛ تو تنها در این زندگی دنیا می توانی حکم کنی!) انا ءامنا بربنا لیغفر لنا خطـیـنا وما اکرهتنا علیه من السحر والله خیر وابقی.(ما به پروردگارمان ایمان آوردیم تا گناهانمان و آنچه را از سحر بر ما تحمیل کردی ببخشاید؛ و خدا بهتر و پایدارتر است!») قال ءامنتم له قبل ان ءاذن لکم انه لکبیرکم الذی علمکم السحر فلسوف تعلمون لاقطعن ایدیکم وارجلکم من خلـف ولاصلبنکم اجمعین((فرعون) گفت: «آیا پیش از اینکه به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟! مسلّماً او بزرگ و استاد شماست که به شما سحر آموخته (و این یک توطئه است)! امّا بزودی خواهید دانست! دستها و پاهای شما را بعکس یکدیگر قطع می کنم، و همه شما را به دار می آویزم!») انا نطمع ان یغفر لنا ربنا خطـیـنا ان کنا اول المؤمنین.(ما امیدواریم که پروردگارمان خطاهای ما را ببخشد، چرا که ما نخستین ایمان آورندگان بودیم!»)
بی اعتنایی
حضرت ابراهیم علیه السّلام نسبت به تهدیدهای مشرکان بی اعتنا بود.وحاجه قومه قال اتحـجونی فی الله وقد هدن ولا اخاف ما تشرکون به الا ان یشاء ربی شیــا وسع ربی کل شیء علمـا افلا تتذکرون(ولی قوم او (ابراهیم )، با وی به گفتگو و ستیز پرداختند؛ گفت: «آیا درباره خدا با من گفتگو و ستیز می کنید؟! در حالی که خداوند، مرا با دلایل روشن هدایت کرده؛ و من از آنچه شما همتای (خدا) قرار می دهید، نمی ترسم (و به من زیانی نمی رسانند)! مگر پروردگارم چیزی را بخواهد! وسعت آگاهی پروردگارم همه چیز را در برمی گیرد؛ آیا متذکّر (و بیدار) نمی شوید؟!) وکیف اخاف ما اشرکتم ولا تخافون انکم اشرکتم بالله ما لم ینزل به علیکم سلطـنـا فای الفریقین احق بالامن ان کنتم تعلمون.(چگونه من از بتهای شما بترسم؟! در حالی که شما از این نمی ترسید که برای خدا، همتایی قرار داده اید که هیچ گونه دلیلی درباره آن، بر شما نازل نکرده است! (راست بگویید) کدام یک از این دو دسته (بت پرستان و خداپرستان)، شایسته تر به ایمنی (از مجازات) هستند اگر می دانید؟!) (قوم ابراهیم، با آن حضرت در امر دین، مخاصمه و مجادله می نمودند و او را نسبت به ترک عبادت خدایانشان می ترساندند. ازاین رو ابراهیم علیه السّلام به تهدید آنان اعتنایی نکرد.)
تبری
اظهار تنفر لوط علیه السّلام نسبت به کردار قوم خویش، بعد از تهدید به تبعید، از سوی آنان بود.قالوا لـئن لم تنته یــلوط لتکونن من المخرجین قال انی لعملکم من القالین. مراد از" عمل" ایشان به طوری که از سیاق بر می آید همان جمع شدن مردان با یکدیگر و ترک زنان است، و کلمه" قالی" به معنای مبغض و دشمن است و مقابله تهدید قوم که گفتند: تو را تبعید می کنیم به مثل چنین کلامی که" من دشمن عمل شمایم" و اینکه اصلا متعرض جواب از تهدید ایشان نشد، معنا را چنین می کند که: من از تبعید شما هیچ بیم ندارم و ابدا در فکر و اندیشه آن نیستم، بلکه همه غصه من در این است که چرا شما چنینید، و عملتان را دشمن می دارم و بسیار علاقه مند به نجات شما هستم، نجات از و بال این عمل که خواه ناخواه روزی گریبانتان را می گیرد.
توکل به خدا
...
wikifeqh: برخورد_با_تهدیدها_(قرآن)