منبع عکس . فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید
دو مصدر داریم که امروزه یکی شدن و شدن "بخشیدن"
۱. بختن، بخش که به معنی قسمت و بخش کردن هست
۲. بخشودن، بخشای ( مثل آلودن، آلای یا فرسودن، فرسای ) که به معنی درگذشتنه
. . .
اینکه اینها در نوشته های فارسی میانه اومده به کنار
... [مشاهده متن کامل]
اینکه ممکن هست یه مانستگی تصادفی باشه اینم به کنار
از کجا معلوم ترکی این رو از فارسی ( یا هر زبان ایرانی دیگری ) نگرفته باشه؟
الان مصدر فهمستن رو در فارسی داریم که تازه مصدر جعلی هم نیست
اما میدونیم که ریشه این مصدر عربیه
اینکه در ترکی صدتا واژه میشه از بخش یا باغش ساخت ریشه واژه رو هرگز ثابت نمیکنه
فارسی ۲۵۰۰ساله فرزند ترکی ۱۳۰۰ساله
واقعا وقتی میاید اینجا و دیدگاه های پلشت پانترکیستی رو با آب و تاب می نویسید خودتون از شاهکارتون خندتون نمیگیره؟
( اینجا منظور نخستین نوشته از زبان هست وگرنه سن فارسی قطعا بیش از ۲۵۰۰ و سن ترکی هم بیش از ۱۳۰۰ساله، ولی همین سنت نوشتاری برای ثابت کردن نیرو و پیشینه فرهنگی بسه )
بخشش
بخشیدن
بخشودگی
بخشایش
بخشنده
متاسفانه یا خوشبختانه از ترکی گرفته شده. فارسی زبان نیست
مونتاژ است
باغش😘
مجید خداکرمی مسعود
نزل
بخشش به زبان سنگسری
بّذل bazel
بّخِشش bakhshesh
اّطا ata
دّست و دّل باز daset o dal baz
هاده hadeh
بّخشّنده bakhshandeh
ز دیناری وسکه ای بر کسی به خود سرور می شویم
به بخشش به دیگری به دیناری مغرور می شویم
... [مشاهده متن کامل]
بخشش در ریا در دل نه مغرور می شویم
بخشش با اخلاص یک رنگی را در بر می شویم
بخشش صفات شاخص بزرگان که با آن عالمگیر می شویم
گر بخشش از خود رها با حق آشنا دلپذیر می شویم
بخشش رها از نفس رضا از خود و ارزش پذیر می شویم
ز بخشش عظیم در هستی پر اسرار می شویم
زین بخشش عظیم بی صدا شرمسار می شویم
ز هر بخشش از سوی حق د میخانه با تدبیر می شویم
ز بخشش خود شادمان چرا در بخشش حق نه دبیر می شویم
ز بخشش حق در هستی چون چشم و مغز وغیره نه بصیر می شویم
ز عظمت نعمت یار در بخشش خود تحقیر می شویم
ز بر وبحر ز همه هستی بخشش یار را جلوه گر می شویم
پارسی بخشش یار نه نیاز به بیان
ز در ودیوار جلوه اش به زیبائی نشان
طعام بخشی که عرب به اننفقه و انفاق میگوید
دَهِش
واژه بخشش
معادل ابجد 1202
تعداد حروف 4
تلفظ baxšeš
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [پهلوی: baxšišn]
مختصات ( بَ ش ِ ) [ په . ]
آواشناسی baxSeS
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
عفو
بخشش، بخت، باج، باژ و باز
تمام واژه های همگن بالا در پی واژه بخشش از ریشه هندواروپائی به - هک - bhehg که در فرهنگ هند و ایرانی باژا تی bajati که هردو معنی بخشیدن و شریک شدن را میدهند. در سانسکریت بهاجاتی bhajati بهمین معنی است. در اصل بنیان واژه بخشیدن از ریشه بهاگ bhag - بمعنی خوردن میبوده چون بخشش در ابندا بیشتر در مورد غذا به بینوایان یا کرسنه گان بوده، تا جائیکه واژه لوله مری یا اسوفاگوس esophagus که غذا از ان به معده هذایت میشود از همین واژه بخشش آمده. همچنین گفته میشود واژه باغ بخاطر باز دهی ان نیز در این ریشه ها شریک باشد.
... [مشاهده متن کامل]
متاسفانه واژه بخشش در فرنگ ایرانی در طول ایام به باج و خراج دادن دکرگونی یافته بطوریکه برعکس در آئین زردشتی واژه باژ برای سپاسگذاری خوردن غدا بکار میرود.
سراسر بخشش جانان طریق لطف واحسان بود ( حافظ )
مقابل بدی، خوشایندی، مورد خواست ، چیزی که مطابق خواست است و برای طرف کیف و لذت دارد و درد و رنج و آزار ندارد.
موهبت
بخشش:بخت و سرنوشت.
( ( گرفت آفرین زال بر کردگار
بر آن بخشش و شادمان روزگار ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، ۱۳۸۵، ص ۴۲۱. )
یا حق
حدیثی است از رسول اکرم ( ص ) فرمودند: حتی با لبخند زدن به یکدیگر بخشش کنید. چقدر در بخشش و دهش برکت و نعمت بیشمار است.
هشام
ازصفات بزرگان است. بخشنده، درنزدخدا، عزیزاست. گاهی اموزش هم بخشش است اموزش برای محرومان. . .
بخشایش، بخشندگی. . .
حاتم طایی کیست؟معنای نامش رانمیدانم اما انسانی بزرگ هست؛چرا؟اوبخشنده بود!ازمال حلال خود، همه کس راپذیرابود.
هبه
احسان، انعام، بذل، پاداش، تبرع، جوانمردی، جود، داد، دهش، سخاوت، سخا، صله، عطا، عطیه، فضل، فیض، کرامت، کرم، موهبت، نعمت، نیکوکاری، نیکی، وقف، هبه، آمرزش، رحمت، غفران، مغفرت، وهب
ددش
نوال
بذل
نزل
دهش
بخش کردن جدا کردن
وهب
مهب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٥)