بانو یوها با نام کامل ها یوها که به او یوهوآ هم میگفتند ( زاده ۷۳ سال ق. م، قبیلهٔ هابک _ درگذشته ۲۸ سال ق. م، دانگ بویو ) ؛ دختر ارشد رئیس قبیله هابک و همسر ژنرال هائه موسو ( هه موسو ) ، رهبر گروه دامول بود. او پس از کشته شدن هه موسو، صیغه سلطنتی امپراتور گوموا شد. وی همچنین مادر جومونگ، موسس حکومت گوگوریو بود.
[ ۱] [ ۲]
اصل و نسب: بانو ها یوها؛ دختر هابیک، رئیس قبیلهٔ هابک و زنی بنام بوک بی بود که در سال ۷۳ قبل از میلاد متولد شد. نام یوها به معنای "فرزند رودخانه هابک" بود. گفته میشود رئیس قبیلهٔ هابک سه دختر زیبا داشت بنام های: یوهوآ ( یوها ) ، ووهوآ و هونهوآ، که یوها دختر ارشد بود.
آشنایی یوها و هائه موسو: در مورد آشنایی یوها و ژنرال هائه موسو ( هه موسو ) نظریه های بسیاری وجود دارد که سه مورد از آنها در تاریخ معتبر تر هستند. نظریه اول: آمده است که روزی یوها و خواهرانش در کنار رودخانه هابک مشغول گردش بودند که ناگهان پیکر مردی را شناور بر روی آب دیدند خواهران با دیدن جسد فرار کردند اما یوها آنجا ماند و توانست آن مرد را از آب بیرون بکشد و او را نجات دهد. آن مرد در واقع همان هائه موسو رهبر گروه دامول بود که توسط ارتش امپراتوری هان زخمی شده بود. یوها چندین روز از او پرستاری کرد و هائه موسو پس از بهبودی در حالیکه او و یوها به یکدیگر علاقه مند شده بودند با یوها ازدواج کرد. نظریه دوم: گفته شده است که هه موسو با یوها در زمانی که او در کنار رودخانه هابک در حال حمام کردن بود آشنا شده است و آن دو به صورت مخفیانه ازدواج کردند، اما زمانی که هابیک، پدر یوها از موضوع مطلع شد هه موسو را قبول نکرد و او را از قبیلهٔ هابک بیرون کرد. هابیک که بسیار از دخترش خشمگین بود او را به اوبالسو ( 優渤水 ) تبعید کرد، یوها در آن مکان با فرمانروای دانگ بویو، گوموا آشنا شد و صیغه او گردید. نظریه سوم: این نظریه توسط سامگوک یوسا روایت میشود و میگوید که روزی یوها و خواهرانش در کنار رودخانه هابک مشغول بازی بودند. اما وقتی دیدند هه موسو به آنها نزدیک میشود فرار کردند. هه موسو برای فریب دادن دخترها قصر با تزئینات عالی ساخت و ضیافتی بزرگ برپا کرد. پس از اینکه خواهران وارد قصر شدند و مست شدند هه موسو تلاش کرد تا راه خروج را مسدود کند و توانست یوها را دستگیر کند. خواهران موضوع را به هابیک، پدرشان گزارش دادند. هابیک که از ربودن یوها بسیار خشمگین شده بود فرستاده ای برای سرزنش نزد هه موسو فرستاد. هه موسو از کارش پشیمان شد و خواست یوها را آزاد کند. اما یوها از رفتن امتناع کرد چون عاشق شده بود. هه موسو ارابه ای را که توسط پنج اژدها کشیده میشد احضار کرد و به کاخ هابیک رفت. هابیک، هه موسو را به یک دوئل مسخ دعوت کرد. هابیک به کپور، قرقاول و آهو تبدیل شد، هه موسو هم به ترتیب به سمور، شاهین و گرگ تبدیل شد و او را گرفت و در نتیجه پیروز شد. هابیک که از توانایی های هه موسو شگفت زده شده بود ضیافتی برای جشن ازدواج هه موسو و یوها ترتیب داد. اما زمانی که زوج مست شده بود، هابیک آن ها در کیسه چرمی گذاشت و آنان را در ارابه اژدها گذاشت تا به بهشت صعود کنند. اما هه موسو در میانه راه بیدار شد و با بریدن کیسه چرمی با سنجاق سر طلایی یوها به تنهایی به بهشت گریخت. هنگامی که یوها به تنهایی بازگشت، هابیک که او را مایه شرمساری خانواده میدید لب هایش را دراز کرد و او را به حوض ووبالسو یا اوبالسو، واقع در کوه تاباکسان تبعید کرد. روزی یک ماهیگیر به گوموا از بویو گزارش داد که موجود عجیبی در زیر آب قدم میزنند. پادشاه دستور داد آن موجود که یوها بود را بیاورند. چون لب های یوها دراز بود باید سه بار بریده میشد تا بتواند حرف بزند. پادشاه که متوجه شده بود، یوها صیغه پسر بهشتی بوده او را در قصر خود نگه داشت. ( البته این نظریه به افسانه شباهت دارد تا واقیعت )
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف[ ۱] [ ۲]
اصل و نسب: بانو ها یوها؛ دختر هابیک، رئیس قبیلهٔ هابک و زنی بنام بوک بی بود که در سال ۷۳ قبل از میلاد متولد شد. نام یوها به معنای "فرزند رودخانه هابک" بود. گفته میشود رئیس قبیلهٔ هابک سه دختر زیبا داشت بنام های: یوهوآ ( یوها ) ، ووهوآ و هونهوآ، که یوها دختر ارشد بود.
آشنایی یوها و هائه موسو: در مورد آشنایی یوها و ژنرال هائه موسو ( هه موسو ) نظریه های بسیاری وجود دارد که سه مورد از آنها در تاریخ معتبر تر هستند. نظریه اول: آمده است که روزی یوها و خواهرانش در کنار رودخانه هابک مشغول گردش بودند که ناگهان پیکر مردی را شناور بر روی آب دیدند خواهران با دیدن جسد فرار کردند اما یوها آنجا ماند و توانست آن مرد را از آب بیرون بکشد و او را نجات دهد. آن مرد در واقع همان هائه موسو رهبر گروه دامول بود که توسط ارتش امپراتوری هان زخمی شده بود. یوها چندین روز از او پرستاری کرد و هائه موسو پس از بهبودی در حالیکه او و یوها به یکدیگر علاقه مند شده بودند با یوها ازدواج کرد. نظریه دوم: گفته شده است که هه موسو با یوها در زمانی که او در کنار رودخانه هابک در حال حمام کردن بود آشنا شده است و آن دو به صورت مخفیانه ازدواج کردند، اما زمانی که هابیک، پدر یوها از موضوع مطلع شد هه موسو را قبول نکرد و او را از قبیلهٔ هابک بیرون کرد. هابیک که بسیار از دخترش خشمگین بود او را به اوبالسو ( 優渤水 ) تبعید کرد، یوها در آن مکان با فرمانروای دانگ بویو، گوموا آشنا شد و صیغه او گردید. نظریه سوم: این نظریه توسط سامگوک یوسا روایت میشود و میگوید که روزی یوها و خواهرانش در کنار رودخانه هابک مشغول بازی بودند. اما وقتی دیدند هه موسو به آنها نزدیک میشود فرار کردند. هه موسو برای فریب دادن دخترها قصر با تزئینات عالی ساخت و ضیافتی بزرگ برپا کرد. پس از اینکه خواهران وارد قصر شدند و مست شدند هه موسو تلاش کرد تا راه خروج را مسدود کند و توانست یوها را دستگیر کند. خواهران موضوع را به هابیک، پدرشان گزارش دادند. هابیک که از ربودن یوها بسیار خشمگین شده بود فرستاده ای برای سرزنش نزد هه موسو فرستاد. هه موسو از کارش پشیمان شد و خواست یوها را آزاد کند. اما یوها از رفتن امتناع کرد چون عاشق شده بود. هه موسو ارابه ای را که توسط پنج اژدها کشیده میشد احضار کرد و به کاخ هابیک رفت. هابیک، هه موسو را به یک دوئل مسخ دعوت کرد. هابیک به کپور، قرقاول و آهو تبدیل شد، هه موسو هم به ترتیب به سمور، شاهین و گرگ تبدیل شد و او را گرفت و در نتیجه پیروز شد. هابیک که از توانایی های هه موسو شگفت زده شده بود ضیافتی برای جشن ازدواج هه موسو و یوها ترتیب داد. اما زمانی که زوج مست شده بود، هابیک آن ها در کیسه چرمی گذاشت و آنان را در ارابه اژدها گذاشت تا به بهشت صعود کنند. اما هه موسو در میانه راه بیدار شد و با بریدن کیسه چرمی با سنجاق سر طلایی یوها به تنهایی به بهشت گریخت. هنگامی که یوها به تنهایی بازگشت، هابیک که او را مایه شرمساری خانواده میدید لب هایش را دراز کرد و او را به حوض ووبالسو یا اوبالسو، واقع در کوه تاباکسان تبعید کرد. روزی یک ماهیگیر به گوموا از بویو گزارش داد که موجود عجیبی در زیر آب قدم میزنند. پادشاه دستور داد آن موجود که یوها بود را بیاورند. چون لب های یوها دراز بود باید سه بار بریده میشد تا بتواند حرف بزند. پادشاه که متوجه شده بود، یوها صیغه پسر بهشتی بوده او را در قصر خود نگه داشت. ( البته این نظریه به افسانه شباهت دارد تا واقیعت )
wiki: بانو یوها