بار امانت

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بارِ اَمانَت ، اصطلاحی عرفانی که از آن به «امانت ربانی » و «امانت ربوبیت » نیز تعبیر شده ، و در اصطلاح صوفیه ودیعه ای است الهی که آدمی با آن به شناخت و دوستی خداوند رسیده ، و استعدادی است فطری و خداداد که انسان با آن به جامعیت ِ اسماء و صفات دست یافته است .
این اصطلاح در معنای عرفانی ِ آن مأخوذ از آیه ۷۲ سوره احزاب است : «اِنّا عَرَضْنَا الاْمانَةَ عَلَی السَّموات ِ وَ الاْرْض ِ وَ الْجِبال ِ فَاَبَیْن َ اَن ْ یَحْمِلْنَها وَ اَشْفَقْن َ مِنْها وَ حَمَلَهَا الاِنْسان ُ اِنَّه ُ کان َ ظَلوماً جَهولاً: ما این امانت را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه داشتیم ، از تحمل آن اِبا کردند و از آن ترسیدند، انسان آن را حمل کرد که او ستمکار و نادان بود». این آیه - که البته مدار بحث از امانت به معنای عام آن ، یعنی وظایف و تکالیفی که حفظ و ادای آن واجب است ، نیز تلقی می شده است رفته رفته در حوزه تفسیر و تصوف مرکزِ بحث در عظمت ِ آن امانت و نیز ناتوانی انسان (در بینش علمای ظاهر) از یک سو، و عظمت و اصالت انسان (در تفکر عارفان و صوفیان ) از سوی دیگر قرار گرفته است .
عظمت شأن امانت
در عظمت شأن امانت ربانی جمهور علمای ظاهر و باطن اتفاق نظر دارند، زیرا دشواری حمل آن چیزی که آسمان ها و زمین و کوه ها تاب و تحمل آن را نداشتند، خود روشن است اما در شناخت مفهوم این تعبیر، و نیز مقام و موقعیت انسان نسبت به حمل آن ، البته اهل ظاهر آراء و دیدگاه های مختلف ، و گاه کاملاً مخالف با اهل باطن و عارفان داشته اند. بعضی از علمای ظاهر، امانت در آیه یاد شده را با بینش تاریخی - اساطیری تفسیر کرده ، و داستان هابیل و قابیل را زمینه تبیین آن قرار داده اند. به گمان آنان چون آدم ابوالبشر از جانب خداوند به طواف کعبه مأمور شد، خواست که اهل و فرزند خود - هابیل - را به امانت نزد آسمان و زمین گذارد، اما آنان نپذیرفتند. پس ناگزیر آنان را به نزد قابیل به امانت گذارد و برفت . قابیل در امانت خیانت کرد و هابیل را کشت و بدین سبب ، ظلوم و جهول خوانده شد.
مشهورترین تعبیرهای علمای دین از امانت
بیشتر علمای شرع از عهد صحابه و تابعین به بعد، عموماً از امانت تفسیرهایی ارائه داده اند که جنبه عبادی و یا معنای اخلاقی دارد. مشهورترین تعبیرهای علمای دین از امانت ، تفسیر آن به دین و حدود و تکالیف و فرایض آن و اوامر و نواهی خداوند است ، زیرا همان گونه که امانت لازم الاداء است ، ادای تکالیف و فرایض دینی و اوامر و نواهی الهی هم واجب است ، و به این اعتبار همه از زمره امانت الهی محسوبند. به گمان علمای دین ، خداوند امانت دین را بر آسمان و زمین عرضه داشت ، و آن ها چون طاقت نداشتند، برنتافتند. خداوند آن را به انسان عرضه کرد و انسان از چگونگی امانت و فوایدِ مترتب بر آن سؤال کرد و چون پاسخ شنید که به ادای آن پاداش می بیند و به ردّ آن عقاب ، آن را پذیرفت ، اما سرانجام ، در ادای آن خیانت کرد و به این اعتبار محقق شد که او ظلوم و جهول است ، ظالم بر نفس خود و جاهل به امر الهی . البته تفسیر امانت به «دین » نزد صحابه و علمای دین محدود به «آیه امانت » نیست ، بلکه آنان امانت را در آیه های ۲۸۳ سوره بقره و ۲۷ سوره انفال نیز به «دین » تعبیر و تفسیر کرده اند. تفسیر امانت به ایمان ، از این نظر که بنای هر دو بر تصدیق و عمل است ، و نیز تعبیر امانت به نماز ، به استناد گفتارِ حضرت علی (ع ) و به زکات و روزه و حج ، به اعتبار ادا کردن آن و اجتناب کردن از خیانت در آن ، و یا تفسیر آن به «سرائر طاعات و خفیات شرع »، به اعتبار آنکه عوام مردم بر امانت بودن آن ها آگاهی ندارند، همگی با توجه به تعبیر پیشین توجیه پذیر است و در واقع جزئیاتی از کلیت تفسیر پیشین ، یعنی دین و حدود و تکالیف آن است .
تفاسیر اخلاقی یا اجتماعی و سیاسی
...

دانشنامه آزاد فارسی

بارِ اَمانَت
بارِ اَمانَت (نیز: امانت ربانی و امانت ربوبیت) در اصطلاح عرفان، ودیعه ای که آدمی با آن به شناخت و دوستی خداوند می رسد و نیز استعدادی که خداوند در نهاد انسان قرار داده است تا با آن به جامعیت اسما و صفات الهی دست یابد. این که قبول آن نوعی تعهد از سوی انسان بوده، از مفهوم آیة ۷۲ سورة احزاب گرفته شده است. از این رو، هر یک از عرفا و متکلمان، تعبیرهای گوناگونی از این مفهوم به دست داده اند. متکلمان شیعی آن را به ولایت و امامت در جامعه و در حوزة خلافت اسلامی و ولایت حضرت علی (ع) و استمرار آن تعبیر کرده اند. به رغم تفسیرها و تعبیرهای علمای ظاهر، در دیدگاه عرفان، بار امانت موجب شده است تا آدمی از ظلم و جهل به در آید و بر قلّة عدل و علم بنشیند. در پاره ای موارد، تفاسیر عرفا از امانت به «سرّ توحید»، «اسرار الهی» و «نور محمدی»، به گونه ای با تعبیرهای علمای ظاهر مطابقت دارد. بعضی از عرفا بار امانت را «عقل»، «اختیار» و «معرفت» نیز تعبیر کرده اند و بسیاری دیگر آن را «عشق» دانسته اند و بعضی آن را «بلا» گفته اند. چون انسان که عاشق بود و از سنگینی بار امانت آگاه نبود، حمل آن بار را پذیرفت و لذا ظلوم و جهول خوانده شد.

پیشنهاد کاربران

بپرس