[ویکی فقه] باب، سید علی محمد شیرازی ، از مدّعیان بابیت امام دوازدهم شیعیان که بعدها مدّعی مهدویت و نبوّت شد.
در دوران قاجاریه به دلیل تبعیض ، بی عدالتی، فقر ، وضعیت ناگوار معیشتی و بطور کلی وضعیت اسفبار اقتصادی، سیاسی که بر کشور ایران حاکم بود، مردم در تنگا قرار داشتند. علاوه بر این جنگها و شکست های پیاپی ایران از روس ، و اوضاع نابسامان هیئت حاکمه و درباریان در دوره فتحعلی شاه ، ایران را به سقوط و اضمحلال کشانیده بود و در دوران محمدشاه، رشو ه گیری و فروختن مشاغل، بی کفایتی و بی لیاقتی درباریان و شقاوت مامورین دولتی و حکام محلی در گرفتن مالیات های سنگین از مردم، مملکت را ویران کرده بود. از طرفی بیماریهای واگیردار چون طاعون و وبا در طی این سالها (۱۲۳۶ ـ ۱۳۱۰ ه ق) تقریبا ۶۵ بار جان هزاران نفر را گرفت و قحطی نیز مصیبتی بود که هر چند سال یک بار ایرانیان را گرفتار می کرد. این اوضاع و احوال، زمینه را برای گرایش مردم به اندیشه مهدویت و ظهور یک ناجی فراهم می کرد و در سالهای بعد با ادامه یافتن این نابسامانی ها، در دوره ناصری شدت یافت و مردم را روحا، برای قبول مهدویت از جانب کسی که ادعای ستیز با هیئت حاکمه را داشت فراهم می کرد، تا آنها را از اوضاع فلاکت بار نجات دهد. و از طرفی مردم بی دانشی را که ذهنشان در طول دوران بسیار، پرورش یافته تعصب و اوهام بود را به آسانی به خود جلب می کرد. در نبود عقل و آگاهی هر عملی از انسان متعصب، آن هم از مردمی که زیر بار این همه مشقت تنها به دنبال راه نجات و رهایی هستند، به دنبال خواهد داشت، و بدون هیچ تفکر و تاملی به فرقه های جعلی و ساختگی همچون بابیه جلب می کند. به گفته دکتر آدمیت «خلقی که به بابیه گرویدند در زمره همان مردمی بودند که در همان اوان، اعتقاد یافتند که بقعه صاحب الامر در تبریز معجزه فرموده و آن اعجاز در شخصیت گاوی، تجسم پیدا کرده است و آنگاه مردم فوج فوج همی رفتند و بر سم آن حیوان بوسه همی زدند.. هنر سران باب این بود که احساسات تعصب آمیز مردمی که قرنها در پی ظهور قائم منتظر بودند، برانگیخت. آنچه بیشتر مایه رونق کار بابیان در مرحله اول ظهورشان شد و نام باب را بر سر زبانها انداخت عصیان و مخالفت علیه دولت بود و گرنه معلوم نیست که اعتباری می یافتند یا همچون صدها فرقه دیگر و یا فرقه سلف شان شیخیه به فراموشی سپرده می شدند. چنانچه وقتی مردم دیدند سید باب ، مردی اهل آشوب و جنگ علنی نیست بلکه مدارا پذیر و سازش کار است از نیمه راه بازگشتند و یا بعد از شکست سختی که پیروان و بابیان بعد از سید علی محمد باب در مازندران و خاصه در زنجان خوردند، نه تنها شدت قیام بابیه فرو ننشست بلکه از اعتبارشان نیز کاسته شد. پس آنچه مردم را عاصی و به طغیان کشانیده بود، به جان آمدن آنها از ظلم بی حد و بیداد بی شمار هیئت حاکمه بود، نه تعصب دینی صرف و یا دست های پنهان ممالک بیگانه.
← بنیان گذار فرقه بابیه
بعد از مرگ سید علی محمد باب بین پیروان او و خاصه، سران آنها، که دو برادر ناتنی از اهل نور بودند اختلاف افتاد. برادر بزرگتر، میرزا حسینعلی، ملقب به بهاء الله، بدعتی در اصول بابیه گذاشت. باب که معتقد بود من "یظهره الله" باید دو هزار سال پس از او بیاید، این اعتقاد توسط بهاء الله نادیده گرفته شد و او خود را من یظهره الله نامید. اما برادر کوچکتر، میرزا یحیی "صبح ازل" به باب وفادار ماند و خود را خلیفه او شمرد.بهاء الله جنبه اخلاقی تعالیم باب را بسیار تقویت نمود، اما جنبه حکمت و عرفان آن را ناچیز شمرد. تفاوت بهائی ها با بابی ها آن بود که بابی ها، تمام مصائب و مشکلات مردم را به حکومت نسبت می دادند. اما بهاء الله سعی نمود رفتار مسالمت آمیزی با ناصرالدین شاه داشته باشد. بابیان روز به روز بر تعدادشان افزوده می شد و هر از چندگاهی نیز با رهبری پیشوایان خود مثل محمد علی زنجانی ، ملا فتح الله قمی و محمد تقی شیرازی قیام می کردند. و به آشوب در گوشه و کنار کشور دامن می زدند.
سیاست غلط در برخورد با بابیان
در خاتمه باید یادآور شویم آنچه باعث افزایش پیروان بابی شد، حساسیت و مبارزات شدید سلطنت و حکومت در سرکوبی پیروان باب بود، تا پیروان را هر چه بیشتر در مقابل دولت که حالا بعد از اقدام شاه در اعدام رهبر آنها، مظهر ظلم و بیداد شده بود، قرار دهد، تا با حمایت و پیروی از رهبرانشان با اشتیاق بیشتر بر حکومت شوریده و از جان دریغ نکنند.ظهور باب ، در ابتدا بیش از یک داعیه مذهبی مخالف با سیاست های دولت نبود، اما با حساسیت بیش از حد زمامداران نسبت به آن وسیله ای شد، در دست بیگانگان تا هم به مردم و هم به دین آنها ضربه مهلکی بزند و هر چه بیشتر آنها را در دام خرافه و اوهام اندازد. و نیز دستاویزی شد برای زمامداران که هر مخالفی را به اتهام کفر و بابی گری به سخت ترین مجازاتها محکوم کنند. به قول ادوارد براون : سیاست غلط هیئت حاکمه، در قتل و کشتار سران این فرقه بود. اگر آنها توبه نامه سید علی محمد باب را می پذیرفتند و در عوض به بیداری افکار مردم و روشنگری می پرداختند نهضت کم کم به فراموشی سپرده می شد.
در دوران قاجاریه به دلیل تبعیض ، بی عدالتی، فقر ، وضعیت ناگوار معیشتی و بطور کلی وضعیت اسفبار اقتصادی، سیاسی که بر کشور ایران حاکم بود، مردم در تنگا قرار داشتند. علاوه بر این جنگها و شکست های پیاپی ایران از روس ، و اوضاع نابسامان هیئت حاکمه و درباریان در دوره فتحعلی شاه ، ایران را به سقوط و اضمحلال کشانیده بود و در دوران محمدشاه، رشو ه گیری و فروختن مشاغل، بی کفایتی و بی لیاقتی درباریان و شقاوت مامورین دولتی و حکام محلی در گرفتن مالیات های سنگین از مردم، مملکت را ویران کرده بود. از طرفی بیماریهای واگیردار چون طاعون و وبا در طی این سالها (۱۲۳۶ ـ ۱۳۱۰ ه ق) تقریبا ۶۵ بار جان هزاران نفر را گرفت و قحطی نیز مصیبتی بود که هر چند سال یک بار ایرانیان را گرفتار می کرد. این اوضاع و احوال، زمینه را برای گرایش مردم به اندیشه مهدویت و ظهور یک ناجی فراهم می کرد و در سالهای بعد با ادامه یافتن این نابسامانی ها، در دوره ناصری شدت یافت و مردم را روحا، برای قبول مهدویت از جانب کسی که ادعای ستیز با هیئت حاکمه را داشت فراهم می کرد، تا آنها را از اوضاع فلاکت بار نجات دهد. و از طرفی مردم بی دانشی را که ذهنشان در طول دوران بسیار، پرورش یافته تعصب و اوهام بود را به آسانی به خود جلب می کرد. در نبود عقل و آگاهی هر عملی از انسان متعصب، آن هم از مردمی که زیر بار این همه مشقت تنها به دنبال راه نجات و رهایی هستند، به دنبال خواهد داشت، و بدون هیچ تفکر و تاملی به فرقه های جعلی و ساختگی همچون بابیه جلب می کند. به گفته دکتر آدمیت «خلقی که به بابیه گرویدند در زمره همان مردمی بودند که در همان اوان، اعتقاد یافتند که بقعه صاحب الامر در تبریز معجزه فرموده و آن اعجاز در شخصیت گاوی، تجسم پیدا کرده است و آنگاه مردم فوج فوج همی رفتند و بر سم آن حیوان بوسه همی زدند.. هنر سران باب این بود که احساسات تعصب آمیز مردمی که قرنها در پی ظهور قائم منتظر بودند، برانگیخت. آنچه بیشتر مایه رونق کار بابیان در مرحله اول ظهورشان شد و نام باب را بر سر زبانها انداخت عصیان و مخالفت علیه دولت بود و گرنه معلوم نیست که اعتباری می یافتند یا همچون صدها فرقه دیگر و یا فرقه سلف شان شیخیه به فراموشی سپرده می شدند. چنانچه وقتی مردم دیدند سید باب ، مردی اهل آشوب و جنگ علنی نیست بلکه مدارا پذیر و سازش کار است از نیمه راه بازگشتند و یا بعد از شکست سختی که پیروان و بابیان بعد از سید علی محمد باب در مازندران و خاصه در زنجان خوردند، نه تنها شدت قیام بابیه فرو ننشست بلکه از اعتبارشان نیز کاسته شد. پس آنچه مردم را عاصی و به طغیان کشانیده بود، به جان آمدن آنها از ظلم بی حد و بیداد بی شمار هیئت حاکمه بود، نه تعصب دینی صرف و یا دست های پنهان ممالک بیگانه.
← بنیان گذار فرقه بابیه
بعد از مرگ سید علی محمد باب بین پیروان او و خاصه، سران آنها، که دو برادر ناتنی از اهل نور بودند اختلاف افتاد. برادر بزرگتر، میرزا حسینعلی، ملقب به بهاء الله، بدعتی در اصول بابیه گذاشت. باب که معتقد بود من "یظهره الله" باید دو هزار سال پس از او بیاید، این اعتقاد توسط بهاء الله نادیده گرفته شد و او خود را من یظهره الله نامید. اما برادر کوچکتر، میرزا یحیی "صبح ازل" به باب وفادار ماند و خود را خلیفه او شمرد.بهاء الله جنبه اخلاقی تعالیم باب را بسیار تقویت نمود، اما جنبه حکمت و عرفان آن را ناچیز شمرد. تفاوت بهائی ها با بابی ها آن بود که بابی ها، تمام مصائب و مشکلات مردم را به حکومت نسبت می دادند. اما بهاء الله سعی نمود رفتار مسالمت آمیزی با ناصرالدین شاه داشته باشد. بابیان روز به روز بر تعدادشان افزوده می شد و هر از چندگاهی نیز با رهبری پیشوایان خود مثل محمد علی زنجانی ، ملا فتح الله قمی و محمد تقی شیرازی قیام می کردند. و به آشوب در گوشه و کنار کشور دامن می زدند.
سیاست غلط در برخورد با بابیان
در خاتمه باید یادآور شویم آنچه باعث افزایش پیروان بابی شد، حساسیت و مبارزات شدید سلطنت و حکومت در سرکوبی پیروان باب بود، تا پیروان را هر چه بیشتر در مقابل دولت که حالا بعد از اقدام شاه در اعدام رهبر آنها، مظهر ظلم و بیداد شده بود، قرار دهد، تا با حمایت و پیروی از رهبرانشان با اشتیاق بیشتر بر حکومت شوریده و از جان دریغ نکنند.ظهور باب ، در ابتدا بیش از یک داعیه مذهبی مخالف با سیاست های دولت نبود، اما با حساسیت بیش از حد زمامداران نسبت به آن وسیله ای شد، در دست بیگانگان تا هم به مردم و هم به دین آنها ضربه مهلکی بزند و هر چه بیشتر آنها را در دام خرافه و اوهام اندازد. و نیز دستاویزی شد برای زمامداران که هر مخالفی را به اتهام کفر و بابی گری به سخت ترین مجازاتها محکوم کنند. به قول ادوارد براون : سیاست غلط هیئت حاکمه، در قتل و کشتار سران این فرقه بود. اگر آنها توبه نامه سید علی محمد باب را می پذیرفتند و در عوض به بیداری افکار مردم و روشنگری می پرداختند نهضت کم کم به فراموشی سپرده می شد.
wikifeqh: بابیت