[ویکی فقه] اَوْلی یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم منطق بوده و به معنای ارجحیّت در انتخاب یا اطلاق یک وصف، و ترجیح وجود شیء است.
اولی به معنای منسوب به اول است، یکی از الفاظ متداول در باب مواضع اولی و آثر، لفظ اَوْلی به معنای سزاوارتر و با اولویت تر است.
معانی اولی
اولی به دو معنا استعمال می شود:۱. اولویت در اطلاق وصف؛۲. اولویت در وجود.لفظ اولی گاهی همراه وصف دیگر و گاهی به صورت منفرد استعمال می شود؛ مثل اینکه چیزی را از دیگری در فضیلت اولی بدانیم، از این رو که فضیلتش بالذّات و فضیلت طرف دیگر بالعَرَض و مستفاد از غیر است مثلاً روشنایی بخشیدنِ خورشید را از چراغ اولی بدانیم. در این موارد، مراد از اولویت، ارجحیت در انتخاب یا در اطلاق یک وصف و امثال آن است.اما در مواردی که این لفظ به صورت منفرد استعمال می شود مراد از اولویت، ترجیح وجود است، مانند امتداد، حرکت و مقاومت که نسبت به ماده از صفات اولیه است، اما رنگ و حرارت و رطوبت اشیاء از صفات ثانویه اشیاء مادی است. اولویت در وجود، خود بر دو قسم است: گاهی مراد این است که با توجه به میزان وجود اسباب و شرایط و علل یک شیء و عدم موانع، امکان تحقق آن در مقایسه با شیء دیگر بیشتر است (اولی به حسب وقوع). گاهی نیز مراد این است که از میان دو یا چند شیء که امکان ایجاد هر یک از آنها برای ما مقدور است ایجاد یکی از آنها در مقایسه با موارد دیگر اولی است (اولی به حسب جمیل)، چنان که از میان نماز واجب و مستحب، به جا آوردن نماز واجب اولی است.
مستندات مقاله
در تنظیم این
مقاله از منابع ذیل استفاده شده است: (۱) خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس.
...
[ویکی الکتاب] معنی
أُوْلِی: صاحب
معنی
أَوْلَی: سزاوارتر-نزدیکتر
معنی
ضَّرَرِ: آسیب جسمی و جانی (در عبارت " أُوْلِی ﭐلضَّرَرِ "منظورکسانی که دارای بیماری جسمی اند می باشد)
معنی
رَمْزاً: اشاره با دو لب (اشاره به وسیله ابرو و چشم و دست هم استعمال میشود ولی در اولی بیشتر بکار میرود )
معنی
سَّیْرَ: سیر - حرکت (در عبارت "وَقَدَّرْنَا فِیهَا ﭐلسَّیْرَ " یعنی سیر در آن قراء را به نسبتی متناسب قرار دادیم ، نه مختلف ، به طوری که نسبت مسافت بین اولی و دومی ، برابر بود با نسبت مسافتی که بین دومی و سومی بود)
معنی
نُّهَیٰ: عقلها (أُوْلِی ﭐلنُّهَیٰ : صاحبان عقلها. کلمه نهی جمع نُهیة به معنای عقل است ، و اگر عقل را نهیه نامیدهاند برای این بوده که عقل ، آدمی را از پیروی هوای نفس نهی میکند)
معنی
یَثْنُونَ: عقب می کشند ("یَثْنُونَ صُدُورَهُمْ "یعنی شانه خالی می کنند یا سر در گریبان فرو میبرند .کلمه یثنون از باب ثنی الشیء ، یثناه ، ثنیا است ، بر وزن فتح ، یفتح ، فتحا ، و مصدر آن ، یعنی ثنی به معنای عطف و پیچاندن است ، و نیز به معنای رد و مرتبط بودن بعضی ...
معنی
عَیِینَا: خسته شدیم (کلمه عی که مصدر عیینا است - به طوری که راغب میگوید - به معنای ناتوانی وکسالتی است که بعد از انجام کاری عارض میشود . وقتی میگوییم : أعیانی کذاو یا عییت بکذا معنای اولی این است که فلان کار مرا خسته کرد ، و دومی این است که مناز فلان کار خسته ...
معنی
لَا تَرْجُونَ: امید ندارید - قائل نیستید - اعتقاد ندارید (کلمه رجاء در مقابل خوف است ، که اولی به معنای امید ، و مظنه رسیدن به چیزی است که باعث مسرت است ، و دومی مظنه رسیدن به چیزی است که مایه اندوه باشد ، و منظور از کلمه رجاء درآیه شریفه ی "مَّا لَکُمْ لَا تَرْجُو...
معنی
مَجُوسَ: زرتشتی (بنا به روایات آیینی آسمانی بوده که دچار تحریف گشته است و منظور از مجوس قوم معروفی هستند که به زرتشت گرویده ، کتاب مقدسشان اوستا نام دارد . چیزی که هست تاریخ حیات زرتشت و زمان ظهور او بسیار مبهم است ، به طوری که میتوان گفت به کلی منقطع است . ا...
معنی
یَسْتَنبِطُونَهُ: در طلب مشخص کردن درستی و نادرستی آن هستند - آن را تشخیص می دهند - آن را استنباط می کنند (کلمه استنباط به معنای استخراج نظریه و رأی از حال ابهام به مرحله تمیز و شناسائی است و اصل این کلمه از نَبط به معنای اولین دلو آبی است که از چاه بیرون میآید. عبا...
معنی
مُّشْفِقُونَ: نگرانها - دلواپسان (کلمه مشفقون جمع اسم فاعل از باب افعال است ، و اشفاق به معنای نوعی ترس است . اشفاق عنایتی است که با خوف آمیخته باشد ، چون مشفق کسی را گویند که مشفق علیه را دوست میدارد ، و میترسد بلایی به سر او آید ، این حالت را که میترسد محبوبش در...
معنی
مُشْفِقِینَ: نگرانها - دلواپسان (کلمه مشفقون جمع اسم فاعل از باب افعال است ، و اشفاق به معنای نوعی ترس است . اشفاق عنایتی است که با خوف آمیخته باشد ، چون مشفق کسی را گویند که مشفق علیه را دوست میدارد ، و میترسد بلایی به سر او آید ، این حالت را که میترسد محبوبش در...
معنی
مَوْلَاکُمْ: ناصر و یاری کننده و پشتیبان شما که عهده دار همه ی امور مربوط به شما است - مولای شما -سرپرست و صاحب اختیارشما (کلمه مولی به معنای ناصر و یاری کننده است ، و لیکن نه هر ناصر بلکه ناصری که تمامی امور منصور به عهده او است چون کلمه مولی از ماده ولایت است ک...
ریشه کلمه:
اول (۳۶۸ بار)