اولی

/~avvali/

مترادف اولی: ارجح، برتر، سزاوارتر، مقدم

معنی انگلیسی:
first or former, initial, primary, preponderant, prior, superior, better, (the) first or former, intial

لغت نامه دهخدا

اولی. [ اَ لا ] ( ع ن تف ) بهتر. سزاوارتر. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). احری. ( منتهی الارب ). اجدر. احق. احجی. صواب تر و سزاوارتر. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) ج ، اوالی. اولون. ( منتهی الارب ) :
این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی
وین دفتر بی معنی غرق می ناب اولی.
حافظ.
چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون شو
رندی وهوس بازی در عهد شباب اولی.
حافظ.
با آنکه در کلمه اولی معنی تفضیل است در فارسی گاهی کلمه ٔ«تر» نیز بدان الحاق کرده اند. ( یادداشت مؤلف ). صاحب المعجم گوید: اولی تر گفتن در فارسی جایز است اگر نسق کلام تازی نباشد و آن مبالغتی باشد بر مبالغت چنانکه در به و بهتر :
این سخن مختصر اولی تر از آنک
در سخن غث وسمین میگویم.
مجیربیلقانی.
خون ، شهیدان را زآب اولی تر است
این گناه از صد صواب اولی تر است.
مولوی.

اولی. [ اُ ] ( ع اِ ) خداوندان ، جمع ذو و این جمع خلاف ماده مفرد است. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). در حالت نصبی و جری.
- اولی اجنحه ؛ صاحبان بازوها و بالها و این کنایه است از ملائک چرا که منقول است فرشتگان پر و بال دارند. ( از غیاث اللغات ) ( آنندراج ).

اولی. [ لا ] ( ع ص ، اِ ) مؤنث اول. ( منتهی الارب ) ( غیاث اللغات ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). نخستین. ( مهذب الاسماء ). || این جهان. مقابل اخری. آخرت. ( مهذب الاسماء ).
- صلوة اولی ؛ نماز ظهر. رجوع به اول شود.

اولی. [ اَ ] ( اِ ) ممال اَولی ̍. ( یادداشت مؤلف ).

اولی. [ اَوْ وَ ی ] ( ص نسبی ) منسوب به اول. || بدیهی و آن چیزی است که پس از توجه عقل بدان ثبوت آن به چیز دیگری از تجربه و غیره نیازندارد چون الواحد نصف الاثنین و یکی نصف دوتاست و کل بزرگتر از جزو است. زیرا این دو حکم فقط با تصور طرفین حاصل گردند و این [ اولی ] اخص از ضروری است بطور مطلق. ( از تعریفات سید جرجانی ) ( دستور العلماء ).

فرهنگ فارسی

سزاوارتر، لایق تر، شایسته تر، برتر، مونث اول به معنی نخست، یکم
۱ - نخستین اولین . ۲ - ( اسم ) اینجهان گیتی .
منسوب به اول

فرهنگ معین

(اَ یا اُلا ) [ ع . ] (ص تف . ) سزاوارتر، صواب تر.
(لا ) [ ع . ] (ص . ) نخستین ، اولین .

فرهنگ عمید

ویژگی کسی یا چیزی که پیش از همه است.
۱. سزاوارتر، لایق تر، شایسته تر.
۲. برتر.

گویش مازنی

/ooli/ کرت های شالی کاری – کرت های کوچک و بزرگ بی شکل - برکه ی عمیق ۳آب تنی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اَوْلی یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم منطق بوده و به معنای ارجحیّت در انتخاب یا اطلاق یک وصف، و ترجیح وجود شیء است.
اولی به معنای منسوب به اول است، یکی از الفاظ متداول در باب مواضع اولی و آثر، لفظ اَوْلی به معنای سزاوارتر و با اولویت تر است.
معانی اولی
اولی به دو معنا استعمال می شود:۱. اولویت در اطلاق وصف؛۲. اولویت در وجود.لفظ اولی گاهی همراه وصف دیگر و گاهی به صورت منفرد استعمال می شود؛ مثل اینکه چیزی را از دیگری در فضیلت اولی بدانیم، از این رو که فضیلتش بالذّات و فضیلت طرف دیگر بالعَرَض و مستفاد از غیر است مثلاً روشنایی بخشیدنِ خورشید را از چراغ اولی بدانیم. در این موارد، مراد از اولویت، ارجحیت در انتخاب یا در اطلاق یک وصف و امثال آن است.اما در مواردی که این لفظ به صورت منفرد استعمال می شود مراد از اولویت، ترجیح وجود است، مانند امتداد، حرکت و مقاومت که نسبت به ماده از صفات اولیه است، اما رنگ و حرارت و رطوبت اشیاء از صفات ثانویه اشیاء مادی است. اولویت در وجود، خود بر دو قسم است: گاهی مراد این است که با توجه به میزان وجود اسباب و شرایط و علل یک شیء و عدم موانع، امکان تحقق آن در مقایسه با شیء دیگر بیشتر است (اولی به حسب وقوع). گاهی نیز مراد این است که از میان دو یا چند شیء که امکان ایجاد هر یک از آنها برای ما مقدور است ایجاد یکی از آنها در مقایسه با موارد دیگر اولی است (اولی به حسب جمیل)، چنان که از میان نماز واجب و مستحب، به جا آوردن نماز واجب اولی است.
مستندات مقاله
در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است: (۱) خواجه نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد، اساس الاقتباس.
...

[ویکی الکتاب] معنی أُوْلِی: صاحب
معنی أَوْلَی: سزاوارتر-نزدیکتر
معنی ضَّرَرِ: آسیب جسمی و جانی (در عبارت " أُوْلِی ﭐلضَّرَرِ "منظورکسانی که دارای بیماری جسمی اند می باشد)
معنی رَمْزاً: اشاره با دو لب (اشاره به وسیله ابرو و چشم و دست هم استعمال میشود ولی در اولی بیشتر بکار میرود )
معنی سَّیْرَ: سیر - حرکت (در عبارت "وَقَدَّرْنَا فِیهَا ﭐلسَّیْرَ " یعنی سیر در آن قراء را به نسبتی متناسب قرار دادیم ، نه مختلف ، به طوری که نسبت مسافت بین اولی و دومی ، برابر بود با نسبت مسافتی که بین دومی و سومی بود)
معنی نُّهَیٰ: عقلها (أُوْلِی ﭐلنُّهَیٰ : صاحبان عقلها. کلمه نهی جمع نُهیة به معنای عقل است ، و اگر عقل را نهیه نامیدهاند برای این بوده که عقل ، آدمی را از پیروی هوای نفس نهی میکند)
معنی یَثْنُونَ: عقب می کشند ("یَثْنُونَ صُدُورَهُمْ "یعنی شانه خالی می کنند یا سر در گریبان فرو میبرند .کلمه یثنون از باب ثنی الشیء ، یثناه ، ثنیا است ، بر وزن فتح ، یفتح ، فتحا ، و مصدر آن ، یعنی ثنی به معنای عطف و پیچاندن است ، و نیز به معنای رد و مرتبط بودن بعضی ...
معنی عَیِینَا: خسته شدیم (کلمه عی که مصدر عیینا است - به طوری که راغب میگوید - به معنای ناتوانی وکسالتی است که بعد از انجام کاری عارض میشود . وقتی میگوییم : أعیانی کذاو یا عییت بکذا معنای اولی این است که فلان کار مرا خسته کرد ، و دومی این است که مناز فلان کار خسته ...
معنی لَا تَرْجُونَ: امید ندارید - قائل نیستید - اعتقاد ندارید (کلمه رجاء در مقابل خوف است ، که اولی به معنای امید ، و مظنه رسیدن به چیزی است که باعث مسرت است ، و دومی مظنه رسیدن به چیزی است که مایه اندوه باشد ، و منظور از کلمه رجاء درآیه شریفه ی "مَّا لَکُمْ لَا تَرْجُو...
معنی مَجُوسَ: زرتشتی (بنا به روایات آیینی آسمانی بوده که دچار تحریف گشته است و منظور از مجوس قوم معروفی هستند که به زرتشت گرویده ، کتاب مقدسشان اوستا نام دارد . چیزی که هست تاریخ حیات زرتشت و زمان ظهور او بسیار مبهم است ، به طوری که میتوان گفت به کلی منقطع است . ا...
معنی یَسْتَنبِطُونَهُ: در طلب مشخص کردن درستی و نادرستی آن هستند - آن را تشخیص می دهند - آن را استنباط می کنند (کلمه استنباط به معنای استخراج نظریه و رأی از حال ابهام به مرحله تمیز و شناسائی است و اصل این کلمه از نَبط به معنای اولین دلو آبی است که از چاه بیرون میآید. عبا...
معنی مُّشْفِقُونَ: نگرانها - دلواپسان (کلمه مشفقون جمع اسم فاعل از باب افعال است ، و اشفاق به معنای نوعی ترس است . اشفاق عنایتی است که با خوف آمیخته باشد ، چون مشفق کسی را گویند که مشفق علیه را دوست میدارد ، و میترسد بلایی به سر او آید ، این حالت را که میترسد محبوبش در...
معنی مُشْفِقِینَ: نگرانها - دلواپسان (کلمه مشفقون جمع اسم فاعل از باب افعال است ، و اشفاق به معنای نوعی ترس است . اشفاق عنایتی است که با خوف آمیخته باشد ، چون مشفق کسی را گویند که مشفق علیه را دوست میدارد ، و میترسد بلایی به سر او آید ، این حالت را که میترسد محبوبش در...
معنی مَوْلَاکُمْ: ناصر و یاری کننده و پشتیبان شما که عهده دار همه ی امور مربوط به شما است - مولای شما -سرپرست و صاحب اختیارشما (کلمه مولی به معنای ناصر و یاری کننده است ، و لیکن نه هر ناصر بلکه ناصری که تمامی امور منصور به عهده او است چون کلمه مولی از ماده ولایت است ک...
ریشه کلمه:
اول (۳۶۸ بار)

دانشنامه عمومی

اولی (تبریز). اولی کندی یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان اسپران بخش مرکزی شهرستان تبریز واقع شده است. این روستا ۷۷۸ نفر جمعیت دارد. [ ۱]
منبع درآمد مردم این روستا بیشتر از طریق باغ داری، کشاورزی و دامداری می باشد، اصلی ترین محصولات باغدارها سیب و زردآلو ( میوه ) بوده هرچند تنوع کاشت میوه و غلات در این روستا بسیار است.
عکس اولی (تبریز)

اولی (خداآفرین). اولی یااولیق یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان دیزمار شرقی بخش خداآفرین شهرستان کلیبر واقع شده است. وجه تسمیه نام آن بعلت وفور "آو" یا "مارال" که تادهه 1350ه. ش دراین روستا موجود بود می باشد . مسجد این روستا زیارتگاه اهالی منطقه می باشد . شغل اهالی روستا دامداری ، کشاورزی وقالیبافی می باشد . عمده محصولات کشاورزی آن لوبیا چیتی، گردو و زغال آخته می باشد . که از آب دو روخانه دائمی که از جنگلهای بالا دست روستا سرچشمه می گیرد تأمین می شود. طبیعت روستاجنگلی کوهستانی می باشد که در فصول گرم پذیرای گردشگران بسیاری است.
عکس اولی (خداآفرین)

اولی (هنرمند). اولی ( آلمانی: Ulay; ۳۰ نوامبر ۱۹۴۳ – ۲ مارس ۲۰۲۰ ) هنرمند، عکاس، و استاد دانشگاه اهل آلمان و یکی از سرشناس ترین پیشتازان هنر پرفورمنس بود.
نام اصلی «فرانک اووه لایزیپن» در ۳۰ نوامبر ۱۹۴۳ در زولینگن به دنیا آمد. وی در دوران زندگی و کار مشترک با مارینا آبراموویچ به شهرت رسید و در طی یک دهه، ۱۴ کار مشترک تولید کردند. آبراموویچ، هنرمند صرب با اجراهای جسورانه ای که بدن هنرمند را در معرض خطر قرار می داد، از آغازگران پرفورمنس معاصر بود و در آغاز کار در دهه ۱۹۶۰ در یوگسلاوی پرفورمنس را در برابر تئاتر قرار می داد و می گفت تئاتر نمایش کاذب رابطه های انسانی است اما پرفورمنس یک رابطه واقعی را بین بازیگر و تماشاچی، صحنه و خارج صحنه می سازد. آثار مشترک او و اولی نیز بدن هنرمند را در موقعیتی آسیب پذیر و «در معرض خارج» می نهاد. اولی و ماریانا می خواستند از طریق هنرشان، «خود» فردی هنرمند را تخریب کنند و یک «موجودیت هنرمند» متکثر بسازند. آخرین کار مشترکشان، «عاشق ها»، به مناسبت پایان رابطه شان اجرا شد اولی و مارینا در عاشق ها ۱۸ آوریل ۱۹۸۸ از دو سوی مخالف دیوار بزرگ چین پیاده روی به سوی یکدیگر را آغاز کردند و هر یک پس از حدود ۲٬۴۰۰ کیلومتر پیاده روی در میانه دیوار به هم رسیدند و بدون گفتن هیچ حرفی با یکدیگر وداع کردند. اولی که در آمستردام و لیوبلیانا مستقر بود، وی در ۲ مارس ۲۰۲۰ در سن ۷۶ سالگی در لیوبلیانا بر اثر سرطان غدد لنفاوی درگذشت.
عکس اولی (هنرمند)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

prior (صفت)
پیشین، قبلی، مقدم، جلوی، از پیش، اسبق، اولی

pristine (صفت)
پیشین، تر و تازه، اولی، طبیعی و دست نخورده

فارسی به عربی

مسبق

پیشنهاد کاربران

توضیحی درباره ی شعری که در فرهنگ دهخدا آمده است:
خون، شهیدان را ز آب اَولیٰ تَرَست
این خطا، از صد صَواب اَولیٰ ترست
شعر در باب عتاب کردن حق تعالی موسی را علیه السلام از بهر آن شبان است.
از بیت قبل آن شروع می کنم:
...
[مشاهده متن کامل]

گر خطا گوید، وُرا خاطی مگو
گر بوَد پُر خون شهید، او را مشو
خون، شهیدان را ز آب اَولیٰ تَرَست
این خطا، از صد صَواب اَولیٰ ترست
موسی، اگر چوپان خطا می گوید به او خاطی ( خطاکار ) نگو، اگر بدن شهید پر از خون است لازم نیست او را شستشو دهی. خون شهیدان در مقابل آب مقام بالاتری دارد ( لذا لازم نیست با آب، خون را کنار بزنی ) این خطای شبان هم که اخلاص و عشق به خدا در آن موج می زند هم از صد تا کار درست که در آن اخلاص و عشق نیست بهتر است.
این شعر معروف مولانا هم می خواهد مقام اخلاص و عشق را بیان کند هم این که برای درست کردن خطا باید ابتدا از روشهای محبت آمیز شروع کرد بلافاصله او را خطاکار خطاب نکنی بعضی آدمها روش درست را نمی دانند و اگر با خوبی به آن ها گفته شود با آغوش باز می پذیرند.

سلیم
اولی: پیشین
مونث" اول"
سرآمد

بپرس