[ریخت و پاش#گناس. ]
( [وِلخرج# ناخرج]=کسی که خرج نکند. )
نه ریخت و پاش و نه گناس بلکه به اندازه.
نه ولخرج و نه بی خرج بلکه به اندازه.
اندازه#ولخرج و ناخرج.
ادعاها را بررسی کنیم و با منابع معتبر پاسخ دهیم. متن شما شامل چند ادعای اساسی است که باید جداگانه تحلیل شوند:
- - -
۱. ادعای �اندازه� کاملاً ترکی است و ریشه آن �ان� به معنی پهنا و عرض است
... [مشاهده متن کامل]
واقعیت:
واژه ی اندازه در فارسی پیش از ورود فارسی به تعامل وسیع با ترکی وجود داشته است و در فارسی میانه و فارسی باستان نیز مشابهاتی داشته است. طبق فرهنگ واژگان دهخدا و فرهنگ معین، �اندازه� از واژه ی سنجش و میزان گیری در فارسی� مشتق شده است، نه ترکی.
در فارسی میانه واژه هایی مثل andāz یا andāzah به معنی �طرز، سبک، مقدار� وجود داشته اند.
هیچ منبع معتبر زبان شناسی تاریخی ( از جمله Haim, “Etymological Dictionary of Persian” و Steingass, Persian - English Dictionary ) اشاره ای به ریشه ترکی این کلمه ندارد.
نتیجه: �اندازه� یک واژه فارسی است و هیچ سند تاریخی یا زبان شناسی معتبر برای ریشه ترکی آن وجود ندارد.
- - -
۲. ادعای ارتباط �اندازه� با �ان بویوت� و �قد و بزرگی�
واقعیت:
ترکی �en� به معنی �پهنا� و �boyut� به معنی �اندازه/قد و بزرگی� کاملاً جدا از ریشه فارسی �اندازه� است. تشابه آوایی تصادفی است و هیچ مدرک تاریخی یا زبان شناسی آن ها را مرتبط نمی داند.
- - -
۳. ادعای �انداختن، نشستن، نزد� ریشه ترکی دارند
انش/انشین و نشستن:
در فارسی، �نشستن� از ریشه فارسی باستان nas یا niš - آمده است که در اوستایی به شکل niš وجود دارد.
فعل امری ترکی otur یا oturmaq است، نه �انشین�. هیچ منبع معتبر ترکی شناسی نشان نمی دهد که �انشین� از ترکی وارد فارسی شده باشد.
واژه �نزد� نیز از فارسی باستان nazd است و در اوستایی هم مشابه دارد.
نتیجه: ارتباط ترکی سازی این واژه ها فاقد سند است.
- - -
۴. ادعای �اندام� از ریشه ترکی است
واقعیت:
اندام در فارسی از ریشه فارسی میانه andām آمده است و به معنی �قسمت بدن� است.
هیچ منبع معتبر ترکی این واژه را به ترکی نسبت نمی دهد.
استفاده ترکیبی مثل �خوش اندام� کاملاً فارسی است و از ترکی وارد نشده است.
- - -
۵. ادعای �گرامر فارسی همان گرامر ترکی است�
واقعیت علمی:
فارسی یک زبان هندوایرانی است، و ترکی یک زبان ترکی - آلتایی.
ساختار جمله ها و صرف افعال کاملاً متفاوت است: فارسی SOV است اما ترکی مدرن نیز SOV است ولی تفاوت های دستوری زیادی دارد ( مثلاً در صرف افعال، جنسیت، حالت های اضافی ) .
نتیجه گیری اینکه �فارسی تماماً ترکی است� بر اساس شباهت های سطحی صرفاً غلط و شبه علمی است.
منابع معتبر: Windfuhr, “The Iranian Languages” ( 2009 ) ، Comrie, “The World’s Major Languages” ( 2009 )
- - -
✅ جمع بندی مستند
1. واژه �اندازه� فارسی است و هیچ ریشه ترکی تاریخی ندارد.
2. �نشستن�، �نزد�، �اندام� همگی ریشه فارسی دارند و ارتباط ترکی آن ها جعلی است.
3. ترکیب و شباهت های آوایی تصادفی هستند، نه دلیلی بر ریشه ترکی.
4. گرامر فارسی با ترکی کاملاً متفاوت است و این ادعا علمی نیست.
- - -
هر کلمه ای باید ریشه یابی بشه تا ثابت بشه مال چه زبانیه و با گفتن اینکه ترکی فلان میشود عربی فلان پس این کلمه فارسی هست صددرصد نتیجه گیری اشتباهی هشت شاید یک زبان از یک کلمه چند مترادف داشته باشد، از انجایی
... [مشاهده متن کامل] که گرامر فارسی همان گرامر ترکی هست ساخت اکثر کلمات ترکی هست و به راحتی میتوان ریشه رو استخراج کرد
اندازه بچه سه ساله عقل داره اسمشم گذاشته وکیل
فرعون تو رو گدایی خونشونم قبول نمیکرد کجای تو اخه فرعون میخواد باشه
تورو خدا عقلشو نگا.
به این ادم میگن عقلش تو کون مرغشه
اندازه ؛ منشعب از کلماتی مثل دیزاین و دوز و دیز
درک بهتر این مفهوم در متن تحلیل شده زیر تبیین شده است ؛
فلسفه ی پیدایش و ایجاد این کلمه در فرهنگ واژگان و دریای لغات از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات در متن زیر از تمام زوایا بررسی و تحلیل و تبیین شده است ؛
... [مشاهده متن کامل]
هندسه ؛ کلیدواژه ی هندسه با ریخت هِندیسه به معنی اَندیزْ نمودن و دیز نمودن و دیزاین نمودن به معنی علم به هم رساندن و به هم جور کردن چیزها می باشد.
روند تغییر ریخت کلمه ی هندسه به صورت هِندیسه قابل تبدیل به کلمه ی اندیشه می باشد.
منشعب از کلماتی مثل اندازه ، اندیشه ، اندوختن که دارای ریشه ی ثلاثی ( ن د ز ) می باشد.
بن واژه ی ریشه ثلاثی کلمه ی اندازه دو حرف ( د ز ) می باشد.
ریشه ی کلمه ی هندسه دو حرف ( د س ) می باشد
کلمه ی دِسه با ریخت دِزه به معنی دوز شدن و دیز شدن چیزها و رسیدن آنها به همدیگر با عمل دیزاین نمودن می باشد.
اندازه ؛ با توجه به وجود حرف مصوت تعالی بخش ( آ ) با ذات آوایی تعالی گونه ای که در مفهوم کلمات ایجاد می کند در میان ساختمان کلمه ی اندازه مرتبط با کلمه ی دوز شدن و دیزاین به معنی مقدار و میزان فاصله ها یا مقدار جدا بودن یا مقدار لقّی.
ولی در کلمه ی دوز و دیز و دیزاین مفهوم مقدار به هم رسیدن و مرتبط شدن و متصل شدن و جور کردن چیزها به همدیگر با توجه به وجود مصوت حرف ( ی ) در میان ساختمان این کلمه می باشد.
دوز ؛ دوخته شدن ، به هم دیز شدن مثل دوز شدن مهره ها در بازی دوز دوز . مصوت ( او ) در کلمه ی دوز نماد وجود یک جریان فعال و نماد وجود یک عمل جاری در مفهوم این کلمه می باشد مانند رود سود صعود فرود اوج موج و. . .
در قانون مُصَوِّت ها دو کلمه ی داز و دیز دو مفهوم از هم باز بودن و به هم وصل بودن و به هم رسیدن یا زیاد و کم بودن فاصله معنی می دهد.
مثل دو کلمه ی قال و قیل که مفهوم کلمه ی قال اشاره به مقدار زیاد صدا و کلمه ی قیل اشاره به مقدار کم صدا دارد.
عینیت و انطباق کلمه ی قال با مدل صدور آوای این کلمه به گونه ای است که هنگام صدور آوا دهان همانند یک شیپور، صدا به تعالی و به اوج می رساند ولی در مورد کلمه ی قیل مدل صدور آوا به صورت طبیعی به گونه ای است که صدا دارای قدرت و شدت کمتری از صوت می باشد.
در واقع قانون مصوت ها در کلمات زیادی در ابعاد کاربردی مختلف قابل مشاهده و اعمال شدن است
مثل کلمه ی زیک و زاک یا قیل و قال یا زیپ زاپ یا بیر بار یا بارود با ریخت باروت و برید یا داز و دیز و. . .
بر همین مبنا تفاوت دو کلمه ی اندازه و اندیشه در مورد کلمه ی اندازه اشاره به مقدار پراکنده بودن و جدا بودن و در مورد کلمه ی اندیشه اشاره به مقدار مجتمع بودن و جور شدن چیزها و به هم مرتبط کردن مفاهیم مفهوم می رساند.
یعنی کلمه ی اندیشه با معنی تفکر در واقع علم جور شدن و مرتبط کردن و به هم رساندن مفاهیم به یکدیگر می باشد .
فلسفه ی کلمه ی اندیشیدن این مفهوم را به ما می رساند که اندیشیدن با مفهوم جور شدن منجر به اندوختن می شود.
پس با این تفاسیر مفهوم کلمه ی هندسه به معنی علم به هم جور نمودن چیزها می باشد و مفهوم کلمه ی اندازه علم مقدار فاصله ها می باشد.
و مفهوم کلمه ی اندیشه به معنی تفکر جهت اندوختن می باشد.
چنانچه بخواهیم روند جریان سیال مفاهیم مشترک در آبراه حروف برای ایجاد کلمات با ریشه ی کلمه ی اندازه و اندیشه را دنبال کنیم به کلمات بسیار زیادی خواهیم رسید که مفهوم جور شدن و مقدار فاصله و فصل و وصل چیزها به همدیگر در همه ی این کلمات وجود دارد مثل ؛
( دست دوست داس دسیسه دَیّوس دیزی دوز دِز دِژ دزد و. . . )
داس ؛ فلسفه ی وجودی کلمه ی داس جهت نامگذاری برای این ابزار دروگری بر مبنای جدا نمودن ساقه از ریشه می باشد
همچنین فلسفه ی کلمه ی دسیسه و دیاثت به عنوان یک عمل زشت از جهت تفرقه افکنی و جدایی اندازی بین افراد می باشد.
اما در مورد کلمه ی دیز در ساختمان کلمه ی دیزاین بر مبنای به هم رساندن و جور نمودن چیزها به یکدیگر می باشد.
با تفاسیری که ذکر شد در یک تعریف خلاصه از علم هندسه اگر بخواهیم از کلمات با بار موازی یک تعریف برای کلمه ی هندسه داشته باشیم علم هندسه علم اتحاد و متحد نمودن و زیب نمودن و زیبایی آفریدن می باشد. و اگر هم از طریق یک کلمه ی هم خانواده با کلمه ی هندسه یک تعریف خیلی خلاصه تر بگوییم علم هندسه یعنی علم اندیشه به معنی علم دسته نمودن مفاهیم.
همچنین در پایان مطلب کلمه ی هند که نام کشور هندوستان مرتبط با کلمه ی هندسه می باشد و کلمه ی هَند با نگارش hand به معنی دست دقیقاً مرتبط با کلمه ی دست که به عنوان عضوی از اعضای وجودی ما با کاربری داز نمودن و دوز کردن و دیز نمودن و دیزاین کردن می باشد.
یعنی اگر بخواهیم از ترکیب تمام کلمات هَند هِند هندسه هندوستان اندازه داز دوز دیزاین دست دوست یک کلمه ی ترکیبی کامل ایجاد کنیم که تمام این کلمات در اون وجود داشته باشد کلمه ی هندست یک کلمه ی کامل می باشد.
لازم به ذکر می باشد از زاویه ی قانون قلب ها و منقلب شدن حروف به سمت حروف دیگر جهت ایجاد کلمات در ابعاد کاربردی مختلف به دلیل محل و نقطه ی مشترک صدور آوای حروف ، حرف ( ه ) قابل تبدیل به حرف ( آ ) می باشد.
یعنی حتی کلمه ی اَند با نگارش and با ترجمه و بر گردان این کلمه به زبان فارسی به معنی ( وَ ) به عنوان یک حرف و کلمه ی ربطی باعث به هم مرتبط کردن دو بخش در یک جمله قابل مشاهده و رایج در مکالمات و نگارش ها است.
در زبان و لهجه و فرهنگ تات های خراسان شمالی دیز یعنی میزان یعنی همه چی روی ردیف و روال خود قرار داشتن و درست بودن یعنی مناسب یعنی همه جوره تنظیم.
دیز و دیزی در غذاها و پخت و پز یک کهن واژه و یک کلیدواژه قدیمی است که به زمانه ما نیز رسیده و در زبان های مختلف در موقعیت های کاربردی مختلف در حال استفاده می باشد.
رد این کلمه رو در زبان انگلیسی هم میشه یافت مثل کلمه دیزاین که به مفهوم طراحی ترجمه شده است.
مثلاً چراغ قوه رو وقتی به سمتی که نیاز باشه تمرکز بیشتری باشه به طرف گفته می شود دیز بنداز یعنی میزان و تنظیم نگه دار.
یا وقتی غذا همه چیش روبراه باشه گفته می شود همه چیش دیزه.
بازی دوز هم وقتی سه تا مهره باهم هم ردیف می شوند اصطلاحاً می گن دوز شد.
شبدیز هم اینجا یعنی هم ردیف رنگ شب شدن یعنی مانند شب یعنی اسب مشکی.
دست ؛ این کلیدواژه ی حکیمانه از اون دست کلماتی است که پیشوند بسیاری از کلمات دیگر است.
و در ابعاد و زوایای مختلف معنا و مفهوم ایجاد می کند و دارای کاربری های مختلف در جایگاه های کاربردی مختلف می باشد.
کلمات هم خانواده و هم ریشه با کلمه ی دوست عبارتند از ؛
( دست دوست است تِست تُست تِز دوز دیزاین دیزی اندازه دزد دستگاه )
از یک زاویه معنا و مفهوم اصلی ساختمان کلمه ی دست از است و هست و هستی آفرینی شکل گرفته است.
در واقع دست به عنوان عضوی از اعضای بدن نمادی از هستی آفرینی و خلاقیت و درک نمودن و فهمیدن و طرح و نقشه می باشد که هر تِز و طرحی را می توان با این عضو به منسه ی ظهور رساند و خلق کرد.
برای اینکه معنا و مفهوم این کلمه را از صندوقچه ی این کلمه بیرون بکشیم افزونه ی حرف ( د ) در ابتدای این کلمه از زاویه ی قانون و قواعد ایجاد کلمات و نزدیکی محل صدور آوای بعضی از حروف به همدیگر از ابزارهای کلامی قرار گرفته در دهان قابل تبدیل به حرف ( ت ) می باشد.
یعنی دست عضوی از اعضای بدن است که برای تِست کردن برای تُست شدن یعنی پخته شدن و فهمیدن برای دیزاین کردن و دیز کردن دارای کاربرد می باشد.
یعنی در فلسفه ی دوستی و رفاقت و دوست داشتن بر مبنای تِست شدن و تِست کردن است که دوستی و دوست شدن ایجاد می گردد.
این مطلب همیشه در سخنان عرفای ما هست که اگر خداوند بنده ای را دوست داشته باشد و ببیند او هم خدا را دوست دارد و برای اینکه ببیند بنده اش چقدر و تا کجا در پای کار دوستی برقرار است او را امتحان می کند.
و از یک زاویه ی دیگر مفهومی که کلمه ی دست ایجاد می کند مرتبط با کلمه ی دیزاین و دوز کردن به معنی طراحی و میزان کردن می باشد که در این رابطه کلمه ی دستگاه که واحد شمارش بسیاری از ماشین آلات در صنایع و ساختمان ها می باشد از مفهوم دیزاین و دوز شدن به معنی طراحی و تنظیم و میزان نمودن دارای بار معنایی می باشد.
کلمه ی دوز که در بازی دوز در قدیم الایام خیلی رایج بود وقتی سه تا مهره باهم در یک ردیف قرار می گرفت اصطلاح دوز شدن به کار برده می شد.
همچنین در شغل خیاطی این کلمه در اصطلاح دوخت و دوز مفهوم دیزاین و طراحی یک کلمه ی رایجی می باشد. به گونه ای که حتی کلمه ی اندازه نیز از کلمه ی دوز و دیزاین و دست منشعب شده است. یعنی دوخت و دوز به معنی دوز شدن دو سر پارچه به همدیگر.
به عنوان مثال در دیزاین داخلی منازل طوری هست که رنگ پرده و مبل و فرش باید به گونه ای باشد که رنگ بندی آنها دیز هم باشند و تناسب رنگ ها رعایت شده باشد.
کلمه و اصطلاح تِز دادن نیز منشعب از کلمه ی دست و دوز و دیز و دیزاین به معنی طرحی را ارائه دادن دارای مفهوم می باشد.
در فرهنگ و زبان و لهجه ی تات های خراسان شمالی نیز کلمه ی دیز یعنی میزان یعنی همه چی به هم جور بودن و روی ردیف و روال و درست بودن یعنی مناسب یعنی همه جوره تنظیم. دیز و دیزی یک کهن واژه و یک کلیدواژه قدیمی است. رد این کلمه رو در زبان انگلیسی هم میشه یافت مثل کلمه دیزاین که به مفهوم طراحی ترجمه شده است. مثلاً چراغ قوه رو وقتی به سمتی که نیاز باشه تمرکز بیشتری باشه به طرف می گویند دیز بنداز. در غذای دیزی نیز وقتی غذا همه چیش روبرا باشه و خوب تُست شده باشد یا پخته شده باشد اصطلاحاً گفته می شود همه چیش دیزه. شبدیز هم که نامی برای اسب های مشکی در فرهنگ ما ایرانی ها می باشد به طرح رنگ بدن اسب که مانند طرح رنگ شب باشد گفته می شود یعنی رنگ اسب هم ردیف رنگ شب شدن یعنی مانند شب یعنی اسب مشکی.
حتی کلمه ی دزد نیز مرتبط با کلمه ی دست و دیزاین به معنی طراح و نقشه کش که با یک نقشه قبلی و دیزاین شده این عمل ربودن و جدا نمودن مال از کسی تحت عنوان دزدی را انجام می دهد.
در صنعت نیز اصطلاح دوزینگ پمپ نیز وجود دارد که این نوع از پمپ ها یک جریان با دوز کم یعنی یک جریان با یک حجم دیز شده و دیزاین شده را پمپاژ می کند.
منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
... [مشاهده متن کامل]
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹
قدر. قدری. قُرِ. قریه ای . اندازه ای شماری
قد
سایز
دهخدا هیچ از اندازه نگفته جز افکندن - اندازه انداخت و براورد است
سنگی انداخت و اندازه شد انداختنش
-
اندام همه کار به اندازه آنست
نشاید کار بی اندازه کردن
نشاید کار بی انداخت کردن
... [مشاهده متن کامل]
نخست انداخت باید پس بریدن
بریدن نشاید نینداخته
به هرکاری نخست اندازه باید
که بی اندازه هر کاری نشاید
اندازه را باید اختر ماری
باید اندازه و اخترماری
نباید سخن گفت ناساخته
نشاید بریدن نینداخته.
( بوستان ) .
بینداخت باید پس آنگه برید
سخنهای داننده باید شنید.
چون از این مهم بزرگ فارغ شدند انداختند تا بر کدام راه بدرگاه آیند. ( تاریخ بیهقی ) .
فراوان بگفتند و انداختند
مر آن کار را چاره نشناختند.
ز هر گونه گفتیم و انداختیم
سرانجام یکسر بدین ساختیم.
ز هر گونه ای موبدان ساختند
چپ و راست گفتند و انداختند.
همی رای زد با بزرگان بهم
بسی گفت و انداخت بر بیش و کم.
بینداخت باید پس آنگه برید
سخنهای داننده باید شنید.
نیانداخته کار و جامه مبر
ز هر گونه گفتیم و انداختیم
سر انجام یکسر برین ساختیم
دگرگونه بود آنچ انداختیم
ازان پس بیامد به پرده سرای
ز هرگونه انداخت با شاه رای
بر انداز وانگه بپرداز کار
توانی مگر چاره ای ساختن
ز هرگونه اندیشه انداختن
و زان پس یکی چاره ای ساختن
ز هر گونه اندیشه انداختن
فردوسی
واژه اندازه کاملا پارسی است چون در عربی می شود اغراق یا مقاس ترکی می شود Boyut این واژه یعنی اندازه صد درصد پارسی است.
واژه اندازه کاملا پارسی است چون در عربی می شود آنقدر یا مقاس ترکی می شود Boyut این واژه یعنی اندازه صد درصد پارسی است.
ابعاد، قد
مر. . . . .
مایه
کمیت
اندازه:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " اندازه" می نویسد : ( ( اندازه در پهلوی در ریخت هنداچک handāčag بکار می رفته است. بر آمده از مصدر هنداختن handāxtan ( = انداختن ) این واژه در تازی هندسه شده است . ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( برفتند و خوالیگری ساختند
خورشها و اندازه بشناختند ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 289. )
پس واژه ی " اندازه " پس از سیر در زبان های غیر ایرانی با تغییر لهجه و معنی به شکل " هندسه " در آمده و دوباره به زبان فارسی بازگشته است و امروزه با همان شکل تغییر یافته در زبان فارسی کاربرد دارد .
پیمانه، تعداد، حد، شمار، کیل، معیار، مقدار، مقیاس، میزان، وزن، پایگاه، پایه، قدر، مرتبه، مکانت، منزلت، قطع، معادل
طور به معنی اندازه واحد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)