درفش و سنان را خود اندازه نیست
خور از گرد بر آسمان تازه نیست.
فردوسی.
ز هر چیز چندانکه اندازه نیست اگر برنهی پیل باید دویست.
فردوسی.
کس اندازه نشناخت آنرا که چندز دینار و از تاج و تخت بلند.
فردوسی.
هر آن کس که از کار دیده ست رنج بیابد باندازه رنج گنج.
فردوسی.
آفتاب هر شباروزی بحرکت میانه سوی توالی البروج همی رود... پیشینگان اندر این حرکت و اندازه او به اختلاف بودند. ( از التفهیم ابوریحان صص 119 - 121 ). بیرون آمدن مرکزهای معدل المسیر از مرکز عالم بدان اندازه که نیمه قطر حامل شست جزو باشد... ( التفهیم ص 129 ). قطر قمر بدان اندازه معلوم است که نیمه قطر زمین را یکی نهی. ( از التفهیم ص 150 ). دانستن اندازه های ستارگان را آن بس بود که زمین را یا قطرش را یکی نهیم. ( التفهیم ص 156 ).به اندازه لشکر او نبودی
گر از خاک و از گل زدندی شیانی.
فرخی.
از حد و غایت نافرمانی در مگذرکه پدیدار است اندازه نافرمانی.
منوچهری.
آنچه شعرا را بخشید خود اندازه نبود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 125 ). هزار دینار و پانصد دینارو ده هزار درم کم وبیش را خود اندازه نبود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 125 ). برده و غنیمت را حد و اندازه نبود. ( تاریخ بیهقی ). چندان مردم بنظاره استاده که آنرا اندازه نبود. ( تاریخ بیهقی ).کردار ببایدت باندازه گفتار.
ناصرخسرو.
چندان مال یافتند که آنرا اندازه نبود. ( نوروزنامه ). اگر در معالجت ایشان برای حسبت سعی پیوسته آید... اندازه خیرات و مثوبات آن که تواند شناخت. ( کلیله و دمنه ). تا بمدتی اندک اندازه رأی و رویت... او معلوم گردانید. ( کلیله و دمنه ). خود این معانی ( خوردن ، بوییدن... ) بر قضیت حاجت و اندازه امنیت هرگز تیسیر نپذیرد. ( کلیله و دمنه ). شیر... اندازه رای... او ( گاو ) بشناخت. ( کلیله و دمنه ).بیشتر بخوانید ...