آنتون مارتی. آنتوان مارتی ( به آلمانی: Anton Marty ) ( ۱۸ اکتبر ۱۸۴۷ – ۱ اکتبر ۱۹۱۴ ) فیلسوف سوئیسی بود.
نخستین ریشه های مکتب زبان شناسی پراگ به آنتون مارتی بازمی گردد. مارتی استاد فلسفه در دانشگاه پراگ بود و در زمره پیروان برنتانو جای داشت. مارتی زبان شناس نبود، اما به عنوان فیلسوف در بحث نهاد و گزاره که در آستانه قرن بیستم دنبال می شد، شرکت می کرد. مارتی در نوشته های گوناگون که بسیاری از آنها پس از مرگش منتشر شدند، معتقد بود صرف نظر از آنکه چه تفاوت هایی را می توان میان ساخت دستوری و ساخت معنایی فرض کرد، استفاده از اصطلاح های «نهاد» و «گزاره» در هر دو سطح تحلیل، گمراه کننده است. در نظر او، منطق به هیچ روی در معناشناسی به کار نمی آید؛ وی بر آن بود که هر چه معناشناختی باشد، روان شناختی است، نه منطقی. از این گذشته، صورت دستوری جمله نه تنها معنای گزاره ای ( propositional ) و مجرد آن را بیان می کند، بلکه معنای زبانی و کمتر مجرد آن یا همان صورت درونی ( inner form ) را نیز به بیان درمی آورد که این یکی با روساخت و با آهنگ جمله بیشتر مطابقت دارد و با همان شیوه ای تعیین می شود که از رهگذر آن، معنای گزاره ای در کلام در حال اجرا درمی آمیزد و یکی می شود. مارتی نیز، درست مثل لیپس و استاوت بنا را بر این می گذارد که وجوه کلام بنیاد ارائه معانی یا همان «صورت درونی» عمدتاً با ساخت سؤال و جواب هدایت می شوند.
اصطلاح های «نهاد» و «گزاره» به بهترین وجه در سطح «صورت درونی» به کار می روند، زیرا آنچه گزاره را مشخص و محدود می سازد، همانا اسناد خاصیتی به چیزی است که مقام نهاد را احراز می کند، و این عمل ذهنی هنگامی رخ می دهد که اطلاع تازه ای را به چیزی اضافه می کنند که از پیش در کلام وجود دارد.
مارتی هرگز عملاً دست به تحلیل زبان شناختی نزد. تمام آنچه ارائه کرد، استدلال عام فلسفی بود و بحث و جدل فراوانی با نویسندگان معاصرش به ویژه ویلهلم وونت، هیمان اشتاینتال، هرمان پاول، ادموند هوسرل و آلکسیوس ماینونگ داشت. سبکش در نگارش فشرده و موجز بود و این از جذابیت نوشته هایش می کاست. احتمالاً به همین دلایل بود که تأثیرش کمتر از آن بود که می توانست باشد. اما هر متخصص جدیدی که آثار او را در متن تحلیل ها و نظریه های امروزی بخواند، به سرعت می تواند به رغم تفاوت های اصطلاح شناختی، پی به انبوه آرا و نگرش هایی در آن آثار ببرد که نه تنها با مباحث جاری در زمینه های معنا و دستور پیوند مستقیم دارند، بلکه در عین حال، نشان دهنده این واقعیت نیز هستند که چه شیوه استدلال متوازن و پخته ای زیربنای آراء و رهیافت کلی او را تشکیل می دهد. [ ۱] آرای مارتی دربارهٔ «صورت درونی» در مقام وجه کلام بنیاد ارائه معانی را ویلم ماتسیوس برگرفت و آن را بسط و گسترش داد. [ ۲]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفنخستین ریشه های مکتب زبان شناسی پراگ به آنتون مارتی بازمی گردد. مارتی استاد فلسفه در دانشگاه پراگ بود و در زمره پیروان برنتانو جای داشت. مارتی زبان شناس نبود، اما به عنوان فیلسوف در بحث نهاد و گزاره که در آستانه قرن بیستم دنبال می شد، شرکت می کرد. مارتی در نوشته های گوناگون که بسیاری از آنها پس از مرگش منتشر شدند، معتقد بود صرف نظر از آنکه چه تفاوت هایی را می توان میان ساخت دستوری و ساخت معنایی فرض کرد، استفاده از اصطلاح های «نهاد» و «گزاره» در هر دو سطح تحلیل، گمراه کننده است. در نظر او، منطق به هیچ روی در معناشناسی به کار نمی آید؛ وی بر آن بود که هر چه معناشناختی باشد، روان شناختی است، نه منطقی. از این گذشته، صورت دستوری جمله نه تنها معنای گزاره ای ( propositional ) و مجرد آن را بیان می کند، بلکه معنای زبانی و کمتر مجرد آن یا همان صورت درونی ( inner form ) را نیز به بیان درمی آورد که این یکی با روساخت و با آهنگ جمله بیشتر مطابقت دارد و با همان شیوه ای تعیین می شود که از رهگذر آن، معنای گزاره ای در کلام در حال اجرا درمی آمیزد و یکی می شود. مارتی نیز، درست مثل لیپس و استاوت بنا را بر این می گذارد که وجوه کلام بنیاد ارائه معانی یا همان «صورت درونی» عمدتاً با ساخت سؤال و جواب هدایت می شوند.
اصطلاح های «نهاد» و «گزاره» به بهترین وجه در سطح «صورت درونی» به کار می روند، زیرا آنچه گزاره را مشخص و محدود می سازد، همانا اسناد خاصیتی به چیزی است که مقام نهاد را احراز می کند، و این عمل ذهنی هنگامی رخ می دهد که اطلاع تازه ای را به چیزی اضافه می کنند که از پیش در کلام وجود دارد.
مارتی هرگز عملاً دست به تحلیل زبان شناختی نزد. تمام آنچه ارائه کرد، استدلال عام فلسفی بود و بحث و جدل فراوانی با نویسندگان معاصرش به ویژه ویلهلم وونت، هیمان اشتاینتال، هرمان پاول، ادموند هوسرل و آلکسیوس ماینونگ داشت. سبکش در نگارش فشرده و موجز بود و این از جذابیت نوشته هایش می کاست. احتمالاً به همین دلایل بود که تأثیرش کمتر از آن بود که می توانست باشد. اما هر متخصص جدیدی که آثار او را در متن تحلیل ها و نظریه های امروزی بخواند، به سرعت می تواند به رغم تفاوت های اصطلاح شناختی، پی به انبوه آرا و نگرش هایی در آن آثار ببرد که نه تنها با مباحث جاری در زمینه های معنا و دستور پیوند مستقیم دارند، بلکه در عین حال، نشان دهنده این واقعیت نیز هستند که چه شیوه استدلال متوازن و پخته ای زیربنای آراء و رهیافت کلی او را تشکیل می دهد. [ ۱] آرای مارتی دربارهٔ «صورت درونی» در مقام وجه کلام بنیاد ارائه معانی را ویلم ماتسیوس برگرفت و آن را بسط و گسترش داد. [ ۲]
wiki: آنتون مارتی