معناشناسی


معنی انگلیسی:
semantics

فرهنگستان زبان و ادب

[زبان شناسی] ← معنی شناسی

دانشنامه آزاد فارسی

معناشناسی (semantics)
(یا: دلالت شناسی) علم مطالعه و بررسی معانی واژگان، به ویژه از منظر دگردیسی های تاریخی؛ از شاخه های عمدۀ زبان شناسی. مطالعۀ تجربی معانی کلمات و جمله ها در زبان های موجود از شاخه های زبان شناسی، و مطالعۀ انتزاعی معنا در رابطه با زبان یا سیستم های منطقی نمادین از شاخه های فلسفه است. حیطۀ معناشناسی شامل سه مطلب اساسی است: روابط کلمات با منظوری که افاده می کنند، رابطۀ کلمات با تفسیرکنندگان آن، و در منطق نمادین رابطۀ شکلی علایم با یکدیگر. نخستین کسی که اصطلاح معناشناسی را به مفهوم علمی امروزی آن به کار برد، ام بره آل، زبان شناس فرانسوی، بود که در کتابی کم حجم اما بسیار ارزشمند خود، معنی شناسی: مطالعاتی پیرامون علم معنی (۱۸۹۷)، از مطالعات صرفاً تاریخی دوری گرفت و روشی خرده پژوهانه، مبتنی بر اصول روش شناختی زبان شناسی نوین، پیش نهاد کرد. سی ک اگدن، آی اِی ریچاردزو برونیسلاو مالینوفسکیرا نیز می توان از پیش گامان این شاخه به شمار آورد، هرچند در آثار آن ها اختصاصاً از معنی شناسی یادی نرفته است. زبان شناسان در این نکته هم رأی اند که زبان شناسی دو شاخۀ اصلی دارد: آواشناسی و معناشناسی؛ بنابراین، مطالعۀ علمی زبان در دو سطح صوری و معنایی انجام می گیرد. زبان، نظامی است. که در یک سوی آن «پیام» و در سوی دیگرش نمادها و نشانه ها قرار دارند. فردینان دو سوسوراین دو سو را دال و مدلول می خواند. بررسی دال مربوط است به حوزۀ آواشناسی و بررسی مدلول در حوزۀ معناشناسی می گنجد. بر این مبنا، معناشناسی عبارت است از مطالعۀ معنی واژگان مکتوب و گفتاری. معنی شناسی در حوزۀ زبان مکتوب دگردیسی های کلامی خلاقانه را می کاود و در حوزۀ زبان گفتار، سازو کارهای متعارف واژگان را به مطالعه می گیرد. نظریۀ جدید معناشناسی زایشی را جورج لاکوف و جیمز مک کارلی ارائه کردند. معناشناسی در فلسفه به مسائلی چون معنا و حقیقت، معنا و تفکر و رابطۀ میان علامت ها و معانی آن ها می پردازد. از ۱۹۲۵ با انتشار کتاب معنای معنا از اوگدِن و ریچاردز، معناشناسی در نقد ادبی و سبک شناسی نیز واجد اهمیت شده است. معناشناسی عمومی نحوۀ تأثیر کلمات بر رفتار بشری را مطالعه می کند و واضع آن آلفرد کورزیبسکی است. اغلب زبان شناسان، حوزۀ زبان گفتاری را عرصۀ اصلی مطالعات معنی شناختی می دانند و برآن اند که مطالعۀ زبان مکتوب در زبان شناسی در درجۀ دوم اهمیت قرار دارد. باید اذعان کرد که مطالعۀ معنی فقط در حوزۀ زبان شناسی محل بحث نیست؛ فلاسفه، جامعه شناسان و روان شناسان نیز به بحث معنی پرداخته اند. لودویگ ویتگنشتاینو جان سرلو ژاک دریدادر حوزۀ فلسفه، و ژاک لاکاندر حوزۀ روان کاوی مطالعۀ معنی را نیز در دستور کار خود داشته اند. ازجمله موضوع های عمدۀ معنی شناسی، که فلاسفه و روان شناسان نیز بدان توجه داشته اند، می توان از مسائلی چون «نام گذاری»، بحث «مفهوم و مصداق»، «بافت های زبانی و غیر زبانی»، «ساخت های واژگانی»، «نسبت معنی و جمله» و «نسبت معنی و دستور زبان» یاد کرد.

معناشناسی (رایانه). معناشناسی (رایانه)(semantics)
در برنامه نویسی، رابطه ای که بین کلماتیا علایمو معانیآن ها برقرار است. زبان های برنامه نویسی قوانین معنایی خاصی برای خود دارند. یک عبارت برنامه می تواند از نظر قواعددرست، ولی از نقطه نظر معنایینادرست باشد و این بدین مفهوم است که یک عبارت می تواند به شکلی قابل قبول نوشته شود و در همان حال دارای معنای نادرستی نیز باشد.

پیشنهاد کاربران

بپرس