امکان

/~emkAn/

مترادف امکان: توانایی، قدرت، وسع، فرصت، مجال، احتمال

برابر پارسی: توانایی، دست یافتن، شایش، شدنی | ( اِمکان ) شاید بودن

معنی انگلیسی:
choice, eventuality, fear, feasibility, option, possibility, potency, potential, potentiality, practicability, room

لغت نامه دهخدا

امکان. [ اِ ] ( ع مص ) بیضه دادن و زیر بال گرفتن ملخ و سوسمار بیضه را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). تخم گذاشتن یا گرد کردن ملخ و سوسمار و مانند آنها تخم را در جوف خود. ( از اقرب الموارد ). || قادر گردانیدن بر چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). قادر گردانیدن بر کاری. ( فرهنگ فارسی معین ). قدرت دادن. ( غیاث اللغات ). گویند: امکنه من شی ٔ. || پابرجا کردن. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). جای دادن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) . || دست دادن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ) ( از شرح قاموس ) ( منتهی الارب ) ( فرهنگ فارسی معین ). ممکن گشتن.
- در امکان آمدن ؛ ممکن بودن. میسر بودن : در امکان نیاید که دو تن با یکدیگر دوستی دارند. چندان تیقظ نگاه توان داشت که سهوی نرود. ( کلیله و دمنه ). اجتهاد تو در کارها و رأی آنچه در امکان آید علماء و اشراف مملکت را نیز معلوم گردد. ( کلیله و دمنه ). اما اگر کسی را بر آن اطلاع افتد برادری ما چنان باطل گردد که تلافی آن بمال و متاع در امکان نیاید. ( کلیله و دمنه ).
- در امکان بودن ؛ ممکن بودن. امکان داشتن :
و ما ابرّءُ نفسی ولا ازکیها
که هرچه نقل کنند از بشر در امکان است.
سعدی.
نه آخر در امکان تقدیر هست
که فردا چو من باشی افتاده مست.
( بوستان ).
و اینکه گویند: ما امکنه عندالامیر، شاذ است. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || رویانیدن جایگاه گیاه مکنان را. ( از اقرب الموارد ). || آسان بودن. میسر بودن. ( فرهنگ فارسی معین ). تیسر : هر راز که ثالثی در آن محرم نشود هرآینه از اشاعت مصون ماند و باز آنکه بگوش سیمی رسیدبی شبهت در افواه افتد و بیش امکان کتمان آن صورت نبندد. ( کلیله و دمنه ). || ( اِمص ) احتمال. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). || توانایی و قدرت. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ فارسی معین ). طاقت و قدرت. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) :
بیمکان لاجرم در دین و دنیا
مکانت یافتستم پیش از امکان.
ناصرخسرو.
محمدت خر که روز اقبال است
مکرمت کن که روز امکان است.
مسعودسعد.
حرّی که من از عنایت رایش
با حاصل و دستگاه و امکانم.
مسعودسعد.
آنقدر که در امکان گنجید از کارهای آخرت راست کردم. ( کلیله و دمنه ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) قادر گردانیدن بر کاری . ۲ - پا بر جا کردن . ۳ - دست یافتن . ۴ - ( مصدر ) آسان بودن میسر بودن . ۵ - ( اسم ) احتمال . ۶ - توانایی قدرت . ۷ - امری که وجود یا عدم آن (هردو ) ضروری نباشد آنچه که بود و نبودش مساوی باشد مانند :انسان و حیوان و نبات و جماد مقابل وجوب و امتناع جمع : امکانات .

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) توانا گردانیدن بر امری . ۲ - پا برجا کردن . ۳ - دست یافتن . ۴ - (مص ل . ) ممکن بودن . ۵ - (اِمص . ) احتمال . ۶ - توانایی .

فرهنگ عمید

۱. ممکن بودن، میسر بودن.
۲. قدرت، توانایی: کنونت که امکان گفتار هست / بگوی ای برادر به لطف و خوشی (سعدی: ۵۳ ).
۳. [قدیمی] فرصت.
۴. (فلسفه ) [مقابلِ وجوب] چیزی که وجود یا عدم آن ضروری نباشد یعنی بود و نبودش یکسان باشد، مانند انسان، حیوان، نبات، و جماد.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] امکان ، در یکی از کاربردهایش از مواد ثلاث، قسیم وجوب و امتناع ذاتی و به معنای سلب ضرورت وجود و عدم از ماهیت من حیث هی می باشد.
امکان، واژه ای عربی، مصدر باب افعال و از ماده «م، ک، ن» بوده و در لغت به دو معنای توانا ساختن کسی بر چیزی و توانا بودن بر امری است.

معنای اصطلاحی امکان
این کلمه در اصطلاح به هفت معنا، امکان عام، خاص، اخص، استقبالی، وقوعی، استعدادی و فقری به کار می رود.
امکان عام سلب ضرورت از عدم چیزی در قضیه موجبه (یا از وجود آن) در قضیه سالبه است. و به بیان کوتاه، سلب ضرورت از طرف مخالف حکم است ولازمه آن، سلب امتناع از جانب موافق و به عبارت دیگر، سلب امتناع از ذات موضوع در هلیه بسیطه موجبه یا سلب امتناع از نسبت حکمیه در هلیه مرکبه موجبه مثلاً است. گاهی امکان عام، به لازم معنایش (سلب امتناع از جانب موافق) نیز تفسیر می شود. بنابراین ممکن الوجود چیزی است که وجودش ممتنع نباشد، و ممکن العدم چیزی است که وجودش واجب نباشد.
امکان عام صرفاً جهت قضیه است، نه ماده آن و قضیه موجّهه به آن را در منطق، ممکنه عامه می نامند.
اگر جهت قضیه موجبه ای، امکان عام باشد، ماده آن وجوب همچون «الکاتب متحرک الأصابع بالامکان» یا امکان خاص، مانند «الإنسان متحرک الأصابع بالامکان» است، و اگر جهت قضیه سالبه ای، امکان عام باشد، ماده آن امتناع (ضرورت عدم) همچون «لیس الکاتب بساکن الاصابع بالامکان» یا امکان خاص، مانند «لیس الإنسان بساکن الأصابع بالامکان» است
این امکان را به لحاظ استعمال عرفی و عامیانه آن «امکان عامی» و به دلیل شمول بر دو ماده وجوب و امکان خاص در قضایای موجبه و امتناع و امکان خاص در قضایای سالبه، «امکان عام»می نامند

امکان به معنای خاص
سپس حکما لفظ امکان را از معنای عرفی و عامیانه آن به امکان خاص نقل کرده اند امکان خاص از مواد ثلاث و قسیم وجوب و امتناع ذاتی است و به معنای سلب ضرورت وجود و عدم یا عدم ضرورت وجود و عدم برای ماهیت من حیث هی (ک همین مقاله) و به دیگر بیان سلب ضرورت طرف موافق و مخالف یا سلب ضرورت ذاتیه از جانب ایجاب و سلب است و لازمه آن، تساوی ماهیت من حیث هی با وجود و عدم است این امکان چون اصطلاح گروهی خاص ـ فلاسفه مثلاًـ است، «امکان خاصی» و به دلیل این که از جهت مورد از امکان عام، اخص است، «امکان خاص» نامیده می شود به امکان خاص، امکان ذاتی
و امکان ماهوی نیز گفته می شود و قضیه موجهه به آن را در منطق «ممکنه عامه»می نامند.

امکان اخص
...

دانشنامه عمومی

امکان ( انگلیسی: Possibility ) ، در لغت به معنی آسان بودن و توانائی انجام کار است. امکان حد وسط بین «امتناع» و «وجوب» است.
در نظر قدما امکان به معنی آشکار شدن چیزی است که توان آن را دارد که فعلیت یابد.
به این ترتیب مفهوم واجب در یک طرف امکان و مفهوم امتناع در طرف دیگر آن، و حد وسط بین امتناع و وجوب، امکان است.
اگر چیزی درست حد وسط بین واجب و ممتنع تصور شود، شایسته ترین مرحله طبیعت امکان است، و هر چه از حد وسط، به سوی یکی از طرفین امتناع و وجوب گرایش یابد، امکان آن محدود به شرایط و قیدهای تازه ایی ست. به این معنی است که گفته اند:
ممکن نزدیک به واجب و ممکن دور از واجب. [ ۱]
امکان چیزی است که مقصود از آن، یا سلب ضرورت عدم است، که عبارت است از امتناع، یا سلب ضرورت وجود و عدم، هر دو. [ ۲]
امکان عبارت است از بودن ماهیت در حالتی که نسبت وجود و عدم بر آن مساوی باشد.
به عبارت دیگر، امکان عبارت است از اینکه وجود چیزی نسبت به دو طرف ضرورت و امتناع، حالت تساوی داشته باشد. پس امکان صفت یک ماهیت حقیقی است از آن جهت که ماهیت است. [ ۳]
در فلسفه جدید، امکان به معنی آزادی عمل است. این معنی نزدیک به معنی وسع و طاقت است؛ مثلاً می گویند در وسع او نیست که چنین کند، یعنی توانائی آن را ندارد.
در فلسفه ایمانوئل کانت، امکان یکی از مقولات فاهمه و در مقابل وجود و ضرورت است. قضایایی که امکان در آنها راه یابد، در اصطلاح کانت قضایای ممکنه نامیده می شود که در مقابل قضایای وجودی و قضایای ضروری قرار دارد که جهت آنها، جهت وجودی و ضروری نامیده می شود.
فیلسوفان بین امکان منطقی و امکان وجودی فرق گذاشته اند. امکان منطقی این است که شیء در ذات خود تناقضی نداشته باشد. این امکان مساوی معقولیت است، [ ۴]
هر چیزی که وجودش مستلزم تناقض نباشد، ممکن است.
امکان عامّ عبارت است از سلب ضرورت از یک طرف ( از طرف مخالف‏ ) و امکان خاص عبارت است از سلب ضرورت از هر دو طرف ( موافق و مخالف‏ ) .
امکان ذاتی به معنی جواز عقل است؛ یعنی اگر عقل وقوع چیزی را جایز بداند، وقوع آن، محال نیست. این امکان عبارت است از اعتبار عقلی برای چیزی که در صورت انتساب ماهیت آن به وجود، به آن تعلق می گیرد.
امکان استعدادی یا امکان وقوعی عبارت است از واقعیت موجودی از مقوله کیفیّت که قائم به محل شیئی باشد که به آن نسبت داده شود نه به موجب آن باشد و لازمه آن. [ ۵]
عکس امکان
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

اِمْکان
در اصطلاح فلسفه و منطق، امری که وجود و عدم آن مساوی باشد. امکان مقابل امتناع و ضرورت است. وضع این اصطلاح به هنگام حمل وجود بر یک ماهیت است، یعنی هرگاه در قضیه ای، مانند «انسان موجود است»، نسبت دادن محمول (موجود) به موضوع (انسان) امکان پذیر باشد، موضوع ممکن الوجود است، و مادّۀ قضیه امکانی است، و اگر انتساب امکان پذیر نباشد، موضوع ممتنع الوجود و مادّۀ قضیه امتناعی است. در انتساب محمولِ وجود به موضوع، حالات زیر قابل شناسایی است: ۱. اگر موضوع ممتنع الوجود نباشد، به «امکان عام» موجود است؛ ۲. اگر موضوع به خودی خود، یعنی بدون لحاظ موجود و معدوم بودن، مورد ملاحظه قرار گیرد، ولی بتواند وجود داشته باشد، موضوع به «امکان خاص» موجود است؛ ۳. هرگاه از موضوع سلب ضرورت ذاتی و وصفی، چه از طرف ایجاب و چه سلب، صورت گیرد، در آن «امکان اخص» حکم فرماست، همچون «انسان ممکن است نویسنده باشد»؛ ۴. اگر وجود محمول بالفعل برای موضوع متحقق نباشد، ولی بالقوه در آن قابل اعتبار باشد، موضوع «امکان استعدادی/امکان وقوعی» دارد؛ ۵. هرگاه در موضوع حتی ضرورت به شرط محمول درنظر گرفته نشود، موضوع در گذشته و حال موجود نخواهد بود، ولی ممکن است در آینده موجود باشد، از این رو در موضوع «امکان استقبالی» قابل اعتبار است. جامع تمام مفاهیم فوق، درواقع همان «امکان ذاتی»، یعنی تساوی ذاتی موضوع به وجود و عدم است که به اعتبار یکی از ضرورت ها متصف به یکی از اصطلاحات می گردد. ملاصدرا براساس نظام علّی و معلولی در تمام اشیای موجود، اصطلاح «امکان فقری» یا صرف الربط بودن را وضع نمود که این اصطلاح برگرفته از آموزۀ عرفانی تجلی به زبان فلسفی است.

مترادف ها

possibility (اسم)
شق، احتمال، امکان، چیز ممکن

facility (اسم)
تردستی، وسیله، فرصت، سادگی، سهولت، امکان، روانی، وسیله تسهیل

eventuality (اسم)
احتمال، امکان

possible (اسم)
امکان

feasibility (اسم)
امکان، شدنی بودن

فارسی به عربی

احتمال , امکانیة , عملیة , ممکن , وسیلة

پیشنهاد کاربران

داشتمان:امکانات.
توانبود Tav�nbud
توان - امکان دارد: می تواند
تواند بود ( بیهقی )
ممکن، چیزی که هم میشه بشه هم میشه نشه
فرصت
شایدمندی
در پهلوی داریم:
شایِن = ممکن
بن خان: فرهنگ پهلوی به فارسی، استاد فره وشی
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
بنابراین می توان داشت:
شاینا = امکان
( همچون ژرفا از ژرف، درازا از دراز، پهنا از پهن و . . . )
یارایی
دورنما، چشم انداز
دو آمیخته واژه ی �دورنما� و �چشم انداز� را می توان در بسیاری باره ها بجای واژه ی از ریشه عربی �امکان� نشاند و بکار برد؛ نمونه ها:
. . . چنین دورنمایی ( امکانی ) از هستی برخوردار است.
...
[مشاهده متن کامل]

با روند کنونی، این چشم انداز ( امکان ) که به میهن مان دست درازی شود، نیرومندتر می شود.

توانایی
جناب کزازی این واژگان را آورده:
امکان: توانایی، شایش،
امکان پذیر: شدنی،
امکان دارد: شایسته است، شاید، جادارد
واژه ( توان ) هم در بسیاری گزاره ها سودمند است.
باسپاس

این واژه مثل هفتاد درصد واژه گان دیگر عربی ایرانی است:
امکان سنجی=feasibility=آیان سنجی
واژه عربی امکان دو معنا دارد که یکی آماده فراهم مهیا و دیگری شایددار مگر دار اگرمند است. امکان اولی از روی واژه مگان به معنای فراهمیدگان مهیاشدگان و امکان دومی باب افعال از واژه پهلویک ممکن=میمکینت است.
بخت، شایستگی

یارای
این واژه تازى ( اربى ) است و میتوان بجاى آن از این جایگزین هاى پارسى بهره جست شایش Shayesh ( پهلوى: شاییشْنْ : احتمال ، امکان ، شایدى بودن ) ، شایستار Shayestar ( پهلوى: احتمال ، امکان ، قابلیت ) ، بَویدیهْ Bavidih ( پهلوى: احتمال ، امکان ) ، شایِتیهْ Shayetih
...
[مشاهده متن کامل]

( احتمال ، امکان ) ، پیواب Pivab - غنیاتQaniat - لگینLegin - شیمانهShimaneh - لوانیگLevanig ( کردى: احتمال، امکان )

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس