امکان فقری

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سرآغاز نظریه امکان فقری در توجه به یگانگی نیاز و نیازمندی بود. در فلسفه های پیشین نیازمندی یک معنا و نیازمند معنای دیگری بود؛ چه اینکه ممکن با امکان تفاوت داشت؛ ولی امکان فقری یعنی آنجا که امکان و ممکن هر دو یکی است.
تعبیر امکان فقری تا قبل از صدرا سابقه نداشته است و این واژه از ابداعات اوست. البته، نظریه امکان فقری ریشه های خود را از مباحث فلسفی گذشته گرفته است؛ زیرا این نظریه از لوازم مبحث علیت و بلکه پیامد مستقیم امتزاج نظریه امکان و وجوب با نظریه وحدت تشکیکه وجود است؛ بر این اساس، تبیین امکان فقری نیز مستلزم توضیح سه مقدمه است.
علت و معلول
در بحث علیت، حکمت متعالیه ثابت کرده است که علت به معنای خاصش که همان علت ایجادی است، با معلول خود در یک نوع ارتباط اتحادی است. ارتباط اتحادی میان علت و معلول به گونه ای است که معلول نتیجه و حاصل جعل علت نیست؛ یعنی برخلاف تصور عمومی معلول جزء ثالث رابطه علّی نیست و حقیقتی نیست که جعل علت به آن تعلق گرفته باشد. به عبارت دیگر، چنین نیست که پیشتر علتی و معلولی باشد و سپس، بین آن دو ارتباط علّی برقرار شود؛ بلکه در علیت ایجادی معلول عین ربط و جعل علت است. «حقیقت معلول عین ارتباط به علت است؛ یعنی معلول به آن معنا مجعول علت نیست که جعل علت به آن تعلق گرفته است، اصلاً معلول عین جعل علت است.» در واقع، اضافه به علت بودن یا ربط به علت داشتن، عین حقیقت معلول است؛ یعنی در علیت ایجادی معلول حاصل عمل اضافه یا نتیجه ارتباط ایجادی علت نیست؛ بلکه متن همان اضافه یا ارتباط است؛ چون در ارتباط ایجادی، ایجاد وجود و موجود یکی است و چنین نیست که چهار حقیقت مجزا شامل موجد، وجود، ایجاد و موجود در فرایند ایجاد دخالت کند؛ بلکه مؤلفه های ارتباط ایجادی فقط موجد و ایجاد است. واقعیت موجود عین ایجادکردن است و واقعیت موجود عین ایجاد شد. به تعبیر ملاهادی سبزواری در منظومه: «اثر الجعل وجود ارتبط؛ اثر جعل، وجودی است که مرتبط یا عین الربط است».نکته مهم این است که در حکمت متعالیه، بنیاد ارتباط ایجادی در مبحث علیت بر غنای ذاتی علت و خلا ذاتی معلول نهاده شده است؛ چون معلول فی حد ذاته خالی از وجود است و به تعبیر فلسفی قبل از دخالت علت، معلول لااقتضاست و اقتضای وجود و عدم ندارد؛ در حالی که علت سرشار از وجود است و غنی است. «(بنابراین) معلول از آن جهت نیازمند به علت است که در ذات خودش خالی از وجود است و اقتضای وجود ندارد و اقتضای عدم هم ندارد؛ پس، به حکم یک شیء دیگر این خلا ذاتی او باید از وجود پر شود.»
امکان و وجوب
در مبحث امکان و وجوب، موجودات به دو قسم ممکن و واجب یا وجود به دو قسم وجود واجب و وجود امکانی تقسیم می شود. امکان طبق تعریف، همان لااقتضایی با موقعیت خنثی است؛ در حالی که وجوب طبق تعریف اقتضای وجود است. «در خود مفهوم ’وجوب‘ مفهوم قیام بالذات هست و در خود مفهوم امکان مفهوم قیام به غیر هست. معنای وجوب اقتضای وجود داشتن این ذات است و معنای امکان لااقتضایی این ذات است.» امکان در جهان واقعی نیست و این مفهوم تنها در فضای تحلیل های ذهنی است؛ چه اینکه اثبات عدم امکان در خارج نیز ناشی از همین تحلیل های ذهنی و فلسفی است؛ یعنی تحلیل فلسفی می توان از امکان به وجوب رسید. استدلال رسیدن از امکان ذهنی وحدت واقعی به این صورت است که طبق مبحث امکان و وجوب، موجودات دو قسم واجب و ممکن است و در جهان یک وجود واجب و یک جهان مملو از ممکنات است. پس وجود ممکنات در جهان مفروض است و در صورت مفروض بودن وجود ممکنات معلوم می شود که ممکن اگرچه در تحلیل ذهنی ممکن است، ولی در جهان واقعی واجب و ضروری است. البته، ضرورت ممکنات ضرورت دو جانبه است؛ «کل ممکن محفوف بالضرورتین: ضرورة بشرط العلة و ضرورة بشرط المحمول»؛ زیرا اولاً هر ممکنی به دو ضرورت علّی (فلسفی) و ضرورت منطقی محفوف است؛ یا به شرط محمول ضرورت علّی بر این مبناست که جهان پر از ممکنات است و ممکنات برای وجود خود محتاج علت است؛ چون ممکن الوجود، یعنی «لااقتضاء» چیزی که اقتضای وجود و عدم ندارد، موجود نیست. لذا برای خروج از وضعیت لااقتضایی نیازمند علت موجده است.
← ضرورت فلسفی
...

پیشنهاد کاربران

بپرس