[ویکی فقه] امر به معروف و نهی از منکر، به معنی واداشتن به نیکی و بازداشتن از بدی می باشد. از آن در باب امر به معروف و نهی از منکر بحث شده است و امر به معروف و نهی از منکر از ضروریات دین اسلام و پنجمین اصل در مذهب معتزله می باشد.
نقش هر مسلمان در تعیین سرنوشت جامعه و تعهدی که باید در پذیرش مسؤولیت های اجتماعی داشته باشد، ایجاب می کند که او ناظر و مراقب همه اموری باشد که پیرامون وی اتفاق می افتد. این مطلب در فقه اسلامی تحت عنوان امر به معروف و نهی از منکر مطرح شده و از مهم ترین مبانی تفکر سیاسی یک مسلمان به شمار می رود؛ چنان که از مهم ترین فرایضی است که وجوب کفایی آن ضروری دین شناخته شده و ضامن بقای اسلام است. قرآن کریم در بیان صفات ممتاز مؤمنان می فرماید:«وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ اَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَاْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ یُطِیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ؛ مردان و زنان با ایمان ولی (و یار و یاور) یکدیگرند، امر به معروف و نهی ازمنکر می کنند، نماز را برپا می دارند و زکات را می پردازند و خدا و رسولش را اطاعت می کنند.»به موجب این آیه، افراد مؤمن به سرنوشت یکدیگر علاقمند بوده و به منزله یک پیکر می باشند. پیوند سرنوشت ها موجب می شود که تخلف و انحراف یک فرد، در کل جامعه تاثیر بگذارد؛ چنان که یک بیماری واگیر در صورتی که معالجه نگردد، از فرد به جامعه سرایت نموده و سلامت آن را به خطر می اندازد.پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) در این زمینه می فرماید:یک انسان گنهکار در میان مردم، همانند فرد ناآگاهی است که با گروهی سوار کشتی شده و آن گاه که کشتی در وسط دریا قرار می گیرد، تبری برداشته و به سوراخ نمودن جایگاه خود می پردازد، هر کسی به او اعتراض می کند او در پاسخ می گوید: من در سهم خودم تصرف می کنم؛ به یقین این یک حرف احمقانه است. اگر دیگران او را از این عمل خطرناک باز ندارند، طولی نمی کشد که همگی غرق می شوند. معروف و منکر که دو مفهوم متقابلند، در لغت به معنای شناخته شده و ناشناخته می باشند؛ و در اصطلاح کارهایی که نیکی یا زشتی آن ها توسط عقل یا شرع، شناخته شده باشند، به ترتیب معروف و منکر نامیده می شوند.
دلیل به کارگیری لفظ
به کارگیری لفظ معروف و منکر در امور مربوط به بایدها و نبایدهای دین، بدین لحاظ است که فطرت پاک انسانی با کارهای معروف آشنا و مأنوس و با زشتی ها و امور ناپسند، بیگانه و نامانوس است.بنابراین معروف و منکر قلمرو وسیعی دارد و در محدوده عبادات یا یک سری از گناهان کبیره نمی گنجند. معروف شامل امور اعتقادی، اخلاقی، عبادی، حقوقی، اقتصادی، نظامی (همانند مرزداری و پیکار در راه خدا) سیاسی (مثل حضور در صحنه های انقلاب اسلامی و حفظ دستاوردهای آن) و امور فرهنگی می شود و منکر نیز شامل منکرات اعتقادی، عبادی، اخلاقی، اقتصادی (مانند کم فروشی و احتکار)، سیاسی (همانند جاسوسی و کمک به ضد انقلاب)، نظامی (نظیر فرار از جبهه و جنگ، عدم رعایت سلسله مراتب فرماندهی) و... می شود در مجموع می توان از معروف و منکر، به ارزش ها و ضد ارزش ها تعبیر نمود.
شرایط وجوب
۱. باید امر به معروف و نهی از منکر کننده بداند آنچه مکلف ترک نموده، واجب و یا آنچه مرتکب گردیده از منکرات است و بر کسی که چنین علم و آگاهی از کار دیگری ندارد، واجب نیست. یعنی آمر به معروف و ناهی از منکر، معروف و منکر را بشناسد. برخی از متکلمان اشاعره علاوه بر شناخت معروف و منکر، آگاهی از وجه وجوب را نیز شرط می دانند تا مکلف با همان وجه نیت نموده و تکلیف را انجام دهد؛ مثلاً بداند که امر به معروف و نهی از منکر واجب معین است یا مخیر، مضیق است یا موسع، عینی است یا کفایی. عده ای علم به معروف و منکر را شرط واجب و عمل دانسته اند، نه وجوب. ۲. تأثیر امر و نهی، در انجام معروف و ترک منکر معلوم یا محتمل باشد اگر امر و نهی بی تأثیر باشد هر چند واجب نیست، ولی در حسن آن اختلاف است. ۳. امر به معروف و نهی از منکر مفسده و فتنه و خوف بر جان و مال به دنبال نداشته باشد. ۴. لازم است امر و نهی کننده بداند که شخص بر گناهش باقی است پس اگر دانست که وی گناهش را ترک نموده و آن را تکرار نخواهد کرد، امر به معروف و نهی از منکر بر او واجب نیست. یعنی اگر نهی از منکر نشود منکر ادامه پیدا کند. ۵. باعث تجسس در رفتار دیگران نشود. ۶. برخورد با گنهکار ضرر و مفسده ای برای امر و نهی کننده یا خویشان و برادران دینی اش نداشته باشد؛ مگر معروف و منکر از اموری باشند که شارع مقدس اهتمام ویژه ای نسبت به آن ها دارد؛ مانند حفظ اسلام و شعائر آن و امنیت جان و ناموس مسلمانان، بنابراین اگر شعائر اسلامی یا جان عده ای از مسلمانان در معرض خطر و نابودی شد، باید اصل اهم و مهم مورد توجه قرار گیرد و صرف ضرردیدن موجب سقوط وظیفه نمی شود.
← وجوب کفایی بودن
...
نقش هر مسلمان در تعیین سرنوشت جامعه و تعهدی که باید در پذیرش مسؤولیت های اجتماعی داشته باشد، ایجاب می کند که او ناظر و مراقب همه اموری باشد که پیرامون وی اتفاق می افتد. این مطلب در فقه اسلامی تحت عنوان امر به معروف و نهی از منکر مطرح شده و از مهم ترین مبانی تفکر سیاسی یک مسلمان به شمار می رود؛ چنان که از مهم ترین فرایضی است که وجوب کفایی آن ضروری دین شناخته شده و ضامن بقای اسلام است. قرآن کریم در بیان صفات ممتاز مؤمنان می فرماید:«وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ اَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَاْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ یُطِیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ؛ مردان و زنان با ایمان ولی (و یار و یاور) یکدیگرند، امر به معروف و نهی ازمنکر می کنند، نماز را برپا می دارند و زکات را می پردازند و خدا و رسولش را اطاعت می کنند.»به موجب این آیه، افراد مؤمن به سرنوشت یکدیگر علاقمند بوده و به منزله یک پیکر می باشند. پیوند سرنوشت ها موجب می شود که تخلف و انحراف یک فرد، در کل جامعه تاثیر بگذارد؛ چنان که یک بیماری واگیر در صورتی که معالجه نگردد، از فرد به جامعه سرایت نموده و سلامت آن را به خطر می اندازد.پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلّم) در این زمینه می فرماید:یک انسان گنهکار در میان مردم، همانند فرد ناآگاهی است که با گروهی سوار کشتی شده و آن گاه که کشتی در وسط دریا قرار می گیرد، تبری برداشته و به سوراخ نمودن جایگاه خود می پردازد، هر کسی به او اعتراض می کند او در پاسخ می گوید: من در سهم خودم تصرف می کنم؛ به یقین این یک حرف احمقانه است. اگر دیگران او را از این عمل خطرناک باز ندارند، طولی نمی کشد که همگی غرق می شوند. معروف و منکر که دو مفهوم متقابلند، در لغت به معنای شناخته شده و ناشناخته می باشند؛ و در اصطلاح کارهایی که نیکی یا زشتی آن ها توسط عقل یا شرع، شناخته شده باشند، به ترتیب معروف و منکر نامیده می شوند.
دلیل به کارگیری لفظ
به کارگیری لفظ معروف و منکر در امور مربوط به بایدها و نبایدهای دین، بدین لحاظ است که فطرت پاک انسانی با کارهای معروف آشنا و مأنوس و با زشتی ها و امور ناپسند، بیگانه و نامانوس است.بنابراین معروف و منکر قلمرو وسیعی دارد و در محدوده عبادات یا یک سری از گناهان کبیره نمی گنجند. معروف شامل امور اعتقادی، اخلاقی، عبادی، حقوقی، اقتصادی، نظامی (همانند مرزداری و پیکار در راه خدا) سیاسی (مثل حضور در صحنه های انقلاب اسلامی و حفظ دستاوردهای آن) و امور فرهنگی می شود و منکر نیز شامل منکرات اعتقادی، عبادی، اخلاقی، اقتصادی (مانند کم فروشی و احتکار)، سیاسی (همانند جاسوسی و کمک به ضد انقلاب)، نظامی (نظیر فرار از جبهه و جنگ، عدم رعایت سلسله مراتب فرماندهی) و... می شود در مجموع می توان از معروف و منکر، به ارزش ها و ضد ارزش ها تعبیر نمود.
شرایط وجوب
۱. باید امر به معروف و نهی از منکر کننده بداند آنچه مکلف ترک نموده، واجب و یا آنچه مرتکب گردیده از منکرات است و بر کسی که چنین علم و آگاهی از کار دیگری ندارد، واجب نیست. یعنی آمر به معروف و ناهی از منکر، معروف و منکر را بشناسد. برخی از متکلمان اشاعره علاوه بر شناخت معروف و منکر، آگاهی از وجه وجوب را نیز شرط می دانند تا مکلف با همان وجه نیت نموده و تکلیف را انجام دهد؛ مثلاً بداند که امر به معروف و نهی از منکر واجب معین است یا مخیر، مضیق است یا موسع، عینی است یا کفایی. عده ای علم به معروف و منکر را شرط واجب و عمل دانسته اند، نه وجوب. ۲. تأثیر امر و نهی، در انجام معروف و ترک منکر معلوم یا محتمل باشد اگر امر و نهی بی تأثیر باشد هر چند واجب نیست، ولی در حسن آن اختلاف است. ۳. امر به معروف و نهی از منکر مفسده و فتنه و خوف بر جان و مال به دنبال نداشته باشد. ۴. لازم است امر و نهی کننده بداند که شخص بر گناهش باقی است پس اگر دانست که وی گناهش را ترک نموده و آن را تکرار نخواهد کرد، امر به معروف و نهی از منکر بر او واجب نیست. یعنی اگر نهی از منکر نشود منکر ادامه پیدا کند. ۵. باعث تجسس در رفتار دیگران نشود. ۶. برخورد با گنهکار ضرر و مفسده ای برای امر و نهی کننده یا خویشان و برادران دینی اش نداشته باشد؛ مگر معروف و منکر از اموری باشند که شارع مقدس اهتمام ویژه ای نسبت به آن ها دارد؛ مانند حفظ اسلام و شعائر آن و امنیت جان و ناموس مسلمانان، بنابراین اگر شعائر اسلامی یا جان عده ای از مسلمانان در معرض خطر و نابودی شد، باید اصل اهم و مهم مورد توجه قرار گیرد و صرف ضرردیدن موجب سقوط وظیفه نمی شود.
← وجوب کفایی بودن
...
wikifeqh: نهی_از_منکر
[ویکی شیعه] اَمر به مَعروف و نَهی اَز مُنکَر، دو واجب از فروع دین هستند. امر به معروف یعنی دعوت کردن کسی که عمل واجبی را ترک کرده به انجام آن، و نهی از منکر یعنی تلاش برای جلوگیری از انجام کار حرام توسط فرد گناهکار.
از نظر فقهی امر به معروف و نهی از منکر بر کسی واجب است که نسبت به معروف و منکر آگاهی داشته و احتمال تأثیرگذاری نیز بدهد. شرایط دیگری نیز برای وجوب آن گفته اند.
در قرآن کریم، بارها از امر به معروف و نهی از منکر به عنوان وظیفه ای ویژه برای امت پیامبر(ص)، یاد شده، و گاه در کنار باورهایی چون ایمان به خدا و معاد، یا اعمالی چون نماز و زکات آمده است. در کتاب های آیات الاحکام، به خصوص از آن جهت که این کتاب ها بر اساس ابواب موضوعی ترتیب یافته اند، معمولاً می توان بابی کم حجم با عنوان «امر به معروف» در آنها یافت که به بررسی آیات یاد شده اختصاص یافته است.
از نظر فقهی امر به معروف و نهی از منکر بر کسی واجب است که نسبت به معروف و منکر آگاهی داشته و احتمال تأثیرگذاری نیز بدهد. شرایط دیگری نیز برای وجوب آن گفته اند.
در قرآن کریم، بارها از امر به معروف و نهی از منکر به عنوان وظیفه ای ویژه برای امت پیامبر(ص)، یاد شده، و گاه در کنار باورهایی چون ایمان به خدا و معاد، یا اعمالی چون نماز و زکات آمده است. در کتاب های آیات الاحکام، به خصوص از آن جهت که این کتاب ها بر اساس ابواب موضوعی ترتیب یافته اند، معمولاً می توان بابی کم حجم با عنوان «امر به معروف» در آنها یافت که به بررسی آیات یاد شده اختصاص یافته است.
wikishia: امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
[ویکی اهل البیت] بخشی از مسائل اخلاقی بر محور عکس العمل انسان در مقابل رفتارهای غیراخلاقی دیگران است. رفتار غیراخلاقی و کارهای ضد ارزشی که از افراد سر می زند، با توجه به وسعت مفهوم اخلاق و قلمرو رفتارهای اخلاقی که در بحث های گذشته اشاره کردیم به صورت های مختلفی قابل تقسیم است: گاهی رفتار غیراخلاقی کسی برخلاف وظیفه او نسبت به خدای متعال است؛ مثلاً نماز نمی خواند یا روزه نمی گیرد یا حج واجبش را انجام نمی دهد و سایر چیزهایی که فقط بین او و خدا مطرح است و گاهی مربوط به خود شخص است، گو این که نهایتا با خدا ارتباط پیدا می کند و یک وقت در رابطه با دیگران است؛ یعنی رفتار غیراخلاقی موجب تضییع حقی از دیگران می شود. این گونه رفتارها هم دو دسته است:
آن جایی که کسی رفتار غیراخلاقی در رابطه با خدا و یا در رابطه با شخص خودش داشته باشد و این کار هم مخفیانه انجام بگیرد در این جا دو ارزش در مقابل هم قرار می گیرد و عملا تضادی حاصل می شود؛ یعنی از یک طرف ما می دانیم که اجمالا نسبت به رفتار دیگران نباید بی تفاوت باشیم و افراد در نظام اسلامی موظفند که نسبت به عمل دیگران کم و بیش نظارت ها و عکس العمل هایی داشته باشند.
یعنی همان چیزهایی که در لزوم ارشاد و دعوت به خیر و تواصی به حق و «امر به معروف و نهی از منکر» مطرح است و باید سعی کرد که خطاکار را از کار زشت بازداشت و از طرف دیگر چون کار پنهانی است و نمی خواهد کسی مطلع بشود رعایت کرامت انسان و حفظ عرض و آبروی او اقتضا می کند که به رویش نیاورند، چون خدای متعال راضی نیست که بنده ای هر چند گنهکار آبرویش ریخته شود. پس از یک سو، حفظ آبرو و حیثیت آن شخص لازم است و نباید رازش را کشف کرد و آبرویش را ریخت و از سوی دیگر می بایست او را معالجه کرد.
در صورتی که بتوان بین این دو ارزش جمع کرد یعنی کاری کرد که خطاکار، متنبه بشود و دست از کار زشتش بردارد، بدون این که آبرویش، حتی نزد شخص ارشادکننده بریزد، در این صورت اشکالی پیش نمی آید. چنان که اگر بتوان او را راهنمایی کرد که کتابی بخواند، از موعظه ای استفاده کند یا خودش کلیاتی را برایش مطرح نماید و بدون این که به او بگوید من می دانم که تو مرتکب کار زشتی هستی، زیان ها و عواقب آن کار را برایش بیان کند. هم آبرویش نریزد و هم متنبه بشود؛ ولی غالباً این کار میسر نمی شود و در بسیاری از موارد هست که اگر انسان بخواهد طرف را ارشاد بکند خواه ناخواه متوجه می شود که او از گناهش اطلاع دارد.
بدون شک نباید کاری کرد که شخص ثالثی از این جریان مطلع بشود و کسی که گناه محرمانه ای انجام داده نباید سرش را نزد دیگران فاش کرد. اما سؤال این است که آیا سزاوارتر است، اظهار کند که من اطلاع دارم از این گناهی که مرتکب شده ای؟ یا سخنی بگوید که طرف بفهمد که رازش نزد او فاش شده است؟ در صورتی که راه اصلاح او منحصر به چنین گفتار و رفتاری باشد مصلحت نجات او مقدم است چون خودش در واقع اطلاع پیدا کرده است و نزد شخص ثالثی هم راز او را کشف نمی کند و اگر به کلی سخنی نگوید شخص گناهکار به گناه خودش ادامه می دهد و موجب هلاکش می شود، در این جا باید او را از مهلکه ای که در شرف وقوع در آن است نجات داد ولی باید دقت کرد هر قدر ممکن است آبرویش حفظ بشود و موجبات شرمساری و رسوایی او فراهم نگردد.
این ها ظرافت هایی است که باید در مقام عمل به آن توجه داشته باشیم؛ مبادا موقعی که می خواهیم کسی را ارشاد کنیم خودمان مرتکب گناهی بشویم.
اما آن جایی که مربوط به حقوق دیگران می شود، اگر مربوط به حق یک یا چند فرد باشد، یک حکمی دارد و در صورتی که مربوط به حق کل جامعه و نظام جامعه باشد حکم دیگری. کسی اختلاس کرده و از فرد یا افرادی مالی را مخفیانه غصب کرده است؛ درباره چنین شخصی با چند مساله، مواجه هستیم. اموال کسانی مورد تجاوز قرار گرفته در حالی که خودشان هم متوجه نیستند ما چگونه می توانیم عمل کنیم و لااقل جلو تکرارش را بگیریم؟
آن جایی که کسی رفتار غیراخلاقی در رابطه با خدا و یا در رابطه با شخص خودش داشته باشد و این کار هم مخفیانه انجام بگیرد در این جا دو ارزش در مقابل هم قرار می گیرد و عملا تضادی حاصل می شود؛ یعنی از یک طرف ما می دانیم که اجمالا نسبت به رفتار دیگران نباید بی تفاوت باشیم و افراد در نظام اسلامی موظفند که نسبت به عمل دیگران کم و بیش نظارت ها و عکس العمل هایی داشته باشند.
یعنی همان چیزهایی که در لزوم ارشاد و دعوت به خیر و تواصی به حق و «امر به معروف و نهی از منکر» مطرح است و باید سعی کرد که خطاکار را از کار زشت بازداشت و از طرف دیگر چون کار پنهانی است و نمی خواهد کسی مطلع بشود رعایت کرامت انسان و حفظ عرض و آبروی او اقتضا می کند که به رویش نیاورند، چون خدای متعال راضی نیست که بنده ای هر چند گنهکار آبرویش ریخته شود. پس از یک سو، حفظ آبرو و حیثیت آن شخص لازم است و نباید رازش را کشف کرد و آبرویش را ریخت و از سوی دیگر می بایست او را معالجه کرد.
در صورتی که بتوان بین این دو ارزش جمع کرد یعنی کاری کرد که خطاکار، متنبه بشود و دست از کار زشتش بردارد، بدون این که آبرویش، حتی نزد شخص ارشادکننده بریزد، در این صورت اشکالی پیش نمی آید. چنان که اگر بتوان او را راهنمایی کرد که کتابی بخواند، از موعظه ای استفاده کند یا خودش کلیاتی را برایش مطرح نماید و بدون این که به او بگوید من می دانم که تو مرتکب کار زشتی هستی، زیان ها و عواقب آن کار را برایش بیان کند. هم آبرویش نریزد و هم متنبه بشود؛ ولی غالباً این کار میسر نمی شود و در بسیاری از موارد هست که اگر انسان بخواهد طرف را ارشاد بکند خواه ناخواه متوجه می شود که او از گناهش اطلاع دارد.
بدون شک نباید کاری کرد که شخص ثالثی از این جریان مطلع بشود و کسی که گناه محرمانه ای انجام داده نباید سرش را نزد دیگران فاش کرد. اما سؤال این است که آیا سزاوارتر است، اظهار کند که من اطلاع دارم از این گناهی که مرتکب شده ای؟ یا سخنی بگوید که طرف بفهمد که رازش نزد او فاش شده است؟ در صورتی که راه اصلاح او منحصر به چنین گفتار و رفتاری باشد مصلحت نجات او مقدم است چون خودش در واقع اطلاع پیدا کرده است و نزد شخص ثالثی هم راز او را کشف نمی کند و اگر به کلی سخنی نگوید شخص گناهکار به گناه خودش ادامه می دهد و موجب هلاکش می شود، در این جا باید او را از مهلکه ای که در شرف وقوع در آن است نجات داد ولی باید دقت کرد هر قدر ممکن است آبرویش حفظ بشود و موجبات شرمساری و رسوایی او فراهم نگردد.
این ها ظرافت هایی است که باید در مقام عمل به آن توجه داشته باشیم؛ مبادا موقعی که می خواهیم کسی را ارشاد کنیم خودمان مرتکب گناهی بشویم.
اما آن جایی که مربوط به حقوق دیگران می شود، اگر مربوط به حق یک یا چند فرد باشد، یک حکمی دارد و در صورتی که مربوط به حق کل جامعه و نظام جامعه باشد حکم دیگری. کسی اختلاس کرده و از فرد یا افرادی مالی را مخفیانه غصب کرده است؛ درباره چنین شخصی با چند مساله، مواجه هستیم. اموال کسانی مورد تجاوز قرار گرفته در حالی که خودشان هم متوجه نیستند ما چگونه می توانیم عمل کنیم و لااقل جلو تکرارش را بگیریم؟
wikiahlb: امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر