امتناع

/~emtenA~/

مترادف امتناع: ابا، اجتناب، استنکاف، تحاشی، تحرز، تماشی، خودداری، رد، سرباززدن، سرپیچی

برابر پارسی: خود داری، پرهیز، خودداری، سر باز زدن

معنی انگلیسی:
abstention, disagreement, rebuff, refusal, repulse

لغت نامه دهخدا

امتناع. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ، اِ مص ) بازایستادن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). واایستادن. ( مقدمه لغت سیدشریف جرجانی ). بازداشتگی. ( ناظم الاطباء ). سر باززدن. ( فرهنگ فارسی معین ). ممانعت. ( ناظم الاطباء ). خودداری. ( فرهنگ فارسی معین ). تعرض. عدم روایی. عدم قبول.عدم پذرفتاری. ( ناظم الاطباء ). استنکاف :
کنم قصد نه شهر علوی که همت
از این هفت سفلی نمود امتناعی.
خاقانی.
یکی را از دوستان گفتم امتناع سخن گفتنم به علت آن اختیار آمد که غالب اوقات نیک و بد در سخن اتفاق افتد. ( گلستان سعدی ). || انکار. ( ناظم الاطباء ). || قوی گشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مقدمه لغت سید شریف جرجانی ) ( ناظم الاطباء ). || در اصطلاح فلسفه ، مقابل امکان و وجوب و عبارت از سلب امکان است. ( ازفرهنگ علوم عقلی ، تألیف دکتر سجادی ).

فرهنگ فارسی

بازایستادن، خودداری کردن، خودداری ازپذیرفتن امری یاانجام دادن کاری
۱ - ( مصدر ) باز ایستادن سر باز زدن ۲ - ( اسم ) خود داری . ۳ - ضرورت عدم شئ .

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) پرهیز کردن ، سر باز زدن . ۲ - (اِمص . ) خودداری .

فرهنگ عمید

بازایستادن، خودداری کردن، خودداری از پذیرفتن امری یا انجام دادن کاری.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] امتناع (ابهام زدایی). امتناع ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • امتناع (فقه)، خودداری یا امتناع؛ بحث شده در باب هایی مثل طهارت، تجارت، شرکت، ودیعه، کفالت، نکاح، ظهار، ایلاء، لعان و قضاء• امتناع (فلسفه)، ضرورت عدم یک چیز• امتناع (منطق)، ضرورت عدم ثبوت محمول نسبت به موضوع
...

[ویکی فقه] امتناع (فقه). خودداری همان امتناع است. از آن در بابهای مختلفی نظیر طهارت، تجارت، شرکت، ودیعه، کفالت، نکاح، ظهار، ایلاء، لعان و قضاء سخن گفته اند.
خودداری امتناع از انجام دادن کاری می باشد.
امتناع ولی میت از اقدام به تجهیز
تجهیز میت واجب کفایی است؛ لیکن اگر غیر ولیّ میّت تصمیم بر آن داشته باشد، بنابر مشهور باید از ولی میت اجازه بگیرد و در صورت خودداری وی از اجازه دادن و نیز عدم اقدام به تجهیز، اذن او ساقط می گردد.
امتناع در تحویل جنس
در صورت خودداری یکی از دو طرف معامله از تحویل مال تعهد شده- اعم از کالا و بهای آن- به طرف دیگر، حاکم شرع او را بر تحویل وادار می کند.
امتناع در بدهی
...

[ویکی فقه] امتناع (فلسفه). هر مفهومی هنگامی که در نسبت با وجود در نظر گرفته شود، اگر نفی وجود برایش ضروری باشد، یعنی ثبوت عدم برایش ضروری باشد، ممتنع نامیده می شود و این صفت او را امتناع می نامند؛ پس امتناع یک چیز، به معنی ضرورت عدم آن می باشد.
امتناع به سه قسم، تقسیم می شود: امتناع بالذات ، امتناع بالغیر و امتناع بالقیاس الی الغیر:
← امتناع بالذات
۱. ↑ الحکمة المتعالیة فی الأسفار العقلیة الأربعة، شیرازی، صدرالدین، ج۱، ص۱۶۱ ۱۷۱، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۹۸۱م.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «امتناع».
...

[ویکی فقه] امتناع (منطق). امتناع یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم منطق بوده و به معنای ضرورت عدم ثبوت محمول برای موضوع است.
ماده قضیه به حالت ذاتی قضیه که با صراحت در آن ذکر نشده است، اطلاق می شود. این حالت منحصر در وجوب، امکان و امتناع است. زیرا یا انفکاک محمول از موضوع محال است که آن را نسبت واجب و ماده آن را ماده وجوب گویند، یا ثبوت محمول بر موضوع محال است که آن را نسبت ممتنع و ماده آن را ماده امتناع گویند، یا این که انفکاک و ثبوت هیچ کدام محال نیست که آن را نسبت ممکن و ماده آن را ماده امکان خاصی گویند… .
مستندات مقاله
در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است: (۱) فرید، جبر، موسوعة مصطلحات علم المنطق عند العرب.
۱. ↑ فرید، جبر، موسوعة مصطلحات علم المنطق عند العرب، ص۱۰۸.
...

دانشنامه آزاد فارسی

اِمْتِناع
(در لغت از ریشۀ منع، به معنای بازایستادن، خودداری و انکار) در اصطلاح منطق، در برابر وجوب و امکان، در دو معنی به کار می رود: ۱. امتناع، به معنی ضرورت انتفا، که در این معنی به معنی ضروری بودن عدم چیزی است. به نظر اهل منطق و حکمت، امتناع همانند وجوب و امکان مفهومی بدیهی و بی نیاز از تعریف است؛ ۲. امتناع، مادۀ قضیه؛ که یکی از مواد سه گانۀ قضایا است و آن، محال بودن اتصاف موضوع به محمول است. چنان که جمادبودن انسان، ممتنع است. اصطلاح امتناع در دو قاعدۀ مهم و اساسی منطق یعنی امتناع اجتماع نقیضین و امتناع ارتفاع نقیضین (منع خُلُوّ) هم آمده است.

مترادف ها

refusal (اسم)
رد، امتناع، روگردانی، سر پیچی، استنکاف، اباء

balk (اسم)
مرز، مانع، زمین شخم نشده، مایهء لغزش، امتناع، روگردانی، محظور

baulk (اسم)
امتناع، روگردانی

فارسی به عربی

رفض

پیشنهاد کاربران

اصل امتناع تبدیل مجدد فعل به قوه: این حکم قطعی فلسفی از دیدگاه ملاصدرا حکیم ایرانی و مسلمان و بنیانگذار حکمت متعالیه به این معنا می باشد که یک امکان بالقوه پس از به فعلیت رسیدن یا پدیدار شدن دیگر نمیتواند دو باره به قوه تبدیل شود یا به همان حالت امکان بالقوه اولیه قبل از به فعلیت رسیدن بازگردد. به زبان خیلی ساده و روز مره میتوان گفت که از دیدگاه ملاصدرا تولد دوباره برای هر فرد انسانی از مادر در این دنیا محال و غیر ممکن میباشد. این حکیم دینی ملقب به صدر متالهین منظور خود را در این زمینه بطور روشن و معقول و منطقی در پیرامون علت و دلیل ممانعت از این باز گشتِ دوباره را نتوانسته است بیان کند؟ آیا خود فرد انسانی پس از مرگ نمیخواهد که مجددا یا دوباره در این دنیا از مادر متولد شود یا اینکه یک نیروی ناشناخته باعث خود داری از این عمل بازگشتن میشود یا اینکه بر اساس آیات قرآن در مورد عالم برزخ و قیامت های انفرادی - صغرایی، خدای دین اسلام یعنی الله نمی خواهد افراد انسانی که روح شان پس از مرگ وارد علم میانی تحت عنوان برزخ شده اند، دوباره به این دنیا برگردند؟ صدور این حکم قطعی بدون ارائه برهان کافی و لازم، یکی از نواقص بنیادی و عمده ی حکمت متعالیه می باشد که تاکنون از طرف پیروان وی نه تنها حل و رفع نگردیده بلکه حتا بصورت سوال زیر هم مطرح نشده: چرا، به دلیل و به چه علتی، افراد انسانی پس از مرگ دیگر نمیتوانند دوباره در این دنیا از مادر متولد شوند؟ آیا تصویر خطی - وحیانی - دینی به شکل 《 دنیا - برزخ - آخرت 》 مندرج در کتاب آسمانی مسلمانان یعنی قرآن مانع گردیده که این حکم قطعی یا این نقص جبران ناپذیر فکری - خیالی از طرف یکی از حکیمان بزرگ دینی و پیرو دین اسلام یعنی ملاصدرا صادر گردد؟
...
[مشاهده متن کامل]

بهر حال امتناع یعنی ممانعت، مانع شدن، مانع بودن، باز داری . اما امتناع تفکر در فرهنگ دینی یک موضوع دیگریست و به این معنا نمی باشد که انسان دینی نمی اندیشد یا فکر و خیال نمی کند و تصور نمی نماید بلکه به این معناست که معارف وحیانی و حدیثی و روائی دینی به او اجازه نمیدهند که طور دیگری به چگونگی آفرینش این گیتی یا کیهان و یا این جهان و موجودات درون آن و هدف از این آفرینش به امر و خواست خدای حقیقی و واقعی از نو و به روش دیگری بیندیشد، فکر کند، تصور نماید و مشغول خیالپردازی گردد. به عنوان مثال پایه و اساس قصر ها یا کاخ های مجلل و باشکوه اعتقادی و ایمانی سه دین ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام بر روی دو پایه محکم و استوار بنا نهاده شده اند، یکی داستان آفرینش شش روزه جهان و دیگری خلق بابا آدم و ننه حوا در باغچه بهشت تحت عنوان اِدِن ( Eden ) یا عدن به زبان عربی. محتوای این دو داستان مندرج در تَورا و قرآن ( که با هم دارای اختلافات بنیادی و جبران ناپذیر می باشند ) طوری قوای ادراکی فهم و عقل اندیشمندان و متفکرین و خیالپردازان پیرو این سه دین را قفل و مُهر و موم نموده که دیگر نمیتوانند از راه دیگری و به روشی دیگری ( به عنوان مثال به روش علمی ) در بحث آفرینش از نو بیندیشند. رهبران واتیکان چندی پیش بالاخره تن به این خفت و خواری دادند که حاضرند تئوری علمی مهبانگ یا بیگ بنگ در مورد چگونگی پیدایش این جهان را پذیرا شوند، مشروط بر اینکه دانشمندان علوم طبیعی و تجربی به ویژه فیزیک در رشته های نجوم یا اختر شناسی و کیهان شناسی متقابلا به پذیرند که مهبانگ کار خدا می باشد و آنهم نه خدایان دیگری تحت نام های یَهوَه قوم یهود و الله اقوام مسلمان بلکه آقا یا سرور دنیا یعنی پدر آسمانی ایسا مسیح و خود وی بهمراهی و کمک بی شائبه روح مقدس ( heiliger Geist با تلفظ هایلیگَه گایست ( ر معمولا در بیان سریع تلفظ نمی شود ) به زبان آلمانی. صد البته که نه تنها پدیده مهبانگ بلکه هر پدیده دیگری در این دنیا و خود این دنیا به شکل این آسمان و زمین و هرآنچه که بین آنهاست حاصل و نتیجه کار و هنر و صنع خدا میباشد و نه شیطان. اما و صد یا هزار و یکبار امای دیگر اینکه دو نوع خدا وجود دارد، یکی حقیقی، واقعی، بی حد و مرز و بیکران و بینهایت، اول، وسط، آخر، ظاهر و باطن همه چیز و همه کس که هیچ موجود دیگری چه شهودی و چه غیبی غیر از او نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته باشد یعنی خدا از دیدگاه علمی و دیگری خدای کلمه ای، مفهومی و ایده ای و از همه لحاظ نیازمند ( به عنوان مثال موجود بودنش نیازمند به اثباتست ) با نام های گوناگون در زبان های مختلف انسانی که فقط در زبان و خط و فهم و عقل محدود و ناقص انسانی از موجودیت برخوردار ست و در خارج از آنها هیچگونه مصداق و مثال بیرونی ندارد. این نوع خدا را میتوان از این پس بسوی آینده ی به اصطلاح پسا مدرن؛ اسطوره ای، افسانه ای، حماسی، ایلیاتی، طایفه ای، قبیله ای، قومی، آئینی، دینی، مذهبی، فرقه ای، ایدئولوژیکی، الاهیاتی، فلسفی، عرفانی و آتئیستی نامید.
جاودانگی عشق و زندگی انسانی از دیدگاه این سه دین به ویژه مسیحیت و اسلام بطور بدیهی، بارز و آشکار مُقیَد و مشروط اند بر پیروی و تبعیت از کلام ها، حکم ها، امر و فرمان ها و سنت ها و روش های ایسا و محمّد و حمل یوغ های سنگین و سبک شرایع آنان بر روی گردن و دوش. اما عشق و زندگی های هر کدام از افراد انسانی ( منجمله نباتی و حیوانی ) از طرف خدای حقیقی و واقعی در آفرینش اولیه بطور مطلق بدون هیچگونه قید و شرطی به موجودات زنده اهداء گردیده و آنهم یکبار برای بقا و دائمیت و جاودانگی و هیچ نیروئی منجمله پدیده ای تحت عنوان مرگ هرگز نمیتواند این عشق و زندگی را موجودات مفید زنده نباتی و حیوانی و هیچکدام از افراد انسانی را سلب نماید. قطب یا طیف دینداری و خدا باوری از یک طرف و جبهه یا جناح بیدینی و خدا ناباوری از طرف دیگر هیچگاه و هرگز نمیتوانند کوچکترین اثرات مثبت و منفی روی کمیات و کیفیات عشق ها و زندگی های جاودانه افراد انسانی داشته باشند.

امتناع: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
خودداری، پرهیز ( دری )
اپارد apārod ( پهلوی: aparod )
خودبازداشت
🇮🇷 همتای پارسی: خودبازداری 🇮🇷
یا خودبازداشت
ـسروا
ازسرخودواکردن
خوداری کردن. استنکاف
خوداری
واسَرنگیدن هم چمِ امتناع کردن میدهد
نپذیرفتن
سرپیچی
کناره جستن از . . . . . . . . . . . . .
مخالفت کردن
دوری، اجتناب، خودداری
درمنطق ب معنی محال بودن
وتو
امتناع به معنای خود داری کردن پرهیز کردن از چیزی یا از کاری محظور بودن
خودداری ، پیشگیری
خودداری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس