اقبال

/~eqbAl/

مترادف اقبال: اختر، بخت، بهروزی، دولت، شانس، طالع، نوبت، نیکبختی

برابر پارسی: بخت، نیک بختی

معنی انگلیسی:
chance, fortune, hazard, lot, luck, star, fortune luck, [o.s.] facing, mojo

فرهنگ اسم ها

اسم: اقبال (پسر، دختر) (عربی) (تلفظ: eqbāl) (فارسی: اِقبال) (انگلیسی: eghbal)
معنی: خوشبختی، سعادت، در باور مردم آنچه باعث خوشبختی شود، بخت، در باور عامه، آنچه باعث خوشبختی می شود، بخت و طالع، روی آوردن، روی آوردن دولت، نیک بختی و بهروزی، ( در احکام نجوم ) بودنِ کواکب در وتدها که آن را دلیل نیک بختی می دانستند در مقابلِ ادبار، ( اَعلام ) ) عباس اقبال آشتیانی: [، شمسی] محقق، ادیب و مورخ ایرانی، استاد دانشگاه و ناشر مجله ی یادگار، از آثار اوست: تاریخ مغول، ترجمه ی مأموریت ژنرال گاردان در ایران، یادداشتهای تِرِزل و طبقات سلاطین اسلام، ) محمّد اقبال لاهوری: [، شمسی] شاعر و متفکر پاکستانی که آخرین شاعر پارسی گوی شبه قاره ی هندوستان است، ) اقبال آذر: [، شمسی] موسیقیدان و خواننده ی ایرانی، اهل تبریز، ( در اعلام ) عباس اقبال آشتیانی محقق و مورخ ایرانی ( معاصر )، ( در اعلام ) محمد اقبال لاهوری شاعر متفکر [پاکستان] قرن سیزدهم ( هـ ق ) که آخرین شاعر پارسی گوی شبه قاره ی هندوستان است
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم پسر، اسم دختر، اسم عربی

لغت نامه دهخدا

اقبال. [ اِ ] ( ع مص ) روی به چیزی آوردن. ( ترجمان القرآن ). پیش آمدن و روی آوردن بهر چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). نقیض ادبار. ( ناظم الاطباء ).
- اقبال کردن ؛ روی آوردن. متوجه شدن. ( ناظم الاطباء ) : بر آنچه ستوده عقل و پسندیده طبع است اقبال کنم. ( کلیله و دمنه ).
|| دوال ساختن نعل را. ( منتهی الارب ). قبال کردن نعلین را. ( تاج المصادر بیهقی ). || پیش آمدن شب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || کج گردیدن چشم. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). کج چشم شدن چنانکه گویی به بینی خود نگاه میکند. ( المصادر ). || اقبل گردانیدن کسی را. || خردمند و دانا شدن سپس نادانی و گولی. || چسبیدن بچیزی و ملازم شدن آن.( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || آغاز کردن کاری را. || چیزی پیش کسی داشتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || ضمان کسی قبول کردن. || سعادتمند شدن. || روی کسی بچیزی گرداندن. ( آنندراج ). || روی آوردن دولت بسوی کسی. ( غیاث اللغات ) :
مخرام و مشوخرم از اقبال زمانه
زیرا که نشد وقف تو این مرکز غبرا.
ناصرخسرو.

اقبال. [ اِ ] ( از ع ، اِمص ) در تداول فارسی زبانان ، دولت و قوت طالع و این گویا از معنی سعادتمند شدن اخذ شده باشد و بلند از صفات اوست و بصله با و از هر دو مستعمل. ( آنندراج ). خوشبختی. ( یادداشت مؤلف ). در تداول فارسی ، بهره مندی و نیک بختی و برومندی و نیک اختری و خوشنودی و پذیرائی و شهرت و نیکنامی. برکت. سعادت. ( ناظم الاطباء ) :
هر آنکسی که نباشد به اخترش اقبال
بود همه هنر او بخلق نامقبول
شجاعتش همه دیوانگی فصاحت حشو
سخا گزاف و کریمی فساد و فضل فضول.
ابوالعباس.
امروز به اقبال تو ای میر خراسان
هم نعمت و هم روی نکو دارم وسناد.
رودکی.
از گوشه چار بالش تو
اقبال بسالیان نجنبد.
خاقانی.
هر زمان این شاهباز ملک را
ساعد اقبال مأوا دیده ام.
خاقانی.
مرادش با سعادت رهسپر باد
ز نو هر روزش اقبالی دگر باد.
نظامی.
باقبالش دل استقبال دارد
چو هست اقبال کار اقبال دارد.
نظامی.
هین غذای دل بده از همدلی
روبجو اقبال را از مقبلی.
مولوی.
گرش حظ و اقبال بودی و بهربیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

لاهوری
روی آوردن، پیش آمدن و روی آوردن بچیزی، رو آوردن دولت، نقیض ادبار، درفارسی به معنی بخت و طالع هم میگویند
( مصدر ) ۱ - روی آوردن روی کردن پیش آمدن . ۲ - روی آوردن دولت . ۳ - بودن ستاره است در وتدها و آن دلیل اعتدال طبع است . ۴ - ( اسم ) نیکبختی بهروزی . ۵ - ( اسم ) بخت طالع مقابل ادبار (در هم. موارد ) .
از بلوکات قزوین در راه قزوین زنجان

فرهنگ معین

( اِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) روی آوردن ، پیش آمدن . ۲ - روی آوردن بخت . ۳ - (اِمص . ) نیکبختی ، بهروزی . ۴ - ( اِ. ) بخت ، طالع .

فرهنگ عمید

۱. رو آوردن دولت.
۲. (اسم ) بخت، طالع.
۳. [قدیمی] روی آوردن، پیش آمدن و روی آوردن به چیزی.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اقبال (ابهام زدایی). اقبال ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • اقبال آشتیانی، اِقْبال ِ آشْتیانی ، عباس ، فرزند محمدعلی ، مورخ ، نویسنده ، استاد دانشگاه ، عضو پیوسته فرهنگستان ایران و مجمع علمی عربی دمشق • اقبال لاهوری، اِقْبال ِ لاهوری ، محمد (۱۲۹۴-۱۳۵۷ق /۱۸۷۷- ۱۹۳۸م )، شاعر و متفکر مسلمان شبه قاره هند و پاکستان
...

دانشنامه عمومی

اقبال (فیلم). اقبال ( به هندی: Iqbal ) فیلمی محصول سال ۲۰۰۵ و به کارگردانی ناگش کوکونور است. در این فیلم بازیگرانی همچون نصیرالدین شاه، شریاس تالپاده، گیریش کارناد، یاتین کاریکار، پراتکشا لونکار، شویتا باسو پراساد ایفای نقش کرده اند.
عکس اقبال (فیلم)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

بخت

مترادف ها

grace (اسم)
ظرافت، خوش اندامی، تایید، بخشش، زیبایی، بخشندگی، افسون گری، اقبال، خوش نیتی، جذابیت، منت، ملاحت، قرعه، دعای فیض و برکت

luck (اسم)
طالع، سعادت، شانس، بخت، خوش بختی، اقبال، سعد کوفی، توفیق

fortuity (اسم)
تصادف، حادثه، اتفاق، شانس، قضا و قدر، اقبال

فارسی به عربی

حظ , نعمة

پیشنهاد کاربران

سرنوشت
حکم ازل و قضای ازل یعنی آنچه در روز ازل تقدیر شده باشد
ای آنکه باقبال تو در عالم نیست
گیرم که غمت نیست غم ماهم نیست ( سعدی )
اقبال:نیک بختی، خوشبختی🌻
رویکرد
اختر، بخت، بهروزی، دولت، شانس، طالع، نوبت، نیکبختی

"اقبال"با تلفظ /eghbAl'/واژه ی عربی هست . وریشه ی آن
[ق ب ل ] می باشد . یعنی روی آوردن به چیزی ، رو آوردن بخت ،
خوشبختی ( :داشتن بخت خوش ) . پس اقبال با توجه به این
معنیش ، مصدر هست . متضاد :"ادبار"با تلفظ /edbAr'/ به
...
[مشاهده متن کامل]

به معنی پشت کردن بخت ، بد بختی ( :داشتن بخت بد ) .
علاوه بر این "اقبال"یعنی بخت ، طالع . 🎲🎰🥇🥈🥉●•●.

روی آوردن ، خوشبختی 🍀🍀
سعادت/گشایش/شانس
بخت
روی آوردن / گرایش
گشایش

بپرس