افتخارالدین
فرهنگ اسم ها
معنی: موجب افتخار دین
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم پسر، اسم عربی
لغت نامه دهخدا
افتخارالدین. [ اِ ت ِ رُدْ دی ] ( اِخ ) اسفندیار. رجوع شود به تاریخ افضل ص 78.
افتخارالدین. [ اِ ت ِ رُدْ دی ] ( اِخ ) عبدالمطلب بن فضل هاشمی حلبی از فقهای حنفی بود. او راست : شرح الجامع الکبیر و این کتاب در فقه است. ( از اعلام زرکلی ذیل عبدالمطلب ).
افتخارالدین. [ اِ ت ِ رُدْ دی ] ( اِخ ) علی. رجوع به لباب الالباب ج 2 ص 197 شود.
افتخارالدین. [ اِ ت ِ رُدْ دی ] ( اِخ ) محمد بکری. از علمای قزوین بود. مؤلف تاریخ گزیده آرد: اصل افتخاریان قزوین افتخارالدین محمد بکری بود، از نسل ابوبکر و او مردی دانشمند و متقی بود و پیش امام سعید محمدبن یحیی نیشابوری تحصیل کرد.از احفاد او ملک سعید افتخارالدین محمد بن ابی نصر، ملکی عاقل صاحب حزم بود و در تدبیر امور دیوانی عدیم المثل و در تحصیل خط و زبان مغولی و ترکی سعی بلیغ کرده بود. کتاب کلیله و دمنه با زبان مغولی و کتاب سندباد با زبان ترکی نقل کرد و در هر دو داد سخن داد. و چون دولت به منکوقاآن رسید او مرتبه و جاهی تمام یافت و حاکم تومان قزوین شد. ( از تاریخ گزیده ص 843 ).
افتخارالدین. [ اِ ت ِ رُدْ دی ] ( اِخ ) ملک سعید محمد نجای از حکمرانان قزوین بود. و هلاکو و پسرش و جمعی از امرای مغول پس از فتح قلاع ملاحده به قزوین آمدند و هجده روز در خانه افتخارالدین ماندند. وی قناتی حفر کرد وآنرا بر خوابگاه خود وقف نمود. او و برادرش بیست وهفت سال از طرف سلاطین مغول حکمران قزوین بودند. ( از تاریخ گزیده صص 833 - 838 ). و رجوع شود به تاریخ افضل و از سعدی تا جامی و فهرست کتابخانه سپهسالار شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
با سلام
اصطلاح ولقبی می باشد، مایۀ فخروسربلندی دین، مایۀ مباهات ونازش دین
اصطلاح ولقبی می باشد، مایۀ فخروسربلندی دین، مایۀ مباهات ونازش دین