بر روز فضل روز به اعراض است
از نور ظلمت و تپش سرما.
ناصرخسرو.
|| پهنا و دراز رفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بطول و عرض زمین رفتن. ( آنندراج ). به پهنا ودرازا رفتن در مکارم ، یقال : اعرض الرجل فی المکارم ؛ ذهب عرضاً و طولاً. قیل و منه المثل : «اعرضت القِرفةُ»؛ ای التهمة و سوءالظن. ( از اقرب الموارد ). || پهناور کردن. ( منتهی الارب ). پهناور گردانیدن. ( ناظم الاطباء ). پهن کردن. ( آنندراج ). پهن گردانیدن چیزی را. ( از اقرب الموارد ). || خصی کردن بزغاله را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). خصی کردن گوسفند. ( تاج المصادر بیهقی ). خایه بزغاله کندن. ( آنندراج ). خصی کردن عرضان ( بزغاله های یکساله ). ( از اقرب الموارد ). || بچه بحرام آوردن زن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بچه نامشروع آوردن زن. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). یقال : جأت بالولد عن عراض و معارضة؛ سفاحاً. ( از متن اللغة ). بچه پهن زادن . ( آنندراج ) ( تاج المصادر بیهقی ). یقال : «اعرضت المراءة بولدها؛ اذا ولدتهم عراضاً». ( منتهی الارب ). || پیدا شدن چیزی ، یقال : عرضت الشی فاعرض ؛ ای اظهرته فظهر مثل کببته ُ فاکب و هو من النوادر. ( منتهی الارب ). بارز و آشکار شدن چیزی. کقوله : «و اعرضت الیمامة و اشمخرت »؛ ای ظهرت. ( از اقرب الموارد ). پیدا شدن چیزی. ( ناظم الاطباء ).پدید آمدن. ( تاج المصادر بیهقی ). آشکارا شدن. ( آنندراج ). پیدا و آشکار شدن. ( از متن اللغة ). آشکارا شدن.( مؤید الفضلاء ). || دست دادن نیکویی و جزآن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). دست دادن نیکوی. ( آنندراج ). امکان نیکویی دست دادن. ( از اقرب الموارد )( از متن اللغة ). یقال : اعرض لک الظبی ، فارمه »؛ ای امکنک من عرضه. ( از اقرب الموارد ). راست ایستادن آهو. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). راست ایستادن شکاری تیرانداختن را. ( آنندراج ). || تیر انداختن شکاری را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || عریض و وسیع آوردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). پهناور و وسیع شدن لباس. ( از اقرب الموارد ). || تمکن یافتن بر عرض و سعه چیزی. اعرض فی الشی ٔ؛ تمکن من عرضه ؛ ای سعته. ( از اقرب الموارد ). ممکن گردیدن چیزی. ( تاج المصادر بیهقی ). || روی گردانیدن. میل کردن از چیزی. پرهیز. اجتناب. فرار. اعتراض. مخالفت. نفرت. کراهت. ( ناظم الاطباء ) : بیشتر بخوانید ...