[ویکی فقه] اعادة معدوم. اِعادة مَعْدوم ، مفهومی فلسفی و کلامی که خاستگاه آن اعتقاد به معاد و حشر جسمانی است . مطابق این عقیده بدن های از میان رفته انسان ها باید در عالم آخرت بازگردانده شوند تا سزای نیک و بد اعمال خویش را در قالب جسمانی شان ببینند.
اعاده معدوم، یعنی اینکه یک شیئ پس از آنکه یکبار وجود پیدا کرد و سپس از بین رفت، دوبار به وجود آید، یعنی دقیقا همان شیئ با همان تشخص و تعیُّنی که داشت دوباره موجود گردد به گونه ای که بتوان گفت این همان شیئ است که معدوم شده بود.
اعاده معدوم، یعنی اینکه یک شیئ پس از آنکه یکبار وجود پیدا کرد و سپس از بین رفت، دوبار به وجود آید، یعنی دقیقا همان شیئ با همان تشخص و تعیُّنی که داشت دوباره موجود گردد به گونه ای که بتوان گفت این همان شیئ است که معدوم شده بود.
[ویکی فقه] اِعادة مَعْدوم ، مفهومی فلسفی و کلامی که خاستگاه آن اعتقاد به معاد و حشر جسمانی است . مطابق این عقیده بدن های از میان رفته انسان ها باید در عالم آخرت بازگردانده شوند تا سزای نیک و بد اعمال خویش را در قالب جسمانی شان ببینند.
اعاده معدوم، یعنی اینکه یک شیئ پس از آنکه یکبار وجود پیدا کرد و سپس از بین رفت، دوبار به وجود آید، یعنی دقیقا همان شیئ با همان تشخص و تعیُّنی که داشت دوباره موجود گردد به گونه ای که بتوان گفت این همان شیئ است که معدوم شده بود.
اختلاف فلاسفه و متکلمان
آنچه در این باره مورد بحث بوده است ، ایجاد دوباره چیزی است که زمانی معدوم شده است .، فلاسفه برخلاف اغلب متکلمان امکان عقلی اعاده معدوم را نفی کرده اند و رستاخیز را به صورتی تبیین کرده اند که مستلزم اعاده معدوم نیست.
ادله متکلمان
متکلمان با استناد به آیاتی از قرآن کریم اعاده معدوم را از مظاهر قدرت خداوند شمرده اند، خداوندی که بر آفرینش نخستین ِ چیزی قادر بوده است ، به طریق اولی می تواند پس از نابود ساختن آن ، دوباره عین آن را به عرصه هستی درآورد، در میان متکلمان از کرامیه و نیز از ابوالحسین بصری متکلم معتزلی و برخی دیگر به عنوان کسانی یاد شده است که قائل به اعاده معدوم نبودند و از میان رفتن اجسام را عدم نمی دانستند، بلکه معاد را گرد آمدن اجزاء متفرق می شمردند.
← اشاعره
...
اعاده معدوم، یعنی اینکه یک شیئ پس از آنکه یکبار وجود پیدا کرد و سپس از بین رفت، دوبار به وجود آید، یعنی دقیقا همان شیئ با همان تشخص و تعیُّنی که داشت دوباره موجود گردد به گونه ای که بتوان گفت این همان شیئ است که معدوم شده بود.
اختلاف فلاسفه و متکلمان
آنچه در این باره مورد بحث بوده است ، ایجاد دوباره چیزی است که زمانی معدوم شده است .، فلاسفه برخلاف اغلب متکلمان امکان عقلی اعاده معدوم را نفی کرده اند و رستاخیز را به صورتی تبیین کرده اند که مستلزم اعاده معدوم نیست.
ادله متکلمان
متکلمان با استناد به آیاتی از قرآن کریم اعاده معدوم را از مظاهر قدرت خداوند شمرده اند، خداوندی که بر آفرینش نخستین ِ چیزی قادر بوده است ، به طریق اولی می تواند پس از نابود ساختن آن ، دوباره عین آن را به عرصه هستی درآورد، در میان متکلمان از کرامیه و نیز از ابوالحسین بصری متکلم معتزلی و برخی دیگر به عنوان کسانی یاد شده است که قائل به اعاده معدوم نبودند و از میان رفتن اجسام را عدم نمی دانستند، بلکه معاد را گرد آمدن اجزاء متفرق می شمردند.
← اشاعره
...
wikifeqh: اعاده_معدوم
[ویکی شیعه] اِعادۀ مَعْدوم، اصطلاحی فلسفی و کلامی به معنای بازگردان معدوم(چیزی که به مفهوم فلسفی از میان رفته)، به وجود همراه با همه خصوصیات و تشخص آن. به سبب ارتباط این موضوع با مباحث معاد و معاد جسمانی ، متکلمان و فلاسفه بسیار از آن بحث کرده اند.
اکثریت متکلمان امامیه، به ویژه در میان متاخران، مانند خواجه نصیر الدین طوسی و علامه حلی، اعاده معدوم را نپذیرفته اند و معاد را بدون ابتنای بر آن تبیین نموده اند. ولی در میان متقدمان برخی قائل به اعاده معدوم بوده اند.
در میان متکلمان اهل سنت، اکثریت قائل به امکان اعاده معدوم بوده اند؛ ولی از کرامیه و برخی دیگر به عنوان کسانی یاد شده است که قائل به اعاده معدوم نبودند و از میان رفتن اجسام را عدم نمی دانستند، بلکه معاد را گرد آمدن اجزاء متفرق می شمردند. برخی متکلمان معاصر شیعه معتقدند اعاده معدومی که متکلمان از آن سخن گفته اند، اعاده معدوم به معنای فلسفی آن نبوده است، بلکه مقصود آنان این بوده که بتوان گفت شیء دوم همان موجود اول است.
اکثریت متکلمان امامیه، به ویژه در میان متاخران، مانند خواجه نصیر الدین طوسی و علامه حلی، اعاده معدوم را نپذیرفته اند و معاد را بدون ابتنای بر آن تبیین نموده اند. ولی در میان متقدمان برخی قائل به اعاده معدوم بوده اند.
در میان متکلمان اهل سنت، اکثریت قائل به امکان اعاده معدوم بوده اند؛ ولی از کرامیه و برخی دیگر به عنوان کسانی یاد شده است که قائل به اعاده معدوم نبودند و از میان رفتن اجسام را عدم نمی دانستند، بلکه معاد را گرد آمدن اجزاء متفرق می شمردند. برخی متکلمان معاصر شیعه معتقدند اعاده معدومی که متکلمان از آن سخن گفته اند، اعاده معدوم به معنای فلسفی آن نبوده است، بلکه مقصود آنان این بوده که بتوان گفت شیء دوم همان موجود اول است.
wikishia: اعاده_معدوم