اصحاب القریه

لغت نامه دهخدا

اصحاب القریه. [ اَ بُل ْ ق َرْ ی َ ] ( اِخ ) در قرآن کریم مراد یاران انطاکیه است : و اضرب لهم مثلاً اصحاب القریة اذ جأها المرسلون. ( 13/36 )؛ و بزن برای ایشان داستان را به یاران انطاکیه هنگامی که آمدند به آن ده پیمبران چون فرستادیم. ( از تفسیر ابوالفتوح چ قمشه ای ج 8 ص 261 ). و بلعمی در فصل «در ذکر اصحاب القریه » آرد: و از عجایب که اندر روزگار ملوک طوایف بود دیگر آن بود که خدای عزوجل اندر قرآن یاد کرد و گفت و اضرب لهم مثلاً اصحاب القریة اذ جأها المرسلون و آن دو شهر بود در انطاکیه از زمین موصل و شام و آن سه پیغمبر بودند که خدای تعالی سوی ایشان فرستاد یکی را نام صادق و دوم را صدوق و سیوم را شلوم ، پس این دو را از اول دروغ زن کردند و بدان شهر ملکی بود از رومیان نام او بطلحند و بت پرست بود خدای عزوجل سه دیگر پیغمبر فرستاد و هر سه پیغام بگزاردند و محمدبن جریر گوید که این هر سه از حواریان بودند و نامشان تومار و قاموس و شمعون بود. و خلق را به خدای همی خواندند و مردی بود در آن شهر و درودگری کردی نام او حبیب و بدیشان گرویده بود و غریب بود و بکنار شهر نشستی و هرچه کسب کردی بهری عیال را نفقه کردی و بهری درویشان را دادی ، پس باران ازشهر بازایستاد و قحط درافتاد اندر میان ایشان ، پیغمبران را گفتند انا تطیرنا بکم ؛ شما بر ما شوم آمدید از شهر ما بیرون روید و اگرنه شما را رجم کنیم ، پیغمبران گفتند طائرکم معکم ؛ شومی خود با شماست که گناه کردید و بت پرستید، پس همه گرد آمدند بر کشتن آن پیغمبران ، چون مرد درودگر بشنید بیامد چنانکه گفت : و جاء من اقصی المدینة رجل یسعی ؛ یعنی حبیب النجار قال یا قوم اتبعوا المرسلین. اتبعوا من لایسئلکم اجراً و هم مهتدون . ایشان درودگر را گفتند انت معهم ؛ تو متابع آن گروهی ، درودگر گفت و ما لی لااعبد الذی فطرنی و الیه ترجعون و آن پیغمبران را گفت انی آمنت بربکم فاسمعون ، ایشان همه بر درودگر گرد آمدند و گفتند تو مردی غریبی و نان و آب از شهر ما میخوری اکنون تو با ایشان یکی گشتی پس حبیب نجار را چندان لگد بر شکم زدند که هرچه در شکم وی بوداز گلوش برآمد و بمرد و خدای تعالی او را به بهشت فرستاد، پس چون آن نعمت بهشت بدید گفت یا لیت قومی یعلمون. بما غفر لی ربی ؛ ای کاشکی بدانستندی که خدای تعالی مرا بدان آمرزید که قوم را مخالف شدم و پیغمبران را متابع شدم و گور حبیب نجار امروز به انطاکیه است ، پس خدای تعالی مرا بدان آمرزید مر جبرئیل را بفرمود تا بانگی کرد و آن بت پرستان همه بر جای بمردند اِن کانت الا صیحةً واحدةً فاذاهم خامدون . ( از ترجمه طبری بلعمی نسخه خطی کتابخانه مؤلف ). و رجوع به تفسیر ابوالفتوح رازی چ قمشه ای ج 8 صص 266 - 271 شود.

فرهنگ فارسی

در قر آن کریم مراد یاران انطاکیه است : و اضرب لهم مثلا اصحاب القریه اذجائها المرسلون . و بزن برای ایشان داستان را بیاران انطاکیه هنگامی که آمدند بان ده پیمبران چون فرستادیم .

دانشنامه اسلامی

[ویکی اهل البیت] ساکنان شهری عذاب شده در پی مخالفت با فرستادگان الهی یا حضرت عیسی علیه السلام.
سرگذشت مردم این شهر تنها در سوره یس گزارش شده است، از این رو به ایشان «اصحاب یس» نیز می گویند. خداوند به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمان داد تا زندگی مردم این شهر را برای مردم بازگو کند: «واضرِب لَهُم مَثَلاً اَصحبَ القَریَةِ اِذ جاءَهَا المُرسَلون» (سوره یس/36، 13) و در پی آن فرمود: هنگامی که ما آن دو رسول را برای هدایت آنها فرستادیم پس آنان را تکذیب کرده ما رسول سوم را برای آن ها فرستادیم.
فرستادگان همگی گفتند: ما فرستادگان خدا به سوی شما هستیم: «اِذ اَرسَلنا اِلَیهِمُ اثنَینِ فَکَذَّبوهُما فَعَزَّزنا بِثالِث فَقالوا اِنّا اِلَیکُم مُرسَلون»(یس/36، 14)؛ اما مردم این شهر از بندگی خداوند سر باز زده، آن ها را دروغگو خطاب کردند با این استدلال که شما مانند ما انسان هستید و نمی توانید فرستاده خدا باشید: «قالوا ما اَنتُم اِلاّ بَشَرٌ مِثلُنا و ما اَنزَلَ الرَّحمنُ مِن شَیء اِن اَنتُم اِلاّ تَکذِبون». (سوره یس/36، 15)
در ادامه آیات به مناظره این فرستادگان با مردم می پردازد و این که مردم آنان را به فال بد گرفته، وجود آن ها را در میان خود شوم دانستند و آنان را به سنگسارشدن و شکنجه تهدید کردند: «قالوا اِنّا تَطَیَّرنا بِکُم لئِن لَم تَنتَهوا لَنَرجُمَنَّکُم ولَیَمَسَّنَّکُم مِنّا عَذابٌ اَلیم». (یس/36، 18)
فرستادگان خودِ آنان را مایه شومی و مردمی اسرافکار خطاب کردند: «قالوا طئِرُکُم مَعَکُم اَئِن ذُکِّرتُم بَل اَنتُم قَومٌ مُسرِفون». (یس/36، 19) در اینجا آیات به آمدنِ با شتاب شخصی از دورترین نقطه شهر اشاره دارد که به فرستادگان ایمان آورده و مردم را به پیروی از رسولان فرا می خواند: «و جاءَ مِن اَقصَا المَدینَةِ رَجُلٌ یَسعی قالَ یقَومِ اتَّبِعوا المُرسَلین».(سوره یس/36، 20)
این شخص که آیات به نام و شیوه ایمان آوردن او اشاره نمی کند در ادامه با دلایلی مردم را به ایمان آوردن فرامی خواند: «اِتَّبِعوا مَن لایَسلُکُم اَجرًا و هُم مُهتَدون». (یس/36، 21) سپس بدون واهمه به ایمان آوردن خویش اعتراف می کند: «و ما لِیَ لا اَعبُدُ الَّذی فَطَرَنی و اِلَیهِ تُرجَعون... اِنّی ءامَنتُ بِرَبِّکُم فَاسمَعون». (یس/36، 22 ـ 25) از لحن ادامه آیات برمی آید که او به دست مردم کشته و به او وعده بهشت داده شد: «قیلَ ادخُلِ الجَنَّةَ قالَ یلَیتَ قَومی یَعلَمون».(یس/36،26) خداوند پس از کشته شدن وی مردم را با صیحه ای آسمانی نابود کرد: «اِن کانَت اِلاّ صَیحَةً واحِدَةً فَاِذا هُم خمِدون». (یس/36، 29)
اصحاب القریه در منابع تفسیری و تاریخی:
بیشتر مورخان و مفسران بر آن اند که مراد از قریه در آیه، انطاکیه از شهرهای روم است. اندکی نیز مکانی دیگر را ذکر کرده اند؛ اما در این که فرستادگان چه کسانی بوده اند، اختلاف است؛ برخی آنان را فرستادگان خداوند می دانند که ظاهر آیات قرآن نیز به آن اشاره دارد: «اِذ اَرسَلنا اِلَیهِمُ اثنَینِ... فَعَزَّزنا بِثالِث...» (سوره یس/36، 14) و برخی نیز رسولان را فرستادگان حضرت عیسی علیه السلام می دانند.

[ویکی اهل البیت] اَصحاب القَرْیَه. ساکنان شهری عذاب شده در پی مخالفت با فرستادگان الهی یا حضرت عیسی علیه السلام.
سرگذشت مردم این شهر تنها در سوره یس گزارش شده است، از این رو به ایشان «اصحاب یس» نیز می گویند. خداوند به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمان داد تا زندگی مردم این شهر را برای مردم بازگو کند: «واضرِب لَهُم مَثَلاً اَصحبَ القَریَةِ اِذ جاءَهَا المُرسَلون» (سوره یس/36، 13) و در پی آن فرمود: هنگامی که ما آن دو رسول را برای هدایت آنها فرستادیم پس آنان را تکذیب کرده ما رسول سوم را برای آن ها فرستادیم.
فرستادگان همگی گفتند: ما فرستادگان خدا به سوی شما هستیم: «اِذ اَرسَلنا اِلَیهِمُ اثنَینِ فَکَذَّبوهُما فَعَزَّزنا بِثالِث فَقالوا اِنّا اِلَیکُم مُرسَلون»(یس/36، 14)؛ اما مردم این شهر از بندگی خداوند سر باز زده، آن ها را دروغگو خطاب کردند با این استدلال که شما مانند ما انسان هستید و نمی توانید فرستاده خدا باشید: «قالوا ما اَنتُم اِلاّ بَشَرٌ مِثلُنا و ما اَنزَلَ الرَّحمنُ مِن شَیء اِن اَنتُم اِلاّ تَکذِبون». (سوره یس/36، 15)
در ادامه آیات به مناظره این فرستادگان با مردم می پردازد و این که مردم آنان را به فال بد گرفته، وجود آن ها را در میان خود شوم دانستند و آنان را به سنگسارشدن و شکنجه تهدید کردند: «قالوا اِنّا تَطَیَّرنا بِکُم لئِن لَم تَنتَهوا لَنَرجُمَنَّکُم ولَیَمَسَّنَّکُم مِنّا عَذابٌ اَلیم». (یس/36، 18)
فرستادگان خودِ آنان را مایه شومی و مردمی اسرافکار خطاب کردند: «قالوا طئِرُکُم مَعَکُم اَئِن ذُکِّرتُم بَل اَنتُم قَومٌ مُسرِفون». (یس/36، 19) در اینجا آیات به آمدنِ با شتاب شخصی از دورترین نقطه شهر اشاره دارد که به فرستادگان ایمان آورده و مردم را به پیروی از رسولان فرا می خواند: «و جاءَ مِن اَقصَا المَدینَةِ رَجُلٌ یَسعی قالَ یقَومِ اتَّبِعوا المُرسَلین».(سوره یس/36، 20)
این شخص که آیات به نام و شیوه ایمان آوردن او اشاره نمی کند در ادامه با دلایلی مردم را به ایمان آوردن فرامی خواند: «اِتَّبِعوا مَن لایَسلُکُم اَجرًا و هُم مُهتَدون». (یس/36، 21) سپس بدون واهمه به ایمان آوردن خویش اعتراف می کند: «و ما لِیَ لا اَعبُدُ الَّذی فَطَرَنی و اِلَیهِ تُرجَعون... اِنّی ءامَنتُ بِرَبِّکُم فَاسمَعون». (یس/36، 22 ـ 25) از لحن ادامه آیات برمی آید که او به دست مردم کشته و به او وعده بهشت داده شد: «قیلَ ادخُلِ الجَنَّةَ قالَ یلَیتَ قَومی یَعلَمون».(یس/36،26) خداوند پس از کشته شدن وی مردم را با صیحه ای آسمانی نابود کرد: «اِن کانَت اِلاّ صَیحَةً واحِدَةً فَاِذا هُم خمِدون». (یس/36، 29)

[ویکی فقه] اصحاب القریه (قرآن). معروف میان مفسران و مورخان این است که مقصود از القریة در آیه ۱۳ سوره یس (۳۶)، انطاکیه است (که در کشور ترکیه کنونی قرار دارد و قبلاً در قلمرو شام بوده است).
سرگذشت مردم این شهر تنها در سوره یس گزارش شده است؛ ازاین رو به ایشان «اصحاب یس» نیز می گویند.
پیامبران
برای هدایت مردم آن دیار دو فرستاده به نام های یوحنّا و شمعون از سوی حضرت عیسی (علیه السلام) به امر خدا فرستاده شد؛ اما مردم آن شهر آن ها را تکذیب کردند و فردی به نام بولس به کمک آنان شتافت و نیز فردی به نام حبیب نجّار پس از ایمان به آن ها تلاش زیادی در جهت حمایت از رسولان الهی نمود؛ اما آن قوم حبیب نجار را به شهادت رساندند و خداوند با عذاب آسمانی آنان را هلاک کرد.
چگونگی عذاب
درباره چگونگی عذابشان نقل شده با فرمان خداوند پس از کشته شدن پیامبر این قوم، جبرئیل مردم را با صیحه ای آسمانی نابود کرد: «اِن کانَت اِلاّ صَیحَةً واحِدَةً فَاِذا هُم خـمِدون» قرآن پس از گزارش سرگذشت آنان، بندگان سرکش را از آن رو که پیامبران الهی را به تمسخر گرفته، انکار کردند، سزاوار تأسف و حسرت می داند: «یـحَسرَةً عَلَی العِبادِ ما یَأتیهِم مِن رَسول اِلاّ کانوا بِهِ یَستَهزِءون».
عناوین مرتبط
...

دانشنامه آزاد فارسی

اَصحابُ القَرْیه
(در عربی به معنای «اهل آن شهر») در قرآن (یس، ۱۳)، قومی که خداوند دو پیامبر را برای هدایت آنان فرستاد، اما این دو پیامبر را تکذیب کردند. خداوند پیامبری دیگر برای هدایت آن ها فرستاد، اما در تکذیب پیامبران اصرار ورزیدند و گفتند شما جز بشری مانند ما نیستید و دروغگو هستید و آن ها را به سنگسار تهدید کردند. سپس مردی از آن سوی شهر شتابان خود را به آن جا رساند و آن ها را به پیروی از پیامبران سفارش کرد، اما آنان وی را کشتند. آن گاه خداوند با فرستادن بلایی که در قرآن به صیحه تعبیر شده است آن قوم را نابود کرد. برخی منابع منظور از پیامبران را حواریون مسیح دانسته اند و کسی که مردم را به پیروی از پیامبران توصیه کرد، شبانی به نام حبیب نجّار دانسته اند. به نظر برخی مفسّران مراد از «قریه» انطاکیه است.

پیشنهاد کاربران

بپرس