اشنهی. [ اُن ُ ] ( اِخ ) امام صدرالدین محمود اشنهی واعظ، معاصر ابوبکر سعدبن زنگی ( 623 - 658 هَ. ق. ) بود و در علوم اصول و فروع و الهیات و ادبیات عرب دست داشت. صاحب تاریخ وصاف در ضمن احوال ابوبکر سعدبن زنگی آرد: «از خداوندان ذکاء و فطنت و اهل نطق و فضیلت مستشعر بودی و ایشان را به جربزه و فضول نسبت دادی لاجرم چند افراد از ائمه نامدار و علماء بزرگوار را بواسطه نسبت علم حکمت ازعاج کرد و قهراً و جبراً از شیراز اخراج ، از آن جمله امام صدرالدین محمود الاشنهی بود که استحضار و استبصار او در انتماء به کلی علوم عقلی و نقلی چون بیاض نهار از اقامت بیّنت استغنا داشت...». و هم مورخ مزبور آورده است که وی در آخر عمر با شیخ شهاب الدین عمر سهروردی در حج دیدار کرد و شیخ شهاب الدین او را بسیار بستود و سرانجام مورخ یادکرده ، این رباعی را که برحسب حال سروده به وی نسبت داده است :
از صحبت تو کنون فراق اولیتر
بر درگه تو زرق و نفاق اولیتر
چون پرده راستی مخالف کردی
ما را پس ازین راه عراق اولیتر.
( از شدالازار حواشی محمد قزوینی ).
و رجوع به همان کتاب ص 307 و 308 و تاریخ وصاف صص 158 - 159 و شیرازنامه ص 57 شود.اشنهی. [ اُ ن ُ ] ( اِخ ) عبدالعزیزبن علی اشنهی ( منسوب به اشنه یا اشنویه ) شافعی. از فقیهان بودو فقه را نزد ابواسحاق ابراهیم بن علی فیروزآبادی بیاموخت و از ابوجعفربن مسلمه حدیث سماع کرد و مختصری بسیار نیکو در فرائض گرد آورد. ( از معجم البلدان ).