اشعری
/~aS~ari/
لغت نامه دهخدا
اشعری. [ اَ ع َ ] ( اِخ ) ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن اشعری شود.
اشعری. [ اَ ع َ ] ( اِخ ) ابوجعفر احمدبن عیسی بن عبداﷲبن سعدبن مالک بن احوص بن مالک اشعری. از فرزندان جماهربن اشعر بود که در قم میزیست و از بزرگان علمای رجال و فقه بشمار میرفت و بر همه دانشمندان مقدم بود. سلطان قم در امور آن شهراز رای وی استمداد می جست. سفرهائی به مشهد و عتبات کرد. او راست : الاظله و التوحید. و فضائل العرب و فضل المنی و المتعه و ناسخ و منسوخ. ( از ریحانة الادب ).
اشعری. [ اَ ع َ ] ( اِخ ) ابوجعفر محمدبن احمدبن یحیی بن عمران. از علمای شیعه بود. او راست : کتاب الجامع. کتاب النوادر. کتاب ما نزل من القرآن فی الحسین بن علی ( ع ). ( ابن الندیم ). و صاحب ریحانة الادب نیای وی عمران را فرزند عبداﷲبن سعدبن مالک اشعری دانسته و او را از فقیهان اوایل قرن چهارم هجری شمرده است و هم آرد: سعدبن عبد اشعری از وی روایت کرده است و ابوجعفر از محمدبن خالد برقی روایت دارد. و علاوه بر تألیفات مذکور این دو کتاب را نیز به وی نسبت داده است : مناقب الرجال. نوادرالحکمة. رجوع به ریحانة الادب ج 1 ص 79 شود.
اشعری. [ اَ ع َ ] ( اِخ ) ابوالقاسم سعدبن عبداﷲبن ابی خلف اشعری قمی. از اعیان و وجوه شیعه و معروف به شیخ الطایفه با امام عسکری ( ع ) معاصر بود و به حضور آن حضرت نائل آمد. محمدبن احمد اشعری و احمدبن محمد خالد برقی متوفی بسال 274 یا 280 هَ. ق. و دیگران از وی روایت کرده اند. او راست : احتجاج الشیعة علی زیدبن ثابت فی الفرائض. الاستطاعة. الامامة. بصائرالدرجات فی المناقب. الرحمة. ( از ریحانة الادب ج 1 ص 76 ).
اشعری. [ اَ ع َ ] ( اِخ ) ابوموسی. رجوع به ابوموسی اشعری شود.
اشعری. [ اَ ع َ ] ( اِخ ) بلال بن سعدبن تمیم سکونی اشعری. از تابعین شام بود و از پدرش روایت دارد و او را صحبتی است. اوزاعی و عمروبن شراحیل از او روایت کرده اند... مردم شام به کلام او همان عنایت داشتند که اهالی عراق به کلام حسن بصری. وی در عصر فرمانروائی هشام بن عبدالملک درگذشت. نسبت او به قبیله اشعر است. ( از انساب سمعانی برگ 39 «الف » ).
اشعری. [ اَ ع َ ] ( اِخ ) تمیم بن اوس اشعری. از محدثان بود. از عبداﷲبن بشر روایت کرد و مردم شام از وی روایت دارند.وی بروزگار خلافت هشام بن عبدالملک درگذشت. نسبت او به قبیله اشعر است. ( از انساب سمعانی برگ 39 الف ).
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - منسوب به اشعر ( یکی از قبایل عرب ) . ۲ - منسوب به فرق. اشعریه .
تمیم بن اوس اشعری از محدثان بود از عبد الله بن بشر روایت کرد و مردم شام از وی روایت دارند . وی بروزگار خلافت هشام بن عبد الملک در گذشت .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. (صفت نسبی ) [جمع: اشاعِرَة] پیرو فرقۀ اشعری.
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] اشعری (ابهام زدایی). اشعری ممکن است اشاره به اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • ابوالحسن علی اشعری، متکلم نامدار و بنیان گذار مکتب اعتقادی اشاعره• ابوموسی اشعری، از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) و از افراد حکمیت و فریب خورده توسط عمروعاص• احمد بن محمد بن عیسی اشعری، از راویان بزرگ شیعه در قرن سوم هجری و از یاران ائمه (علیهم السلام)• ادریس بن عبدالله اشعری قمی، از عالمان و راویان بلند مرتبه شیعی در سده اول هجری قمری• ابواسحاق ابراهیم بن جعفر اشعری، از محدّثین اصفهان در قرن چهارم هجری• ابواسحاق ابراهیم بن عامر اشعری اصفهانی، از محدّثان اصفهان در قرن سوم هجری
...
...
wikifeqh: اشعری_(ابهام_زدایی)
[ویکی شیعه] اشعری (ابهام زدایی). اشعری، ممکن است به یکی از این موارد اشاره داشته باشد:
wikishia: اشعری_(ابهام زدایی)
پیشنهاد کاربران
Asch - arit و Asch - ariten با تلفظ های اشعریت و اشعریتن به زبان آلمانی : اولی مفرد و دومی جمع ، معادل اشعری و اشاعره یا اشعری ها. اگر اندکی به این واژه ها با حروف لاتین دقت کنیم، آنگاه میتوانیم بدانیم که از دو کلمه ی فارسی به شکل زیر ساخته شده اند:
... [مشاهده متن کامل]
آش آری به معنای آورنده ی آش. منظور آش یا غذای لذیذ معنویت دینی برای پیروان دین اسلام. این حالت مفرد میتواند بصورت زیر، حالت جمع بخود گیرد: آش آوران یا آش آوریان و یا آش آریون. گروه یا طایفه ای که این نام خانوادگی را برای تبار خود انتخاب نموده، به احتمال قوی با کلمات فارسی آش و آوردن آشنایی داشته اند و هدف شان شاید این بوده باشد که توجه مسلمانان ایرانی و فارسی زبان را بسوی برداشت ها و تفاسیر کلامی خود از معارف وحیانی و حدیثی و روائی دین اسلام جلب نمایند. بهر حال اشاعره به زندگی پس از مرگ، همانطوریکه در قرآن شرح و تصویف و توضیح آن در عالم میانی تحت عنوان برزخ رفته باور داشته اند، نه بیشتر و نه کمتر. به این معنا که به معارف وحیانی قرآن چیزی نیفزوده اند. عذاب قبر با حروف لاتین به شکل : al adab al kabr با تلفظ ال ادب ال کَبر به احتمال قوی به معنای ادب شدن کبیر یا بزرگ پس از مرگ بوده و نه عذاب قبر.
بیان یک سوال توسط یک شاگرد و پاسخ آن توسط یک استاد در یک داستان قدیمی ژاپنی :
شاگرد : استاد، آیا زندگی پس از مرگ وجود دارد ؟.
استاد : من نمی دانم.
شاگرد : اما مگر شما استاد نیستید؟.
استاد: بله، اما من استاد مرده نیستم.
مندرج در سایت دانش نامه ی آزاد ویکیپیدیا ( و یکی پیدا ) به زبان آلمانی تحت جستجوی زندگی پس از مرگ ازطریق گوگل : Das Lebeb nach den Tod
... [مشاهده متن کامل]
آش آری به معنای آورنده ی آش. منظور آش یا غذای لذیذ معنویت دینی برای پیروان دین اسلام. این حالت مفرد میتواند بصورت زیر، حالت جمع بخود گیرد: آش آوران یا آش آوریان و یا آش آریون. گروه یا طایفه ای که این نام خانوادگی را برای تبار خود انتخاب نموده، به احتمال قوی با کلمات فارسی آش و آوردن آشنایی داشته اند و هدف شان شاید این بوده باشد که توجه مسلمانان ایرانی و فارسی زبان را بسوی برداشت ها و تفاسیر کلامی خود از معارف وحیانی و حدیثی و روائی دین اسلام جلب نمایند. بهر حال اشاعره به زندگی پس از مرگ، همانطوریکه در قرآن شرح و تصویف و توضیح آن در عالم میانی تحت عنوان برزخ رفته باور داشته اند، نه بیشتر و نه کمتر. به این معنا که به معارف وحیانی قرآن چیزی نیفزوده اند. عذاب قبر با حروف لاتین به شکل : al adab al kabr با تلفظ ال ادب ال کَبر به احتمال قوی به معنای ادب شدن کبیر یا بزرگ پس از مرگ بوده و نه عذاب قبر.
بیان یک سوال توسط یک شاگرد و پاسخ آن توسط یک استاد در یک داستان قدیمی ژاپنی :
شاگرد : استاد، آیا زندگی پس از مرگ وجود دارد ؟.
استاد : من نمی دانم.
شاگرد : اما مگر شما استاد نیستید؟.
استاد: بله، اما من استاد مرده نیستم.
مندرج در سایت دانش نامه ی آزاد ویکیپیدیا ( و یکی پیدا ) به زبان آلمانی تحت جستجوی زندگی پس از مرگ ازطریق گوگل : Das Lebeb nach den Tod
بنظر من اشعری به کسی گفته میشه
که از روی جبر واستدلال وتحکیم شعر بگه
که بیشتر این حالات در شاعران قدیم دیده میشد
اما حالا شاعران بیشتر از روی اختیار و عشق شعر میگن
که از روی جبر واستدلال وتحکیم شعر بگه
که بیشتر این حالات در شاعران قدیم دیده میشد
اما حالا شاعران بیشتر از روی اختیار و عشق شعر میگن