[ویکی فقه] استقامت در تبلیغ (قرآن). یکی از خصوصیات بسیار بارز که در روش تبلیغ مطرح است، مسئله صبر و استقامت است. در این زمینه، خداوند در قرآن کریم خطاب به پیامبران الهی می فرماید که صبر پیشه کنید و استقامت داشته باشید که خداوند با صابران است.
پیامبرانی که بر قوم انطاکیه مأمور به تبلیغ شده بودند هم با سختی ها و مشقات زیادی مواجه شدند که در قرآن به استقامت ایشان اشاره شده است. واضرب لهم مثلا اصحـب القریة اذ جاءها المرسلون (داستان مردم آن شهری را که رسولان بدانجا آمدند برای آنان مثل زن.) اذ ارسلنا الیهم اثنین فکذبوهما فعززنا بثالث فقالوا انا الیکم مرسلون (آنگاه که دو تن سوی آنان فرستادیم و(لی) آن دو را دروغ زن پنداشتند تا با (فرستاده) سومین (آنان را) تایید کردیم پس (رسولان) گفتند ما به سوی شما به پیامبری فرستاده شده ایم.) قالوا ما انتم الا بشر مثلنا... ان انتم الا تکذبون (ناباوران آن دیار گفتند شما جز بشری مانند ما نیستید و (خدای) رحمان چیزی نفرستاده و شما جز دروغ نمی پردازید.) قالوا ربنا یعلم انا الیکم لمرسلون (گفتند: پروردگار ما می داند که ما واقعا به سوی شما به پیامبری فرستاده شده ایم.) وما علینا الا البلـغ المبین (و بر ما (وظیفه ای) جز رسانیدن آشکار (پیام) نیست.) قالوا انا تطیرنا بکم لـئن لم تنتهوا لنرجمنکم ولیمسنکم منا عذاب الیم (پاسخ دادند ما (حضور) شما را به شگون بد گرفته ایم اگر دست برندارید سنگسارتان می کنیم و قطعا عذاب دردناکی از ما به شما خواهد رسید.) قالوا طـئرکم معکم ائن ذکرتم بل انتم قوم مسرفون (رسولان گفتند: شومی شما با خود شماست آیا اگر شما را پند دهند (باز کفر می ورزید) نه بلکه شما قومی اسراف کارید.) تفسیر المیزان در معنای کلمه طائر گفته است: « و کلمه (طائر) در جمله (طائرکم معکم) در اصل طیر (مرغی چون کلاغ ) است که عرب با دیدن آن فال بد می زد، و سپس مورد استعمالش را توسعه دادند و به هر چیزی که با آن فال بد زده می شود طیر گفتند، و چه بسا که در حوادث آینده بشر نیز استعمال می کنند، و چه بسا بخت بد اشخاصی را طائر می گویند، با اینکه اصلا بخت امری است موهوم ، ولی مردم خرافه پرست آن را مبدأ بدبختی انسان و محرومیتش از هر چیز می دانند.»
استقامت نوح در تبلیغ
جناب نوح علیه السلام در تبلیغ و دعوت قوم خود به پرستش خداوند سختی و مصائب زیادی کشیدند و استقامت بسیار زیاد ایشان در تبلیغ دین الهی در قرآن کریم آورده شده است.واتل علیهم نبا نوح اذ قال لقومه یـقوم ان کان کبر علیکم مقامی وتذکیری بـایـت الله فعلی الله توکلت فاجمعوا امرکم وشرکآءکم ثم لایکن امرکم علیکم غمة ثم اقضوا الی ولاتنظرون (و خبر نوح را بر آنان بخوان آنگاه که به قوم خود گفت: ای قوم من اگر ماندن من (در میان شما) و اندرز دادن من به آیات خدا بر شما گران آمده است (بدانید که من) بر خدا توکل کرده ام پس (در) کارتان با شریکان خود همداستان شوید تا کارتان بر شما ملتبس ننماید سپس در باره من تصمیم بگیرید و مهلتم ندهید.) ولقد ارسلنا نوحا الی قومه انی لکم نذیر مبین (و به راستی نوح را به سوی قومش فرستادیم (گفت) من برای شما هشداردهنده ای آشکارم.) ان لا تعبدوا الا الله انی اخاف علیکم عذاب یوم الیم (که جز خدا را نپرستید زیرا من از عذاب روزی سهمگین بر شما بیمناکم.) .. قال یـقوم ارءیتم ان کنت علی بینة من ربی وءاتـینی رحمة من عنده فعمیت علیکم انلزمکموها وانتم لها کـرهون (گفت: ای قوم من به من بگویید اگر از طرف پروردگارم حجتی روشن داشته باشم و مرا از نزد خود رحمتی بخشیده باشد که بر شما پوشیده است آیا ما (باید) شما را در حالی که بدان اکراه دارید به آن وادار کنیم.) ویـقوم لااسـلکم علیه مالا ان اجری الا علی الله ومآ انا بطارد الذین ءامنوا انهم ملـقوا ربهم ولـکنی اریکم قوما تجهلون (و ای قوم من بر این (رسالت) مالی از شما درخواست نمی کنم مزد من جز بر عهده خدا نیست و کسانی را که ایمان آورده اند طرد نمی کنم قطعا آنان پروردگارشان را دیدار خواهند کرد ولی شما را قومی می بینم که نادانی می کنید.) ویـقوم من ینصرنی من الله ان طردتهم افلا تذکرون (و ای قوم من اگر آنان را برانم چه کسی مرا در برابر خدا یاری خواهد کرد آیا عبرت نمی گیرید.) ولا اقول لکم عندی خزائن الله ولااعلم الغیب ولا اقول انی ملک ولااقول للذین تزدری اعینکم لن یؤتیهم الله خیرا الله اعلم بما فی انفسهم انی اذا لمن الظـلمین (و به شما نمی گویم که گنجینه های خدا پیش من است و غیب نمی دانم و نمی گویم که من فرشته ام و در باره کسانی که دیدگان شما به خواری در آنان می نگرد نمی گویم خدا هرگز خیرشان نمی دهد خدا به آنچه در دل آنان است آگاه تر است (اگر جز این بگویم) من در آن صورت از ستمکاران خواهم بود.) قال انما یاتیکم به الله ان شآء ومآ انتم بمعجزین (گفت: تنها خداست که اگر بخواهد آن را برای شما می آورد و شما عاجز کننده (او) نخواهید بود.) ولاینفعکم نصحی ان اردت ان انصح لکم ان کان الله یرید ان یغویکم هو ربکم والیه ترجعون (و اگر بخواهم شما را اندرز دهم در صورتی که خدا بخواهد شما را بیراه گذارد اندرز من شما را سودی نمی بخشد او پروردگار شماست و به سوی او باز گردانیده می شوید.) ام یقولون افتریه قل ان افتریته فعلی اجرامی و انا بریء مما تجرمون (یا (در باره قرآن) می گویند آن را بربافته است بگو اگر آن را به دروغ سر هم کرده ام گناه من بر عهده خود من است ولی من از جرمی که به من نسبت می دهید برکنارم.) جناب آلوسی در معنای (فَعَلَیَّ إِجْرامِی) گفته اند: « أی وباله فهو علی تقدیر مضاف، أو علی التجوز بالسبب عن المسبب.» انا ارسلنا نوحا الی قومه ان انذر قومک من قبل ان یاتیهم عذاب الیم (ما نوح را به سوی قومش فرستادیم که قومت را پیش از آنکه عذابی دردناک به آنان رسد هشدار ده.) قال یـقوم انی لکم نذیر مبین (نوح گفت: ای قوم من من شما را هشدار دهنده ای آشکارم.) قال رب انی دعوت قومی لیلا ونهارا(نوح گفت: پروردگارا من قوم خود را شب و روز دعوت کردم.) فلم یزدهم دعاءی الا فرارا (و دعوت من جز بر گریزشان نیفزود.) ثم انی دعوتهم جهارا (سپس من آشکارا آنان را دعوت کردم.) قال نوح رب انهم عصونی واتبعوا من لم یزده ماله وولده الا خسارا (نوح گفت: پروردگارا آنان نافرمانی من کردند و کسی را پیروی نمودند که مال و فرزندش جز بر زیان وی نیفزود.) جناب شیخ طبرسی در ذیل آیه اخیر آورده است: «(قال نوح) علی سبیل الدعاء (رب إنهم عصونی) " فیما أمرتهم به، ونهیتهم عنه یعنی قومه (واتبعوا من لم یزده ماله وولده إلا خسارا) أی واتبعوا أغنیاء قومهم اغترارا بما آتاهم الله من المال والولد.»
موسی و هارون مامور به ر تبلیغ
جناب موسی و هارون (علیهما السلام)، از طرف خداوند مامور بودند استقامت در تبلیغ رسالت خود داشته باشند. قال قد اجیبت دعوتکما فاستقیما ولاتتبعآن سبیل الذین لایعلمون (فرمود: دعای هر دوی شما پذیرفته شد پس ایستادگی کنید و راه کسانی را که نمی دانند پیروی مکنید.)
پیامبراکرم مامور به ابلاغ دین
...
پیامبرانی که بر قوم انطاکیه مأمور به تبلیغ شده بودند هم با سختی ها و مشقات زیادی مواجه شدند که در قرآن به استقامت ایشان اشاره شده است. واضرب لهم مثلا اصحـب القریة اذ جاءها المرسلون (داستان مردم آن شهری را که رسولان بدانجا آمدند برای آنان مثل زن.) اذ ارسلنا الیهم اثنین فکذبوهما فعززنا بثالث فقالوا انا الیکم مرسلون (آنگاه که دو تن سوی آنان فرستادیم و(لی) آن دو را دروغ زن پنداشتند تا با (فرستاده) سومین (آنان را) تایید کردیم پس (رسولان) گفتند ما به سوی شما به پیامبری فرستاده شده ایم.) قالوا ما انتم الا بشر مثلنا... ان انتم الا تکذبون (ناباوران آن دیار گفتند شما جز بشری مانند ما نیستید و (خدای) رحمان چیزی نفرستاده و شما جز دروغ نمی پردازید.) قالوا ربنا یعلم انا الیکم لمرسلون (گفتند: پروردگار ما می داند که ما واقعا به سوی شما به پیامبری فرستاده شده ایم.) وما علینا الا البلـغ المبین (و بر ما (وظیفه ای) جز رسانیدن آشکار (پیام) نیست.) قالوا انا تطیرنا بکم لـئن لم تنتهوا لنرجمنکم ولیمسنکم منا عذاب الیم (پاسخ دادند ما (حضور) شما را به شگون بد گرفته ایم اگر دست برندارید سنگسارتان می کنیم و قطعا عذاب دردناکی از ما به شما خواهد رسید.) قالوا طـئرکم معکم ائن ذکرتم بل انتم قوم مسرفون (رسولان گفتند: شومی شما با خود شماست آیا اگر شما را پند دهند (باز کفر می ورزید) نه بلکه شما قومی اسراف کارید.) تفسیر المیزان در معنای کلمه طائر گفته است: « و کلمه (طائر) در جمله (طائرکم معکم) در اصل طیر (مرغی چون کلاغ ) است که عرب با دیدن آن فال بد می زد، و سپس مورد استعمالش را توسعه دادند و به هر چیزی که با آن فال بد زده می شود طیر گفتند، و چه بسا که در حوادث آینده بشر نیز استعمال می کنند، و چه بسا بخت بد اشخاصی را طائر می گویند، با اینکه اصلا بخت امری است موهوم ، ولی مردم خرافه پرست آن را مبدأ بدبختی انسان و محرومیتش از هر چیز می دانند.»
استقامت نوح در تبلیغ
جناب نوح علیه السلام در تبلیغ و دعوت قوم خود به پرستش خداوند سختی و مصائب زیادی کشیدند و استقامت بسیار زیاد ایشان در تبلیغ دین الهی در قرآن کریم آورده شده است.واتل علیهم نبا نوح اذ قال لقومه یـقوم ان کان کبر علیکم مقامی وتذکیری بـایـت الله فعلی الله توکلت فاجمعوا امرکم وشرکآءکم ثم لایکن امرکم علیکم غمة ثم اقضوا الی ولاتنظرون (و خبر نوح را بر آنان بخوان آنگاه که به قوم خود گفت: ای قوم من اگر ماندن من (در میان شما) و اندرز دادن من به آیات خدا بر شما گران آمده است (بدانید که من) بر خدا توکل کرده ام پس (در) کارتان با شریکان خود همداستان شوید تا کارتان بر شما ملتبس ننماید سپس در باره من تصمیم بگیرید و مهلتم ندهید.) ولقد ارسلنا نوحا الی قومه انی لکم نذیر مبین (و به راستی نوح را به سوی قومش فرستادیم (گفت) من برای شما هشداردهنده ای آشکارم.) ان لا تعبدوا الا الله انی اخاف علیکم عذاب یوم الیم (که جز خدا را نپرستید زیرا من از عذاب روزی سهمگین بر شما بیمناکم.) .. قال یـقوم ارءیتم ان کنت علی بینة من ربی وءاتـینی رحمة من عنده فعمیت علیکم انلزمکموها وانتم لها کـرهون (گفت: ای قوم من به من بگویید اگر از طرف پروردگارم حجتی روشن داشته باشم و مرا از نزد خود رحمتی بخشیده باشد که بر شما پوشیده است آیا ما (باید) شما را در حالی که بدان اکراه دارید به آن وادار کنیم.) ویـقوم لااسـلکم علیه مالا ان اجری الا علی الله ومآ انا بطارد الذین ءامنوا انهم ملـقوا ربهم ولـکنی اریکم قوما تجهلون (و ای قوم من بر این (رسالت) مالی از شما درخواست نمی کنم مزد من جز بر عهده خدا نیست و کسانی را که ایمان آورده اند طرد نمی کنم قطعا آنان پروردگارشان را دیدار خواهند کرد ولی شما را قومی می بینم که نادانی می کنید.) ویـقوم من ینصرنی من الله ان طردتهم افلا تذکرون (و ای قوم من اگر آنان را برانم چه کسی مرا در برابر خدا یاری خواهد کرد آیا عبرت نمی گیرید.) ولا اقول لکم عندی خزائن الله ولااعلم الغیب ولا اقول انی ملک ولااقول للذین تزدری اعینکم لن یؤتیهم الله خیرا الله اعلم بما فی انفسهم انی اذا لمن الظـلمین (و به شما نمی گویم که گنجینه های خدا پیش من است و غیب نمی دانم و نمی گویم که من فرشته ام و در باره کسانی که دیدگان شما به خواری در آنان می نگرد نمی گویم خدا هرگز خیرشان نمی دهد خدا به آنچه در دل آنان است آگاه تر است (اگر جز این بگویم) من در آن صورت از ستمکاران خواهم بود.) قال انما یاتیکم به الله ان شآء ومآ انتم بمعجزین (گفت: تنها خداست که اگر بخواهد آن را برای شما می آورد و شما عاجز کننده (او) نخواهید بود.) ولاینفعکم نصحی ان اردت ان انصح لکم ان کان الله یرید ان یغویکم هو ربکم والیه ترجعون (و اگر بخواهم شما را اندرز دهم در صورتی که خدا بخواهد شما را بیراه گذارد اندرز من شما را سودی نمی بخشد او پروردگار شماست و به سوی او باز گردانیده می شوید.) ام یقولون افتریه قل ان افتریته فعلی اجرامی و انا بریء مما تجرمون (یا (در باره قرآن) می گویند آن را بربافته است بگو اگر آن را به دروغ سر هم کرده ام گناه من بر عهده خود من است ولی من از جرمی که به من نسبت می دهید برکنارم.) جناب آلوسی در معنای (فَعَلَیَّ إِجْرامِی) گفته اند: « أی وباله فهو علی تقدیر مضاف، أو علی التجوز بالسبب عن المسبب.» انا ارسلنا نوحا الی قومه ان انذر قومک من قبل ان یاتیهم عذاب الیم (ما نوح را به سوی قومش فرستادیم که قومت را پیش از آنکه عذابی دردناک به آنان رسد هشدار ده.) قال یـقوم انی لکم نذیر مبین (نوح گفت: ای قوم من من شما را هشدار دهنده ای آشکارم.) قال رب انی دعوت قومی لیلا ونهارا(نوح گفت: پروردگارا من قوم خود را شب و روز دعوت کردم.) فلم یزدهم دعاءی الا فرارا (و دعوت من جز بر گریزشان نیفزود.) ثم انی دعوتهم جهارا (سپس من آشکارا آنان را دعوت کردم.) قال نوح رب انهم عصونی واتبعوا من لم یزده ماله وولده الا خسارا (نوح گفت: پروردگارا آنان نافرمانی من کردند و کسی را پیروی نمودند که مال و فرزندش جز بر زیان وی نیفزود.) جناب شیخ طبرسی در ذیل آیه اخیر آورده است: «(قال نوح) علی سبیل الدعاء (رب إنهم عصونی) " فیما أمرتهم به، ونهیتهم عنه یعنی قومه (واتبعوا من لم یزده ماله وولده إلا خسارا) أی واتبعوا أغنیاء قومهم اغترارا بما آتاهم الله من المال والولد.»
موسی و هارون مامور به ر تبلیغ
جناب موسی و هارون (علیهما السلام)، از طرف خداوند مامور بودند استقامت در تبلیغ رسالت خود داشته باشند. قال قد اجیبت دعوتکما فاستقیما ولاتتبعآن سبیل الذین لایعلمون (فرمود: دعای هر دوی شما پذیرفته شد پس ایستادگی کنید و راه کسانی را که نمی دانند پیروی مکنید.)
پیامبراکرم مامور به ابلاغ دین
...
wikifeqh: استقامت_در_تبلیغ_(قرآن)