ارسطو

/~arastu/

معنی انگلیسی:
aristotle

فرهنگ اسم ها

اسم: ارسطو (پسر) (یونانی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: arastu) (فارسی: اَرسطو) (انگلیسی: arastu)
معنی: حکیم و فیلسوف مشهور یونانی ملقب به معلم اول، ( معرب یونانی، Aristotle ) ( = ارسطاطالیس ) [، پیش از میلاد]، حکیم و فیلسوف مشهور یونانی، شاگرد افلاطون و ملقب به معلم اوّل، معلم اسکندر مقدونی، بنیانگذار مدرسه ی لوکئوم در آتن و مکتب فلسفی معروف به مشایی، مؤلف کتابهای بسیار درباره ی جهان شناسی، سیاست و هنر، ( معرب یونانی ) حکیم مشهور یونانی، شاگرد افلاطون و مقلب به معلم اول مدون حکمتی یونانی، ارسطاطالیس، ارسطوطالیس حکیم نامدار یونانی و شاگرد افلاطون، او معلم اسکندر مقدونی بود، به او لقب معلم اول را داده بودند
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم پسر، اسم یونانی، اسم تاریخی و کهن

لغت نامه دهخدا

ارسطو. [ اَ رِ ] ( معرب ،اِ ) نام دوائی است که آنرا زراوند گویند چه ارسطولوجیا زراوند طویل است و لوجیا به معنی طویل باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). رجوع به زراوند و ارسطولوخیا شود.

ارسطو. [ اَ رِ ] ( اِخ ) ( در یونانی : اریست تلس ) حکیم مشهور یونانی ملقب بمعلم اول و پیشوای مشائین. نام این فیلسوف در فارسی و عربی بصور ذیل آمده است : ارسطو، آرسطو، ارسطوی ، ارسطوطالیس ، ارسطوطالس ، ارسطاطالیس ، ارسطاطلس ، ارستطالیس ، ارسطاطالس ، ارسطالیس ، رَسطالیس ، ارسطا، ارسط. ابن الندیم در الفهرست آرد: اخبار ارسطالیس ، معنی آن محب الحکمه است و گویند به معنی فاضل کامل است و نیز گویند یعنی التام الفاضل. ارسطالیس بن نیقوماخس بن ماخاون از ولد اسقلبیادس مخترع فن طب یونان بگفته بطلیموس الغریب . و همو گوید: نام مادر او افسیطیاست که او نیز از نژاد اسقلبیادس است. مولد او شهر اسطاغاریا و پدر وی نیفوماخس طبیب فیلیبس ُ، فیلبُس پدر اسکندر بود. و او از شاگردان افلاطن است و بوحی در هیکل بوثیون او بحلقه شاگردان افلاطون پیوست و آنگاه که افلاطن به صقلیه رفت ، ارسطو در دارالتعلیم خلیفه او گشت. او در سی سالگی به آموختن فلسفه آغازید... و در آخر روزگار اسکندر و گویند در اول سلطنت بطلیموس لاغوس به شصت و شش سالگی درگذشت و ثاوفرسطس خواهرزاده او بجای او بتعلیم در دارالتعلیم پرداخت.
ترتیب کتب ارسطو: منطقیات ، طبیعیات ، الهیات ، خلقیات .کتب منطقیات او هشت است : قاطیغوریاس و معنی آن مقولات است. باری ارمیناس و معنی آن عبارة است. انالوطیقا و معنی آن تحلیل قیاس است. ابودقطیقا یا انالوطیقای ثانی و معنی آن برهان است. طوبیقا و معنی آن جدل است. سوفسطیقا و معنای آن مغالطه است. ریطوریقا و معنی آن خطابه است. بوطیقا و معنی آن شعر است.
قاطیغوریاس : این کتاب را حنین بن اسحاق نقل کرده و فرفوریوس و اصطفن اسکندرانی و اللینس ( اللیس ، قفطی ) و یحیی نحوی و امونیوس و ثامسطیوس و ثاوفرسطس و سنبلیقوس بشرح وتفسیر آن پرداخته اند. از ثاون نامی تفسیر این کتاب سریانی و عربی هست و از غریب تفاسیر این کتاب قطعه ای است که به املیخس نسبت کنند و شیخ ابوزکریا ( یحیی بن عدی ) گوید: ظاهراً این نسبت غلط است. چه من در تضاعیف کلام در همین تفسیر دیده ام که گوید. ( ( قال الاسکندر ) ) و شیخ ابوسلیمان گوید که او از ابوزکریا ( یحیی بن عدی ) نقل تفسیر اسکندر افرودیسی را بعربی بر قاطیغوریاس که قریب 300 ورقه است ، درخواست و از کسانی که این کتاب را تفسیر کرده اند، ابونصر فارابی و ابوبشر متّی باشند و جماعتی از این کتاب مختصرات و جوامع مشجره و غیر مشجره کرده اند. از جمله ابن مقفع و ابن بهریز و کندی و اسحاق بن حنین و احمدبن طیب و رازی.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

حکیم نامدار یونانی ( و . اسطاغیرا حدود ۳۸۴ ف . خالکیس ۳۲۲ ق . م . ) پدر وی طبیب پادشاه مقدونیه بود و نیقوماخس ( نیکوماخس ) نام داشت . ارسطو که در کودکی از پدر یتیم ماند به آتن رفت و در محضر افلاطون به کسب علم پرداخت . افلاطون او را از همه شاگردان خود برتر می دانست پس از مرگ استاد وی یک چند در شهرهای مختلف می زیست و عاقبت به مقدونیه رفت و تربیت اسکندر مقدونی بدو سپرده شد و بدین وجه تا اواخر عهد اسکندر ارتباط حکیم با آن جهانگیر کمابیش برقرار بود پس از مرگ اسکندر وی ناگزیر به حرکت از آتن شد و در [ خالکیس ] سکونت گزید و همانجا در گذشت . آثار ارسطو بسیار متنوع و شامل جمیع معارف و علوم یونانی ( جز ریاضی ) است و اصولا شامل منطقیات طبیعیات الهیات و خلقیات است که از آن جمله از [ فن شعر ] [ فن خطابه ] [ کتاب اخلاق ] [ سیاست ] [ ما بعد الطبیعه ] باید نام برد .
نام دوائی که آنرا رزاوند گویند

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ارسطو به همراه سقراط و افلاطون از تأثیر گذارترین فیلسوفان یونان باستان بوده است. وی شاگرد افلاطون و آموزگار اسکندر مقدونی بود. تالیفات او در زمینه ها و رشته های گوناکون من جمله فیزیک ، متافیزیک ، شعر ، زیست شناسی، منطق ، علم بیان، سیاست ، دولت و اخلاق بوده اند.
«ارسطو»، در سال ۳۸۴ پیش از میلاد در شهر استاگیرا، واقع در مقدونیه که در ۳۰۰ کیلومتری شمال آتن قرار دارد، به دنیا آمد. پدر او دوست و پزشک پادشاه مقدونیه، جد اسکندر مقدونی بود. ارسطو در جوانی برای تحصیل در آکادمی افلاطون، راهی آتن شد و توسط او، عقل مجسم آکادمی نام گرفت. وی پس از مرگ افلاطون، آکادمی را ترک نموده، به آسیای صغیر رفت و در آنجا با دختر یک خانواده ثروتمند و پرنفوذ ازدواج کرد.
فعالیتها
بعد از مدت نه چندان طولانی، فیلیپ پادشاه مقدونیه، ارسطو را برای آموزش فرزندش اسکندر به دربار خود دعوت نمود. زمانی که اسکندر ۱۳ ساله بود، ارسطو شروع به تربیت وی کرد و حدود ۱۲ سال به این کار مشغول بود، پس از آن به آتن رفت و مدرسه خود را با نام «لوکیون» بنا نهاد. این آکادمی مجهز به کتابخانه بود و دروس در آن به طور منظم تدریس می شد و متفکران و محققان در آن به مطالعات خود می پرداختند و چون ارسطو به هنگام تدریس و بحث و گفت وگو با شاگردان خود در آن باغ راه می رفت، فلسفه او به فلسفه مشاء مشهور شد.این آکادمی برخلاف آکادمی افلاطون که در آن بیشترین تاکید بر ریاضیات ، سیاست و فلسفه نظری بود، در لوکیون به پژوهش هایی در مورد زیست شناسی، روان شناسی، اخلاق ، هنر و شعر نیز پرداخته می شد. شواهد نشان می دهد که در این مقطع زمانی، ارسطو از حمایت های همه جانبه و فراوان اسکندر برخوردار بوده است؛ به طوری که با کمک های او موفق به تاسیس اولین باغ وحش تاریخ شد.
وفات
با مرگ اسکندر در سال ۳۲۳ پیش از میلاد، آتنی ها، علیه حکومت مقدونی شورش کردند. ارسطو نیز از اثرات این شورش در امان نماند. در این زمان ، یکی از روحانیون آتن، علیه ارسطو شکایت کرد که او منکر تاثیر صدقه و قربانی است. بدین ترتیب، ریاست مدرسه را به دوستش تئوفراستوس واگذاشت و خود به «خالکیس»، زادگاه مادری اش رفت و یک سال بعد از این واقعه، در سن ۶۳ سالگی درگذشت.بیشتر آثار به جامانده از ارسطو، کتب مدون گردآوری شده توسط خود او نیست، بلکه جزوات درسی است که شاگردانش تهیه کرده اند. سبک نوشتن او برخلاف افلاطون، فاقد آراستگی های ادبی است. آثار ارسطو، تمام علوم یونان باستان به غیر از ریاضیات را شامل می شود. وی برخی از شاخه های علوم را، تقریبا برای اولین بار در تاریخ بشر، به شکلی جدی و مدون مورد توجه و بررسی قرار داده است.
تفاوت بین افلاطون و ارسطو
...

[ویکی نور] ارسطو، در سال 384 پیش از میلاد در شهر استاگیرا، واقع در مقدونیه که در 300 کیلومتری شمال آتن قرار دارد، به دنیا آمد. پدر او دوست و پزشک پادشاه مقدونیه، جد اسکندر مقدونی بود.
ارسطو در جوانی برای تحصیل در آکادمی افلاطون، راهی آتن شد و توسط او، عقل مجسم آکادمی نام گرفت. وی پس از مرگ افلاطون، آکادمی را ترک نموده، به آسیای صغیر رفت و در آنجا با دختر یک خانواده ثروتمند و پرنفوذ ازدواج کرد. بعد از مدت نه چندان طولانی، فیلیپ پادشاه مقدونیه، ارسطو را برای آموزش فرزندش اسکندر به دربار خود دعوت نمود. زمانی که اسکندر 13 ساله بود، ارسطو شروع به تربیت وی کرد و حدود 12 سال به این کار مشغول بود، پس از آن به آتن رفت و مدرسه خود را با نام «لوکیون» بنا نهاد. این آکادمی مجهز به کتابخانه بود و دروس در آن به طور منظم تدریس می شد و متفکران و محققان در آن به مطالعات خود می پرداختند و چون ارسطو به هنگام تدریس و بحث و گفت وگو با شاگردان خود در آن باغ راه می رفت، فلسفه او به فلسفه مشاء مشهور شد.
این آکادمی برخلاف آکادمی افلاطون که در آن بیشترین تأکید بر ریاضیات، سیاست و فلسفه نظری بود، در لوکیون به پژوهش هایی در مورد زیست شناسی، روان شناسی، اخلاق، هنر و شعر نیز پرداخته می شد. شواهد نشان می دهد که در این مقطع زمانی، ارسطو از حمایت های همه جانبه و فراوان اسکندر برخوردار بوده است؛ به طوری که با کمک های او موفق به تأسیس اولین باغ وحش تاریخ شد.
با مرگ اسکندر در سال 323 پیش از میلاد، آتنی ها، علیه حکومت مقدونی شورش کردند. ارسطو نیز از اثرات این شورش در امان نماند. در این زمان، یکی از روحانیون آتن، علیه ارسطو شکایت کرد که او منکر تأثیر صدقه و قربانی است. بدین ترتیب، ریاست مدرسه را به دوستش تئوفراستوس واگذاشت و خود به «خالکیس»، زادگاه مادری اش رفت و یک سال بعد از این واقعه، در سن 63 سالگی درگذشت.
بیشتر آثار به جامانده از ارسطو، کتب مدون گردآوری شده توسط خود او نیست، بلکه جزوات درسی است که شاگردانش تهیه کرده اند. سبک نوشتن او برخلاف افلاطون، فاقد آراستگی های ادبی است. آثار ارسطو، تمام علوم یونان باستان به غیر از ریاضیات را شامل می شود. وی برخی از شاخه های علوم را، تقریباً برای اولین بار در تاریخ بشر، به شکلی جدی و مدون مورد توجه و بررسی قرار داده است.
با دقت در تمام فعالیت های ارسطو، اشتیاق عجیب وی به مشاهده گری دنیا و تفسیر آن مشاهدات آشکار می گردد. ارسطو برخلاف استادش، تلاشی در به پرواز درآوردن پرنده ذهن نمی کرد و ترجیح می داد با نوعی واقع گرایی، خوب ببیند و سپس مشاهداتش را با وضع قوانین دقیقی مورد بررسی قرار دهد. او با جرئت تمام، این گونه مشاهدات و تفسیر آن بر اساس قوانین مشخص را به تمام شاخه های علم تعمیم می داد؛ ازاین رو، هنگام مطالعه ارسطو با نجوم ارسطو، زیست شناسی ارسطو، روان شناسی ارسطو، سیاست ارسطو و... مواجه می شویم. اگرچه تا به امروز، اکثر نظریات ارسطو در علوم طبیعی، از جمله مرکزیت کره زمین، تفاوت های فیزیولوژیک زن و مرد یا رد نظریه اتمی دموکریتوس و سقوط اجسام به زمین با سرعت های متفاوت بر اساس وزن و برخی نظریات دیگر رد شده، اما تقسیم بندی علوم ارسطو و حتی بعضی از نوشته های او در زمینه علوم طبیعی تا هزاران سال در تاریخ بشری تأثیر به جا گذاشته است. همین موضوع، باعث شده تا این ادعا مطرح شود که نظریات ارسطو، پیشرفت علوم را هزار سالی به عقب انداخته است.

دانشنامه عمومی

ارسطو (دهانه). ارسطو یک دهانه برخوردی در ماه است.
این دهانه ۳ دهانه اقماری دارد. [ ۱]
عکس ارسطو (دهانه)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

اَرَسْطو (۳۸۴ـ ۳۲۲پ م)(Aristotle)
اَرَسْطو
فیلسوف بزرگ یونانیِ مدافع عقل و اعتدال. به عقیدۀ او، تجربۀ حسی یگانه منبع شناخت است و ماهیّت چیزها، یعنی کیفیات متمایزکنندۀ آن ها، را با تعقل می توان کشف کرد. ارسطو در نوشته های سیاسی و اخلاقی خود، سعادت انسان را در زیستنِ موافق با طبیعت دانسته است. نظریۀ سیاسی اش برآمده از تصدیق این معنی است که کمک و یاری متقابل، ذاتیِ بشر است. او هیچ یک از نظام های حکومتی را نظامی تلقی نمی کند که همه جا و در همه حال کمال مطلوب باشد. از آثار ارسطو نزدیک به ۲۲ رساله به جا مانده است که دربرگیرندۀ منطق، مابعدالطبیعه، طبیعیات، اخترشناسی، هواشناسی، زیست شناسی، روان شناسی، اخلاق، سیاست و ادبیات شناسی است. ارسطو در آتن تحصیل کرد و یکی از اعضای برجستۀ آکادمی افلاطون شد. سپس مدرسه ای در آسوس تأسیس کرد. در این زمان خود را طرفدار افلاطون می دانست اما اندیشه های بعدی اش او را از سنت های افلاطونی، که زمینۀ تفکر نخستین او بود، دور کرد و به منتقد افلاطون تبدیل شد. حدود سال ۳۴۴پ م به موتیلنه در لِسووس رفت و دو سال پس از آن را به مطالعۀ تاریخ طبیعی پرداخت. در همان جا با پوتیاس دخترخواندۀ هرمیاس، فرمانروای آتارنئوس، ازدواج کرد. در ۳۴۲پ م، به دعوت فیلیپ دوم مقدونی به پِلا رفت و عهده دار تعلیم اسکندر، فرزند فیلیپ، شد. در ۳۳۵پ م مدرسه ای را در لوکایون (لوکیون) (درختزاری موقوفۀ آپولو)، واقع در آتن، بنیاد نهاد. این مدرسه به «مدرسه مَشّایی» شهرت یافت زیرا ارسطو در آن جا حین قدم زدن درس می داد. آثار او یادداشت هایی است که از همین درس ها فراهم آمده است. وقتی اسکندر در ۳۲۲پ م درگذشت، ارسطو ناچار به خالکیس گریخت و در همان جا بدرود حیات گفت. ازجمله دستاوردهای بسیار او برای اندیشۀ سیاسی، کوشش نظام مند در متمایزکردن شکل های مختلف حکومت و اندیشه هایی دربارۀ نقش قانون در کشور را می توان یاد کرد. او در بوطیقا/فن شعر، تراژدی را تقلید/محاکات اعمال انسان می شمارد که در آن شخصیت نمایش فرع بر طرح اصلی/پی رنگ تراژدی و تابع آن است. تراژدی در مخاطبان و تماشگران حس ترحم و ترس برمی انگیزد و آنان از این طریق پالایش و تزکیه می یابند. کتاب دوم بوطیقا که به کمدی اختصاص دارد در دست نیست. کتاب خطابه/فن سخنوری، نخستین کوشش ها در تحلیل فن مجاب کردن است و کتاب آخر نظریه ای است دربارۀ عواطفی که خطیب باید به آن ها تکیه کند. در قرون وسطا فلسفۀ ارسطو نخست به صورت بنیاد فلسفه اسلامی درآمد و سپس با الهیات مسیحی درآمیخت. فلاسفۀ مَدرسی قرون وسطا آثار پرحجم او را بی چون و چرا می پذیرفتند. به اعتقاد ارسطو، هر ماده ای از «هیولای اولی» یگانه ای تشکیل شده که همیشه صورتی به آن تعیّن می بخشد. بسیط ترین انواع ماده عبارت است از عناصر چهارگانۀ خاک، آب، هوا و آتش، که درآمیختگی آن ها با نسبت های مختلف سبب پیدایش ذوات گوناگون می شود. برطبق قول او در باب حرکت، اجسام در خط مستقیم به سوی بالا یا پایین به حرکت درمی آیند. خاک و آب رو به پایین و هوا و آتش رو به بالا می روند. برای تبیین اجرام آسمانی، عنصر پنجمی به نام اتر عرضه کرد که حرکت طبیعی اش مستدیر و دَوَرانی است. آثار عمدۀ او در جهان شناسی یا اخترشناسی در کتاب ۴جلدی در آسمان گردآوری شده است. ارسطو مفهوم نامتناهی و خلأ را نمی پذیرفت. از نظر او، خلأ غیرممکن است، زیرا چون شیء متحرک در آن با هیچ مقاومتی روبه رو نمی شود، سرعتِ بی حد خواهد یافت. بر حسب تفکر ارسطو مکان نمی تواند نامتناهی باشد زیرا از یک سلسله فلک متحدالمرکز تشکیل شده است که گرداگرد زمین ساکن، که در مرکز قرار دارد، می چرخند. بنابراین، بیرونی ترین کره، اگر در فاصله ای نامتناهی از زمین قرار داشته باشد، نمی تواند گردش خود را در مدت معینی کامل کند، خاصه در مدت ۲۴ ساعت که طی آن ستارگان، که به عقیدۀ ارسطو نسبت به آن کره ثابت اند، گرد زمین به گردش درمی آیند. کار دیگر ارسطو در اخترشناسی، اثبات کروی بودن زمین است. او مشاهده کرد که زمین به هنگام خسوف سایه ای دایره وار بر روی ماه می اندازد، و نشان داد که در نظر مسافری که از شمال به جنوب می رود موقعیت ستارگان تغییر می کند. ارسطو قطر زمین را فقط ۵۰ درصد بیش از اندازۀ اصلی آن محاسبه کرده است. او طبیعت را همواره در کار کمال بخشیدن به خود می دانست. اصل حیات را «نَفْس» نامید و آن را «صورت» موجود زنده گرفت، نه جوهری که از آن تفکیک پذیر باشد. به عقیدۀ او، اندیشه می تواند کلیات را از انطباعات یا تأثرات حسی به دست آورد، و چون نفس بدین گونه از مادّه تعالی می جوید باید نامیرا باشد. هنر، تجسم طبیعت است اما به شیوه ای کامل تر؛ و غایتش پالایش و تعالی عواطف است. جوهر زیبایی همانا نظم و تقارن و تعیّن است. ارسطو برای نخستین بار ارگانیسم ها یا موجودات زنده را به جنس و نوع تقسیم کرد. آثاری که همۀ شارحین ارسطو با قطعیت به او نسبت می دهند، عبارت اند از: ارغنون، (شامل قاطیغوریا (مقولات)، در باب عبارت (تعبیر)، طوبیقا، و متمم آن ردّ بر سوفسطائیان، آنالوطیقای اول، آنالوطیقای ثانی؛طبیعیات؛در آسمان؛در کُوْن و فساد؛هواشناسی؛در نفس؛طبیعیات صغری (در باب حس و اشیای محسوس)، دربارۀ حافظه و یادآوری، دربارۀ خواب و بیداری، دربارۀ رؤیا، در تعبیر رؤیا، در بلندی و کوتاهی عمر، دربارۀ جوانی و پیری، دربارۀ زندگی و مرگ، دربارۀ تنفس؛دربارۀ تاریخ جانوران؛دربارۀ حرکت جانوران؛در زاد و ولد جانوران؛ مابعدالطبیعه (متافیزیک)؛اخلاق ائودموس؛اخلاق نیکوماخوسی؛سیاست؛اصول حکومت آتن(ناقص)؛خطابه؛بوطیقا (ناقص).ارسطو در جهان اسلام. ترجمۀ آثار ارسطو در دورۀ موسوم به نهضت ترجمه، او را به شناخته شده ترین فیلسوفِ یونانی در جهان اسلام بدل کرد. عمده ترین اثر ارسطو در جهان اسلام ارغنون بود. ترجمه های عربی ارسطو پایۀ بسیاری از ترجمه های اروپایی در قرون بعد شد. تأثیر ارسطو بر فلسفۀ اسلامی گسترده بوده است، هرچند نمی توان سهم فلاسفۀ اسلامی را در انتقالِ فلسفۀ ارسطو به فلسفۀ لاتینی قرون میانۀ اروپا و نیز تکمیل و گسترش و پویائی آن نادیده گرفت.

مترادف ها

aristotle (اسم)
ارسطو، ارسطاطالیس

پیشنهاد کاربران

شاید که در ایران باستان نیاکان خودمان فیثاغورث، افلاطون. وارسطو طالیس و سقراط ترجمه نموده باشند ویا این نام ها را خود بکار گرفته اند.
" گِرد کارهای ارسطو "؛
" وِیراسته و گَردانیدهء دیوید و رس. "
ارسطو نام شخص یونانی ، از شخص ۲۰ هجری قمری سال ۸۴۵هست.
ارسطو در یونانی φαξ نام دارد. اسم ارسطو در سال
۱۳هجری شمسی سال ۳۹۰ تشکیل شده است که در لغت های یونانی
کاربرد دارد . این اسم توسط یونانی ها تشکیل شده است .
...
[مشاهده متن کامل]

کشور های دیگر که از این اسم استفاده می کنند
ایران، روسیه، آمریکا، قبرس، ترکیه، استرالیا، هندوستان، ژاپن، صربستان
یونانی ( φαξ ) عربی ( وفاة )

اسم یونانی ، اسم پسر هستش، معنی اسم ارسطو فیلسوف نام داره
مردمان یونانی این اسم رو زیاد استفاده می کنند همچنین کشور های
ایران، دانمارک، روسیه، استرالیا، آمریکا
اسم خودمم ارسطو هستش
اگه هر کس می خواد اسمی برای بچش بزارم این اسم ( ارسطو ) رو بهشون پیشنهاد می کنم😊
Aristotle یا بطور مجزا Aris - to - tle یک واژه ترکیبی است که از سه کلمه ساخته شده است، یکی به زبان یونانی و دو تا به زبان فارسی. to یا تو در زبان فارسی دو معنا دارد یکی ضمیر دوم شخص مفرد و دیگری به معنای
...
[مشاهده متن کامل]
داخل یا درون و یا در میان. tle یا تله به معنای دام میباشد. و سرانجام Aris یک نام است به زبان یونانی. لذا بطور کل این واژه ترکیبی در اصل یک جمله یا یک عبارت بوده و به دو معنای زیر می باشد: اول خطابی : ای آریس تو تله یا دام هستی و دومی اخباری : آریس توی دام افتاده است.

این واژه دراصل یونانى ست و معربِ اَریسْتوتِلیس Aristotelis یا اَریستوتل Aristotleیا ارستو Arastu است شایسته ایرانیان نیست که واژگان یونانى - رومى یا هندى را معرب و از غربال تازیان بیان کنند اگر واژه ى یونانى باید در پارسى به کار رود شایسته است به شیوه
...
[مشاهده متن کامل]

و منش ایرانیان و زبان پارسى باشد و نه تازى! ایرانیان در بیان پ ژ گ چ ناتوان نیستند و این واج ها برعکس تازیان جزو گوشت و خون زبان شکرریزشان هست و هیچ گاه ت را به ط بدل نمى کنند، و بیشتر این نام ها و واژگان پیش از ورود تازیان نیز در ایران شناخته شده بوده و به
کار مى رفته است ، بنابراین درست است که بگوییم و بنویسیم : اَرَستو Arastu ( نه ارسطوx ) پیساگوراس Pisagoras ( نه فیثاغورثx ) - - - - - - - - - - - اِکلیدِس Eklides ( نه اقلیدسx ) سُکرات Sokrat ( نه سقراطx ) پُکرات Pokrat ( نه بقراطx ) آرتیمیس Artimis ( نه ارطاماسیاx ) اَنگلیون اِنگیل
Engil - Angelion ( انجیلx ) اُرگانونOrganon ( نه ارغنونx ) اتلس Atlas ( نه اطلسx ) اَپیون Apion ( نه افیونx ) اَکاکیا Akakia ( نه اقاقیاx ) اِکْلیم Eklim ( نه اقلیمx ) اُکیانوس Ocianus ( نه اقیانوسx ) پَتلموشPatalmush ( پهلوى ) یا پتلمیوس Patlamius ( نه بطلمیوسx ) کُنستانتینوپول
Konstantinopol ( نه قسطنطنیهx ) کِیسَر Keysar ( پهلوى: این واژه پارسى ست ) نه قیصرx فِرون Feron ( نه فرعونx ) آندیوک Andivak ( پهلوى ) یا اَنتاکیاAntakia ( نام شهرى باستانى در روم شرقى ) ( نه انطاکیهx )

بپرس