ارتثاث

لغت نامه دهخدا

ارتثاث. [اِ ت ِ ] ( ع مص ) فراهم آوردن. ( منتهی الارب ). جمع. جمع کردن. || کسی را از معرکه خسته برداشتن که هنوز زنده باشد. ( منتهی الارب ). مجروح برداشتن که هنوز زنده باشد. زخم دار را از جنگ گاه بدرآوردن. خسته که در وی جان باشد از جنگ گاه برداشتن. ( تاج المصادر بیهقی ). || ارتثاث ناقه ؛ ذبح کردن ناقه رااز لاغری و پیری. || فی اللغة مصدر ارتث الجریح ؛ ای حُمل من المعرکة و به رمق. و فی الشرع ان یرتفق الجریح بشی من مرافق الحیوة، او یثبت له حکم من احکام الاحیاء، کالاکل و الشرب و النوم و غیرها. کذا فی شرح الوقایة فی باب الشهید. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حمل مجروح به پشت جبهه را اِرتثاث می گویند و از آن در باب طهارت، احکام اموات نام برده شده است.
به حمل مجروحی که هنوز رمقی دارد به پشت جبهه، ارتثاث و به شخص مجروح «رَثیث» و «مُرْتَثّ» گفته می‏شود.
غسل و کفن مجروح
مجروح اگر پس از انتقال به پشت جبهه به شهادت برسد، باید غسل داده شود و کفن گردد.


پیشنهاد کاربران

بپرس