اخوند
/~Axund/
مترادف اخوند: ( آخوند ) روحانی، روضه خوان، شیخ، عالم، فقیه، ملا، مدرس، معلم
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- آخوندبازی ؛ توسل بحیل شرعی.
آخوند نباشد درد و غم ، گفتن ؛ کسی را که بیمار نیست به القاء بیمار کردن.
فرهنگ فارسی
ملا طالب
ملا، معلم، عالم روحانی، واعظ وپیشوای مذهبی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. معلم.
۳. عالِم روحانی، واعظ و پیشوای مذهبی.
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه اسلامی
[ویکی شیعه] آخوند. آخوند، واژه ای فارسی، به معنی دانشمند، پیشوای دینی و معلم است که نخستین مورد کاربرد این واژه در ایران، به مثابه عنوانی احترام آمیز برای روحانیون دانشمند، به دوره تیموریان مربوط می شود. در عصر قاجار کاربرد این کلمه گسترش بیش تری یافت و شامل مدرسان مکتب خانه ها نیز گردید و در میان دانشمندان آن روزگار هنوز جایگاهی والا داشت. به عنوان مثال ملا محمدکاظم خراسانی (درگذشت ۱۳۲۹ق)، مشهورترین فقیه و مدرس پایان دوره قاجار، آخوند نامیده می شد. اکنون این کلمه به گونه عام برای روحانیون به کار می رود.
درباره اشتقاق این کلمه آراء مختلف آورده اند:
هیچ یک از این اشتقاقات خالی از اشکالات تاریخی و زبان شناسی نیست و هنوز توافق کلی بر سر اصل و ریشه این کلمه حاصل نشده است.
درباره اشتقاق این کلمه آراء مختلف آورده اند:
هیچ یک از این اشتقاقات خالی از اشکالات تاریخی و زبان شناسی نیست و هنوز توافق کلی بر سر اصل و ریشه این کلمه حاصل نشده است.
wikishia: آخوند
[ویکی فقه] آخوند (ابهام زدایی). شاید این واژه مخفف «آغا خوندگار» باشد؛ به معنای عالم و طالب علم. این اصطلاح هم در میان شیعیان مورد استفاده قرار گرفته، و هم مورد استفاده بخشی از اهل سنت بوده، و بویژه در شمال و شمال شرق ایران رواج داشته است.آخوند ممکن است در معانی ذیل استفاده شده و یا لقب برای اشخاص ذیل باشد: • آخوند (پیشوای دینی)، واژه ای فارسی به معنی دانشمند، پیشوای دینی و معلم• آخوندملاحسین قلی همدانی، عالم و عارف و فقیه قرن سیزدهم و چهاردهم• آخوند خراسانی، فقیهِ اصولی و مرجع تقلید شیعه و رهبر سیاسی عصر مشروطیت• آخوند ملامحمد شریف بخاری، مشهور به شریف بخاری و ملا شریف، محدّث و مفسّر قرآن در ماوراءالنهر در نیمه دوم قرن یازدهم و نیز «اعلم العلمای» بخارا• آخوند نصرا، مولی نصرالله همدانی از علمای معروف قرن یازده هجری• آخوندملاآقا دربندی، معروف به «فاضل دربندی حایری» (د ۱۲۸۶ق/۱۸۶۹م)، فقیه، اصولی، رجالی، محدّث، متکلّم و واعظ شیعی امامی• آخوندملامحمد کاشانی، مدرّس و مروّج فلسفۀ ملاصدرا در اصفهان در قرن سیزدهم• آخوند ملا حسین قلی همدانی، از عرفای مشهور و بنام• آخوند ملا عبدالله بروجردی، از علمای قرن سیزدهم و چهاردهم هجری• آخوند ملا عبدالله تونی، از علمای بزرگ و فقیهان مشهور قرن یازدهم هجری• آخوند ملا علی کنی، از علمای قرن سیزدهم هجری
...
...
wikifeqh: آخوند_(ابهام_زدایی)
[ویکی فقه] آخوند (پیشوای دینی). آخوند، واژه ای فارسی به معنی دانشمند، پیشوای دینی و معلم است.
درباره اشتقاق این کلمه آراء مختلف آورده اند: پاوْل هُرن در «اساس اشتقاق فارسی» آن را از پیشوند «آ» + «خواند» (از فعل خواندن) مرکب دانسته؛ رَدْلُف «خوند» را در این کلمه، مخفف « خداوند » دانسته، مانند «خاوند» و جزء «خوند» در اسامی میرخوند و خوندمیر (نک : ایرانیکا)؛ محمد قزوینی جزء اول کلمه را مخفف «آقا» گفته
محمد قزوینی، یادداشتها، ج ۱، ص۱، به کوشش ایرج افشار، دانشگاه تهران، ۱۳۳۷ش.
این کلمه به معنی دانشمند و پیشوای دینی و معلم، در اغلب لهجه های ترکی وارد شده
سلیمان افندی، لغت جغتای و ترکی عثمانی، ج۱، ص۶، استانبول، ۱۲۹۸ق.
نخستین مورد کاربرد واژه آخوند در ایران ، به مثابه عنوانی احترام آمیز برای روحانیون دانشمند، به دوره تیموریان مربوط می شود، چنانکه امیر علیشیر نوایی استاد خود مولانا فصیح الدین نظامی (د ۹۱۹ق/۱۵۱۳م) را به سبب دانش گسترده اش در علوم معقول و منقول و ریاضیات، آخوند خطاب می کرده است.
غیاث الدین خواندمیر، حبیب السیر، ج۴، ص۳۵۲، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، خیام، ۱۳۶۲ش.
...
درباره اشتقاق این کلمه آراء مختلف آورده اند: پاوْل هُرن در «اساس اشتقاق فارسی» آن را از پیشوند «آ» + «خواند» (از فعل خواندن) مرکب دانسته؛ رَدْلُف «خوند» را در این کلمه، مخفف « خداوند » دانسته، مانند «خاوند» و جزء «خوند» در اسامی میرخوند و خوندمیر (نک : ایرانیکا)؛ محمد قزوینی جزء اول کلمه را مخفف «آقا» گفته
محمد قزوینی، یادداشتها، ج ۱، ص۱، به کوشش ایرج افشار، دانشگاه تهران، ۱۳۳۷ش.
این کلمه به معنی دانشمند و پیشوای دینی و معلم، در اغلب لهجه های ترکی وارد شده
سلیمان افندی، لغت جغتای و ترکی عثمانی، ج۱، ص۶، استانبول، ۱۲۹۸ق.
نخستین مورد کاربرد واژه آخوند در ایران ، به مثابه عنوانی احترام آمیز برای روحانیون دانشمند، به دوره تیموریان مربوط می شود، چنانکه امیر علیشیر نوایی استاد خود مولانا فصیح الدین نظامی (د ۹۱۹ق/۱۵۱۳م) را به سبب دانش گسترده اش در علوم معقول و منقول و ریاضیات، آخوند خطاب می کرده است.
غیاث الدین خواندمیر، حبیب السیر، ج۴، ص۳۵۲، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، خیام، ۱۳۶۲ش.
...
wikifeqh: آخوند_(پیشوای_دینی)
دانشنامه آزاد فارسی
آخوند. عنوانی برای طلاب و مدرّسان علوم اسلامی و نیز معلم مدرسه و معلم خصوصی از عهد تیموریان. در ترکستان شرقی به معنی «آقا» بعد از اسم به کار می برند (دربرابر افندی ترکی و به معنی سِر انگلیسی است) و در ترکستان غربی لقب علمای عالی مقام است. در بخش قازان به امام بزرگ آن نواحی گفته می شود. در هند و پاکستان تقریباً به همان معنی رایج در ایران است. دربارۀ ریشۀ این کلمه بین دانشمندان اختلاف است. برخی آن را از ریشۀ پهلوی یا یونانی یا ترکی و بعضی دیگر آن را از لغت فارسی «خواند» که آن نیز مشتق از «خداوند» است، دانسته اند. این کلمه در اصطلاح متأخرین از علمای معقول، در صورتی که به طور مطلق استعمال شود، اشاره به صدرالمتألهین شیرازی معروف به ملاصدرا دارد، و در اصطلاح علمای منقول در عصر حاضر عبارت از آخوند ملا محمدکاظم خراسانی ( ـ۱۳۲۹ق)، از مراجع تقلید و از بنیانگذاران انقلاب مشروطیت ایران، است.
wikijoo: آخوند
مترادف ها
ملا، اخوند
پیشنهاد کاربران
در دوران قدیم از دوره صفوی به بعد کسانی که میتوانستند قرآن و یا نوشته ای را بخوانند بهشان میگفتند آ خوند یعنی آقا خوند ، ، آ یعنی آقا و خوند یعنی خواند
آخوند، آکوند، آکنده، پر و سرشار از علم و دانایی.
آخوند= اَخونده، درس خونده و در واقع یعنی درس خونده ی سنتی، درس خونده ی مکتب خونه ایی و ملا خونه ای و حوزوی. درس خونده ی ملا اوزری.
توضیح بیشتر
یکی از زبان های کهن ایرانی، که به نظر می رسد با تغییرات کمتری به امروزِ ایران رسیده است، همان زبانی است که در استان های تهران و قزوین و زنجان و گیلان و اردبیل و آذربایجان بصورت جزیره های زبانی ریز و درشت ( کم تعداد و پر تعداد ) باقی مانده است، و امروز به تناسب جغرافیا و محل نامه ای مختلفی مانند راجی، الویری، تاتی، تالشی ، هرزنی، اشتهاردی و . . . گفته می شود، به زبانی دیگر آنچه زبان بومی خلخال و تالش ( شامل تالش جنوب در گیلان از رودبار تا ماسال، تالش مرکزی از رضوانشهر تا تالش یا هشبر، تالش شمالی از آستارا و اردبیل تا لنکران و لریک و ماسالی و غیره در جمهوری آذربایجان ) همچنین در بخشهای زیادی از استان اردبیل اردبیل و عنبران و بوئین زهرا و تاکستان و الویری و اشتهارد و اطراف تهران و کرج است، با تفاوت کمی یکسان بوده و اختلاف آنچنانی ندارند، بطوری که یک نفر تالشزبان ماسالی تقریبا به راحتی تاتی خلخالات و تارمات زنجان و تاتی تاکستان و . . . . . را می فهمد، یعنی تاتی خلخالات و زنجان حتی از زبان گیلکی گیلان به تالشی ماسال نزدیکتر است.
... [مشاهده متن کامل]
به هر حال این زبان کهن که در جاهای سخت گذر و دور افتاده تر باقی مانده است یک زبان ایرانی شمال غربی است. البته با گویشهای مختلف کردی هم نزدیک است بویژه با کردی اورامی خیلی نزدیک می باشد. احیانا همه ی این زبانها و گویش ها از یک نیا و ریشه ی بومی ایرانی می باشند. در این زبانها و گویش های ایرانی پیشوندهایی وجود دارند که پتانسیل بزرگی برای ساختن فعل و واژه ایجاد می کنند. البته در فارسی کنونی هم رد و نشان این پیشوندها تقریبا به وفور دیده می شود. این پیشوند های فعل ساز عبارتند از: آ، ب، دَ، ، وی، پِ، رو ، جی، که به اول ریشه ی اصلی فعل آمده و معنای آنرا تغییر می دهند.
آده= بده، پده= از پایین به سمت بالا بده، ویده= از بالا به پایین بده، جیده= به داخل یک چیزی بده یا بفرست، .
همچنین آخون ، دخون، ویخون پخون، جیخون که ریشه خوندن با این پیوندها معانی مختلف می گیرد.
در این زبانهای ایرانی
آخون= بخون و
همچنین یکی از پیشوند های فاعلی اَ می باشد.
اَ ران_ اَران یا اَرون= راننده
اَ ساز ، اَساز="سازنده
اَخون= خواننده ، درس خوان
اَخوند= خوانده، درس خونده، درس خونده ی سنتی
که مصوت اَ به آ تبدیل و آخوند شده است.
موید این معنای آخوند همین کلمه آخوند به معنای معلم سنتی درس خونده ی سنتی و مکتب خونه ای و حوزوی یا ملا و روحانی می باشد .
توضیح بیشتر
یکی از زبان های کهن ایرانی، که به نظر می رسد با تغییرات کمتری به امروزِ ایران رسیده است، همان زبانی است که در استان های تهران و قزوین و زنجان و گیلان و اردبیل و آذربایجان بصورت جزیره های زبانی ریز و درشت ( کم تعداد و پر تعداد ) باقی مانده است، و امروز به تناسب جغرافیا و محل نامه ای مختلفی مانند راجی، الویری، تاتی، تالشی ، هرزنی، اشتهاردی و . . . گفته می شود، به زبانی دیگر آنچه زبان بومی خلخال و تالش ( شامل تالش جنوب در گیلان از رودبار تا ماسال، تالش مرکزی از رضوانشهر تا تالش یا هشبر، تالش شمالی از آستارا و اردبیل تا لنکران و لریک و ماسالی و غیره در جمهوری آذربایجان ) همچنین در بخشهای زیادی از استان اردبیل اردبیل و عنبران و بوئین زهرا و تاکستان و الویری و اشتهارد و اطراف تهران و کرج است، با تفاوت کمی یکسان بوده و اختلاف آنچنانی ندارند، بطوری که یک نفر تالشزبان ماسالی تقریبا به راحتی تاتی خلخالات و تارمات زنجان و تاتی تاکستان و . . . . . را می فهمد، یعنی تاتی خلخالات و زنجان حتی از زبان گیلکی گیلان به تالشی ماسال نزدیکتر است.
... [مشاهده متن کامل]
به هر حال این زبان کهن که در جاهای سخت گذر و دور افتاده تر باقی مانده است یک زبان ایرانی شمال غربی است. البته با گویشهای مختلف کردی هم نزدیک است بویژه با کردی اورامی خیلی نزدیک می باشد. احیانا همه ی این زبانها و گویش ها از یک نیا و ریشه ی بومی ایرانی می باشند. در این زبانها و گویش های ایرانی پیشوندهایی وجود دارند که پتانسیل بزرگی برای ساختن فعل و واژه ایجاد می کنند. البته در فارسی کنونی هم رد و نشان این پیشوندها تقریبا به وفور دیده می شود. این پیشوند های فعل ساز عبارتند از: آ، ب، دَ، ، وی، پِ، رو ، جی، که به اول ریشه ی اصلی فعل آمده و معنای آنرا تغییر می دهند.
آده= بده، پده= از پایین به سمت بالا بده، ویده= از بالا به پایین بده، جیده= به داخل یک چیزی بده یا بفرست، .
همچنین آخون ، دخون، ویخون پخون، جیخون که ریشه خوندن با این پیوندها معانی مختلف می گیرد.
در این زبانهای ایرانی
آخون= بخون و
همچنین یکی از پیشوند های فاعلی اَ می باشد.
اَ ران_ اَران یا اَرون= راننده
اَ ساز ، اَساز="سازنده
اَخون= خواننده ، درس خوان
اَخوند= خوانده، درس خونده، درس خونده ی سنتی
که مصوت اَ به آ تبدیل و آخوند شده است.
موید این معنای آخوند همین کلمه آخوند به معنای معلم سنتی درس خونده ی سنتی و مکتب خونه ای و حوزوی یا ملا و روحانی می باشد .
واقعا دوست عزیز که نوشته کلمه اوخوماق در ترکی نوشته که به خواندن مربوط است هیچ پیوندی به آن ندارد و این کلمه صد درصد فارسی است و گواه درست بودن آن صفحه 208 چاپ سوم کتاب فرهنگ فارسی به پهلوی نوشته دکتر بهرام فره وشی است:
واژه آخوند از واژه پارسی آخ و واژه دیگر پارسی وند ساخته شده که ریشه ی پهلوی دارد
در عربی می شود الملا در ترکی می شود ملا این واژه یعنی آخوند صد درصد پارسی است.
منابع. فرهنگ لغت معین
در عربی می شود الملا در ترکی می شود ملا این واژه یعنی آخوند صد درصد پارسی است.
منابع. فرهنگ لغت معین
در باره این واژه گفته شده همریشه خاوند است به نظر من درست نیست خاوند یا خدا به معنی صاحب هست و همانگونه که می بینید هیچ ارتباطی با کار آخوندی نداره
اما ریشه دیگر خوند هست که البته دو معنی داره که نخست به معنی لذت هست و دوم به معنی رمز و راز آداب انجام کاری را خوندی گویند . به نظر من واژه آخوند از ریشه خوند هست و آخوند را میتوان گشاینده اسرار و آداب یا دارنده اسرار و آداب معنی کرد
... [مشاهده متن کامل]
اما ریشه دیگر خوند هست که البته دو معنی داره که نخست به معنی لذت هست و دوم به معنی رمز و راز آداب انجام کاری را خوندی گویند . به نظر من واژه آخوند از ریشه خوند هست و آخوند را میتوان گشاینده اسرار و آداب یا دارنده اسرار و آداب معنی کرد
... [مشاهده متن کامل]
به مفهوم الف خوانده یا باسواد اطلاق میشود ، به شخصی گفته می شده که صاحب سواد و معلم مکتب خانه بوده باشد و از گذشته تا به دوران معاصر به مرور معنی و مفهوم آن به روحانیون مرتبط شده وگرنه در ابتدا اینطور نبوده که فقط به جماعت امامه به سر اطلاق شود
درباره اشتقاق این کلمه آراء مختلف آورده اند: پاوْل هُرن در �اساس اشتقاق فارسی� آن را از پیشوند �آ� �خواند� ( از فعل خواندن ) مرکب دانسته؛ رَدْلُف �خوند� را در این کلمه، مخفف � خداوند � دانسته، مانند �خاوند� و جزء �خوند� در اسامی میرخوند و خوندمیر ( نک : ایرانیکا ) ؛ محمد قزوینی جزء اول کلمه را مخفف �آقا� گفته [۱] و دهخدا نیز آن را مخفف �آغا�، و �خوند� را مخفف �خداوندگار� دانسته است.
... [مشاهده متن کامل]
زکی ولیدی طوغان، محقق ترک در مقاله ای که در اسلام آنسیکلوپدیسی نوشته است این کلمه را تلفظ و تحریفی از آرْخون یا آرگون یونانی، که عنوان روحانیون مسیحی و رؤسای کلیسای نسطوری بوده و در سرزمینهای آسیایی رواج داشته، دانسته است.
هیچ یک از این اشتقاقات خالی از اشکالات تاریخی و زبان شناسی نیست و هنوز توافق کلی بر سر اصل و ریشه این کلمه حاصل نشده است.
... [مشاهده متن کامل]
زکی ولیدی طوغان، محقق ترک در مقاله ای که در اسلام آنسیکلوپدیسی نوشته است این کلمه را تلفظ و تحریفی از آرْخون یا آرگون یونانی، که عنوان روحانیون مسیحی و رؤسای کلیسای نسطوری بوده و در سرزمینهای آسیایی رواج داشته، دانسته است.
هیچ یک از این اشتقاقات خالی از اشکالات تاریخی و زبان شناسی نیست و هنوز توافق کلی بر سر اصل و ریشه این کلمه حاصل نشده است.
در زبان فارسی به کسی که آه مردم را در می آورد و خون گریه راه می اندازد آخوند گویند یعنی مرد فرستاده خدا که آه میکشد و خون گریه میکند
آخوند ، آخون ، تغییر یافته آه خوان, اشاره به آه و ناله حادثه کربلا
در گویش تالشی واژه آخوند به مانای دوباره خواند و یا باز خواندن می باشد.
این کلمه از عبارت ( ( آقا خوند ) ) گرفته شده و بعد به این شکل در امده است
مبلغ دین
آخوند، ملا، واژه ای است برای روحانی مذهبی در اسلام به العموم در کشورهای آذربایجان، افغانستان و ایران و به الخصوص واژه کاربردی برای روحانیون در محاورات و گفتگو عموم و متدوال مردم در ایران.
آخوند= < اخورا دانا / اهورادانا / اگورا دانا / اکورا دانا
اصل این واژه آهونگ بوده و از زبان چینی وارد فارسی شده است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)