[ویکی فقه] در مباحث فلسفه ی اخلاق ، نظریۀ اخلاقی کانت از سه منظر مورد توجه واقع شده است. گاهی این نظریه به طور مستقل و به عنوان یک نظریۀ اخلاقی درکنار نظریات دیگر مورد کاوش قرار گرفته است.
گاهی نیز در مباحث اخلاق هنجاری آنجا که از معیار های کلی درستی یا نادرستی افعال از نظر اخلاقی بحث می شود پس از آن که آنها را به دو قسم وظیفه گرا و غایت گرا تقسیم می کنند؛ به طرح نظریه ی اخلاقی کانت به عنوان نافذترین نظریه های اخلاقی وظیفه گرایانه می پردازند. و بالاخره از این نظر که آیا مفاهیم اخلاقی حکایت از امور واقعی دارد یا نه؛ نظریه ی اخلاقی کانت جزء آن دسته از نظریات مطرح شده که قائل اند مفاهیم اخلاقی حاکی از واقعیات خارجی است و از واقعیات مافوق طبیعی سرچشمه می گیرد. از این رو نظریه اخلاقی کانت را نظریه ای واقع گرایانه می دانند که تاکید فراوانی بر عنصر وظیفه و تکلیف دارد.
کانت و مبانی اخلاق
اگر بخواهیم به طور کاملا خلاصه ترسیمی ازفضای کار کانت در اخلاق ارائه دهیم، باید نگاهی به نظریات غربی ها در زمینه ی ریشه اخلاقی بودن انسان داشته باشیم. در این باره برخی که نگاه های دینی دارند و از اخلاق دینی دفاع می کنند به صراحت معتقدند اخلاق ریشه ی دینی و الاهیاتی دارد. این دیدگاه ها بر این باورند که باید اخلاقی بود چون خدا گفته است. اما بعضی بر طبیعت و سرشت انسان تکیه می کنند و معتقدند طبع انسان به گونه ای آفریده شده که اخلاقی بودن را دوست دارد. هاچسون در اخلاق از این نظر دفاع می کند. اما برخی دیگر نه طبیعت انسان بلکه عقل عملی او را منشا اخلاق می دانند. در نگاه اینان عقل عملی یعنی آن بعد از عقل انسان که به شناخت احکام رفتاری، بایدها و نبایدها می پردازد. در این فضا دو دیدگاه به چشم می خورد یک دیدگاه معتقد است احکام اخلاقی در عالم وجود دارند و عقل عملی آن ها را کشف می کند. ریشه اخلاق در خود عقل عملی نیست. ساموئل کلارک از مدافعان این دیدگاه است. کلارک بر این باوراست که احکام اخلاقی در عالم هستند و عقل عملی آن ها را کشف می کند. اما اعتقاد کانت این است که ریشه احکام اخلاقی در خود عقل عملی است عقل عملی واضع احکام اخلاقی است. کانت معتقد است یک سری احکام عملی بدیهی داریم که اصول اخلاق را تشکیل می دهد.
مابعدالطبیعه اخلاق
اعتقاد کانت در اخلاق این بود که به یک مابعدالطبیعه اخلاق احتیاج است که جدا و منفک از همه عوامل تجربی باشد. ما بعدالطبیعه یعنی یک امر غیرتجربی و حقیقی که قبل از مراجعه به طبیعت انسان و هر امری مربوط به طبیعت انسانی مانند لذت ، سود و اموری از این دست بتواند منشاء حکم اخلاقی باشد. این امر غیرتجربی به نظر کانت همان عقل عملی است. گاهی گفته می شود کار کانت در اخلاق، یافتن مبنای عنصر پیشینی حکم اخلاقی در خود عقل است. معنای این سخن آن است که اگر ما یک حکم اخلاقی داریم ریشه ی این حکم اخلاقی قاعده ای کلی است. اما این قاعده از کجا بدست می آید؟ کانت می گوید این قاعده را عقل عملی جعل می کند و یک عنصر اولا غیر تجربی و مابعدالطبیعی است و ثانیا پیشینی است به این معنا که پیش از مراجعه به طبیعت انسانی یا هر امر مرتبط به آن در نظر گرفته می شود. کانت کتاب بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق را در اثبات همین نکته نگاشته است.
اراده نیک و امر مطلق
...
گاهی نیز در مباحث اخلاق هنجاری آنجا که از معیار های کلی درستی یا نادرستی افعال از نظر اخلاقی بحث می شود پس از آن که آنها را به دو قسم وظیفه گرا و غایت گرا تقسیم می کنند؛ به طرح نظریه ی اخلاقی کانت به عنوان نافذترین نظریه های اخلاقی وظیفه گرایانه می پردازند. و بالاخره از این نظر که آیا مفاهیم اخلاقی حکایت از امور واقعی دارد یا نه؛ نظریه ی اخلاقی کانت جزء آن دسته از نظریات مطرح شده که قائل اند مفاهیم اخلاقی حاکی از واقعیات خارجی است و از واقعیات مافوق طبیعی سرچشمه می گیرد. از این رو نظریه اخلاقی کانت را نظریه ای واقع گرایانه می دانند که تاکید فراوانی بر عنصر وظیفه و تکلیف دارد.
کانت و مبانی اخلاق
اگر بخواهیم به طور کاملا خلاصه ترسیمی ازفضای کار کانت در اخلاق ارائه دهیم، باید نگاهی به نظریات غربی ها در زمینه ی ریشه اخلاقی بودن انسان داشته باشیم. در این باره برخی که نگاه های دینی دارند و از اخلاق دینی دفاع می کنند به صراحت معتقدند اخلاق ریشه ی دینی و الاهیاتی دارد. این دیدگاه ها بر این باورند که باید اخلاقی بود چون خدا گفته است. اما بعضی بر طبیعت و سرشت انسان تکیه می کنند و معتقدند طبع انسان به گونه ای آفریده شده که اخلاقی بودن را دوست دارد. هاچسون در اخلاق از این نظر دفاع می کند. اما برخی دیگر نه طبیعت انسان بلکه عقل عملی او را منشا اخلاق می دانند. در نگاه اینان عقل عملی یعنی آن بعد از عقل انسان که به شناخت احکام رفتاری، بایدها و نبایدها می پردازد. در این فضا دو دیدگاه به چشم می خورد یک دیدگاه معتقد است احکام اخلاقی در عالم وجود دارند و عقل عملی آن ها را کشف می کند. ریشه اخلاق در خود عقل عملی نیست. ساموئل کلارک از مدافعان این دیدگاه است. کلارک بر این باوراست که احکام اخلاقی در عالم هستند و عقل عملی آن ها را کشف می کند. اما اعتقاد کانت این است که ریشه احکام اخلاقی در خود عقل عملی است عقل عملی واضع احکام اخلاقی است. کانت معتقد است یک سری احکام عملی بدیهی داریم که اصول اخلاق را تشکیل می دهد.
مابعدالطبیعه اخلاق
اعتقاد کانت در اخلاق این بود که به یک مابعدالطبیعه اخلاق احتیاج است که جدا و منفک از همه عوامل تجربی باشد. ما بعدالطبیعه یعنی یک امر غیرتجربی و حقیقی که قبل از مراجعه به طبیعت انسان و هر امری مربوط به طبیعت انسانی مانند لذت ، سود و اموری از این دست بتواند منشاء حکم اخلاقی باشد. این امر غیرتجربی به نظر کانت همان عقل عملی است. گاهی گفته می شود کار کانت در اخلاق، یافتن مبنای عنصر پیشینی حکم اخلاقی در خود عقل است. معنای این سخن آن است که اگر ما یک حکم اخلاقی داریم ریشه ی این حکم اخلاقی قاعده ای کلی است. اما این قاعده از کجا بدست می آید؟ کانت می گوید این قاعده را عقل عملی جعل می کند و یک عنصر اولا غیر تجربی و مابعدالطبیعی است و ثانیا پیشینی است به این معنا که پیش از مراجعه به طبیعت انسانی یا هر امر مرتبط به آن در نظر گرفته می شود. کانت کتاب بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق را در اثبات همین نکته نگاشته است.
اراده نیک و امر مطلق
...
wikifeqh: اخلاق_کانتی