احتشام

/~ehteSAm/

مترادف احتشام: بزرگی، جلال، حشمت، شکوه، شوکت، فره، مجد

برابر پارسی: مهتری، سروری، بزرگواری

معنی انگلیسی:
glory, pomp

فرهنگ اسم ها

اسم: احتشام (پسر) (عربی) (تلفظ: ehtešām) (فارسی: اِحتشام) (انگلیسی: ehtesham)
معنی: شکوه و شوکت داشتن، جلال، بزرگی، شکوه، عظمت، ( در قدیم ) بزرگداشت، تکریم، ( درقدیم ) تکبر، غرور، بزرگ شدن، دارای خدم و حشم فراوان بودن
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم پسر، اسم عربی

لغت نامه دهخدا

احتشام. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) احتشام از؛ شرم داشتن از. بشکوهیدن از. استحیاء. ( زمخشری ). || بخشم آوردن. ( منتهی الارب ). || از کسی حشمت داشتن. ( زوزنی ). حشمت داشتن از کسی. ( تاج المصادر ). || خداوند خدم و حشم شدن ببزرگی. خداوند خادمان و فوج ( ؟ ) بودن. ( غیاث ). || شأن و شکوه. ( غیاث ). شُکُه. حشمت. || حشمت وشکوه داشتن. حشمت و احترام داشتن. ( مؤید الفضلا ).
- احتشام یافتن ؛ حشمت یافتن. شکوه و جلال یافتن :
گر مهتران بدنیا یابند احتشام
دنیا بدین و دانش او احتشام یافت.
امیرمعزی.
- بااحتشام ؛ محتشم. باشکوه.

فرهنگ فارسی

شرم داشتن، حیاکردن، شرمگین شدن، صاحب خدم وحشم شدن، حشمت وبزرگی وجاه وجلال یافتن
۱ - ( مصدر ) حشمت و شکوه داشتن خداوند خدم و حشم شدن . ۲ - ( اسم ) شائ ن و شکوه حشمت بزرگی شوکت . یا احتشام از کسی . شرم داشتن از وی استحیائ شکوهیدن .

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) حشمت و بزرگی یافتن . ۲ - (اِ. ) جاه و جلال .

فرهنگ عمید

۱. شکوه، جلال.
۲. [قدیمی] شرمگین شدن.
۳. [قدیمی] صاحب خدم و حشم شدن، حشمت و بزرگی و جاه و جلال یافتن.
۴. [قدیمی] شرم داشتن، حیا کردن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] احتشام به معنی حشمت و جاه و نیز شرم کردن (حیاء) به کار رفته است.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، ص۲۹۲.
...

دانشنامه عمومی

احتشام ( انگلیسی: Ehtesham; ۱۹۲۷ – ۱۷ فوریهٔ ۲۰۰۲ ) با نام اصلی ابو نور احتشام الحق که با نام کاپیتان احتشام نیز شناخته می شد کارگردان فیلم اهل بنگلادش و پاکستان بود. وی از یکی از کارگردان پیشرو و برجسته سینمای بنگلادش و پاکستان بوده است.
عکس احتشام
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بزرگی ، شکوه و. . . .
Ehteshaam
یعنی بچه شاه
آرشام
شکوه و جلال

بپرس