اثبات وجود خدا

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سر سلسله تمام معتقدات دینی ایمان به خداست، در کلمات حضرت امیر هست که فرموده، اول الدین معرفته، پایه دین و ریشه دین خداشناسی است. در قرون جدید در اروپا یک تفکری بوجود آمده است که؛ نه خدا را انکار می کنند و نه مسائله اثبات خدا را قابل حل می دانند، می گویند که بشر نه قادر است وجود خدا را اثبات کند و نه قادر است وجود خدا را نفی کند. اینها هم به منطق الهیون اعتراض می کنند و هم به منطق مادیون اعتراض می کنند، و می گویند که ابزار تحقیق چنین چیزی به بشر داده نشده است، تنها ابزاری که به بشر برای تحقیق داده شده است حواس می باشد که با حواس فقط می تواند محسوسات را تحقبق کند و کیفیت آنها را بیان کند. ولی ماوراء محسوسات از قلمروی تحقیق بشر خارج است و نمی تواند آنها را اثبات کند. در مقابل این افراد الهیون و مادیون قرار گرفته اند، که مادیون می گویند که اصلا ماوراء الطبیعه ای وجود ندارد هر چه هست ماده است، و غیر ماده پوچ می باشد. ولی الهیون قائل هستند که؛ علاوه بر ماده ماوراءالطبیعه ای هم وجود دارد که به آنها مجردات می گویند و افکار کسانی که قائل به ماده محض می باشند و یا کسانی که حوزه مدرکات و قلمرو ادراکات انسان را محدود به حواس می دانند و می گویند که هر چیز غیر محسوس غیر قابل تحقیق است را باطل و غلط می داند و راههایی را برای اثبات وجود خدا بیان می کنند.
دو راه اساسی برای اثبات وجود خدا ذکر شده است که بعضی از آنها به راههای جزئی تری هم منشعب می شود که به ترتیت آنها را یاد آور می شویم. ۱- راه درون (فطرت) ۲- راه برون (برهان نظم)
راه فطرت
برای اثبات وجود خداوند روشهای گوناگونی ذکر شده است که از میان آنها فطری بودن گرایش به مبدا جهان از همه عمومی تر و دلپذیرتر است که بعضی ها می گویند که پناه بردن و گرایش انسان به هنگام اضطرار به خداوند حاکی از این است که ارتباط با خداوند در انسان وجود دارد و همین فطری بودن اعتقاد به خداوند است.
← معنای فطرت
قرآن مجید می گوید:سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق او لم یکف بربک انه علی کل شی ء شهید به زودی نشانه های خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان می دهیم تا برای آنان آشکار گردد که او حق است آیا کافی نیست که پروردگارت بر همه چیز شاهد و گواه است؟این برهان از دو طریق قابل بررسی است:
← بررسی برهان از راه خودشناسی
...

پیشنهاد کاربران

انسان در طول تاریخ پیدایش خود روی کره ی زمین تاکنون و یا به بیانی دیگر از دوران مهد کودک تاریخ اندیشه یا فکر، خیال، تصور و توَهُم تا به امروز نتوانسته است بین دو نوع خدای زیر فرق و تمیز قائل شود:
الف - خدای حقیقی و واقعی یعنی اول، وسط، آخر، درون و بیرون همه چیز و همه کس یا بطور عام تر یعنی ظاهر و باطن این واقعیت و طبیعت و یا بطور کلی یعنی محیط و محتوای هرکدام از گیتی ها، کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی، موازی و بیشمار که در محیط و محتوای هرکدام از آنها از لحاظ زمانی و مکانی، بیزمانی و بیمکانی دارای شانزده ( ۱۶ ) بُعد مجرد میباشد؛ هشت
...
[مشاهده متن کامل]

( ۸ ) تا مطلق و هشت ( ۸ ) تا نسبی، نه یکی بیشتر و نه یکی کمتر. غیر از این نوع خدا هیچ موجود و هیچ چیز دیگری چه عینی و چه غیبی نه وجود دارد و نه میتواند وجود داشته. موجود بودن یا وجود داشتن این نوع خدا از طرف انسان هرگز به هیچ نوع اثباتی هیچگونه نیازی نداشته و ندارد و نخواهد داشت بلکه خود انسان همیشه نیازمند شناخت این نوع خدا بوده و هست و خواهد بود.
ب - خدای لفظی، کلمه ای، واژه ای، مفهومی و ایده ای با نام های گوناگون در زبان های مختلف بشری که فقط در زبان و خط و فهم و عقل ناقص و محدود انسانی از موجودیت برخوردار ست و در خارج از آنها هیچگونه مصداق و مثال بیرونی ندارد و درست به همین علت و دلیل کلیه سعی ها و کوشش های برهانی و استدلالی انسان در اثبات وجود این نوع خدا در اعصار گذشته و حال و آینده همیشه با شکست مواجه بوده و هست و خواهد بود.
میتوان از امروز به بعد بسوی آینده خدای نوع اول را علمی و یا خدا از دیدگاه علمی نامید و خدای نوع دوم را اسطوره ای، افسانه ای، حماسه ای، سفسطه ای، ایلیاتی، طایفه ای، قبیله ای، قومی، ملی، ملیتی، اُمتی، آئینی، دینی، مذهبی، فرقه ای، ایدئولوژیکی، کلامی، تفسیری، آیتی، حدیثی، روایتی، نبوتی، امامتی، ولایتی، فقاهتی، الاهیاتی وحیانی ، فلسفی، عرفانی و آتئیستی.
دو داستان مبدئی و بنیادی ادیان ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام؛ یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری خلق بابا آدم و ننه حوای موسا و ایسا و محمّد، از دیدگاه یا براساس ایمان، بینش و باور فردی من، دو افسانه خیالی اوهامی بیش نبوده و نمی باشند، به این معنا که محتوای آن دو داستان از طرف خدای حقیقی و واقعی و به امر و خواست وی و از آسمان نازل نشده و در قالب وحی به گوش سر و دل مبارک سرایندگان ( اول موسی و سپس محمّد ) ابلاغ نگردیده، طنین نیفکنده، نجوا و زمزمه نشده.
باخدائی دینی و بیخدائی آتئیستی فقط در پیشوند های معکوس 《با و بی》متناقض و متضاد میباشند، اما هر دو به یک سهم مساوی با هم دو واژه ی ترکیبی تهی یا خالی از معنا و محتوا بیش نبوده و نمی باشند.
این گیتی یا کیهان و یا این جهان چه باشد با این همه وسعت و گستردگی و فراخی از دید محدود ما انسان ها در بین جهان های بیشمار/ جز قطره ی ناچیزی جاودانه گرفتار در بند و کمند عشق و در پیچ و خم زلف تو ای یار! ای پروردگار ! یا در بطن وجود و ماهیت و ذات مطلق و بیکران و بینهایت تو ای آفریدگار کائنات!!؟؟/.