ابومحلم

لغت نامه دهخدا

ابومحلم. [ اَ م ُ ح َل ْ ل ِ ] ( اِخ ) محمدبن هشام بن عوف تمیمی شیبانی. لغوی. معروف به ابن هشام. رجوع به محمد.. و رجوع به ابن هشام... شود.

ابومحلم.[ اَ م ُ ح َل ْ ل ِ ] ( اِخ ) هلال بن سلیمان. محدث است.

فرهنگ فارسی

لغوی معروف به ابن هشام

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اَبوُمُحَلْم، محمد بن هشام بن عوف (۱۴۸-۲۴۵ یا ۲۴۸ق/۷۶۵-۸۵۹ یا ۸۶۲م)، راوی ، ادیب و شاعر عصر عباسی می باشد.
نام پدر او را به اختلاف، سعد، شیبان و احمد گفته اند. تبار او را ایرانی و زادگاهش را اهواز نوشته اند. با این همه، وی به بنی سعد منتسب بود و لقب «سعدی» او از همین جاست.ظاهراً بر این انتساب اصرار هم می ورزید، چه، روایت کرده اند که وی از قبول ارثی که از پسر عمش خلیل بن اوس به وی رسیده بود، به این سبب که او را خویشاوند خود نمی دانست، سرباز زد.
تحصیل
ابومحلم بارها به مکه ، بصره ، کوفه و دیگر شهرها سفر کرد و نزد مشاهیری چون ابن عینیه ، وکیع ، جریر بن عبدالحمید ، خالد بن حارث و محمد بن فضیل دانش آموخت. یک چند نیز در بادیه اقامت گزید تا دانش لغوی و ادبی خود را نزد بدویان کمال بخشد.
کسوت درباری
آنگاه که آوازه ای یافت، به بارگاه خلفاء و امیران راه پیدا کرد و در زمره ادیبان خاص آنان درآمد.در روایتی آورده اند که واثق عباسی (حک۲۲۷-۲۳۲ق) او را به داوری میان شعرهای ابوالعتاهیه و ابونواس برگزید و حتی در روایتی دیگر گفته اند که وی به دربار فرا خوانده شد تا خواب خلیفه را که همگان از تعبیرش درمانده بودند، تعبیر کند. سیوطی در روایتی از مرزبانی ، از حضور ابومحلم در بارگاه منتصر (حک:۲۴۷-۲۴۸ق) نیز خبر داده که البته در صورتی می توان آن را پذیرفت که تاریخ وفات شاعر ۲۴۸ق بوده باشد. نیز او خود روایت کرده که چون عبدالله بن طاهر به خراسان می رفت، با او در یک کجاوه نشست و در ری، شعری هم برایش سرود.
قدرت حافظه
...

پیشنهاد کاربران

بپرس