واثق عباسی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] واثق عباسی در بین سال های ۲۲۷-۲۳۲ق حکومت می کرد. وی در نخستین سال خلافت خویش به سال ۲۲۷ق. قصد حج کرد و دستور داد تعمیراتی در مکه صورت پذیرد
از جمله تعمیراتی که به دستور واثق عباسی انجام شد، تعمیر بنای بیت الشراب، احداث برکه ها، افشاندن نور برای طواف کنندگان و تأمین روشنایی مسجدالحرام بود. همچنین سفارش ساخت منبرهایی را برای خود داد که تا سده سوم ق. وجود داشت. او چندان به ساکنان حرمین عطا نمود که رسم گدایی در روزگار وی در حرمین برچیده شد.

[ویکی اهل البیت] هارون ملقب به الواثق پسر معتصم در شعبان سال 186 تولد یافت. مادرش کنیزکی بود رومی قراطیس نام. واثق از جوانی خردمند و مدبر و سیاستمدار بود و معتصم هنگام غیاب از پایتخت مهمات امور را بدو می سپرد. به سال 220 که برای ساختن شهر سامره می رفت وی را در بغداد نایب خویش کرد و هم به سال 223 وی را به نیابت خویش به استقبال افشین فرستاد که از جنگ بابک خرمی فیروز آمده بود.
معتصم به هنگام حیات واثق را ولیعهد کرد و وی از پس مرگ پدر به سال 227 خلافت یافت و مانند پدر تکیه وی به سرداران ترک بود که تعدادشان فزون شده بود و مقامات بلند یافته بودند. اشناس ترک را قدرتی فوق العاده بخشوده بود و تاجی مرصع نشان بر سر او نهاده بود.
در آغاز دوران وی قبایل قیس در دمشق بشوریدند و ولایتدار شهر را محاصره کردند، وجاء بن ایوب بفرماندهی سپاهی مأمور سرکوب ایشان شد و در مرج راهط بر شورشیان فیروز شد و هزار و پانصد کس از ایشان را بکشت. بقیه فراری شدند و آرامش استقرار یافت.
طبری گوید: بنی سلیم و طوایف دیگر در حجاز فساد آغازیدند و بازارها را یغما کردند و مردم آزاریشان بالا گرفت. راهها را بریدند و سپاه ولایتدار مدینه را تارومار کردند. الواثق به سال 230 سپاهی به فرماندهی بغای بزرگ سردار ترک سوی بنی سلیم فرستاد که پنجاه تن از ایشان را بکشت و به همین شمار اسیر گرفت و نیز یک هزار کس از مفسدان قوم را گرفت و در مدینه به زندان کرد آنگاه برای مطیع کردن بنی مره سوی عدن رفت. زندانیان مدینه خواستند از زندان درآیند و در مدینه فساد کنند. مردم مدینه اطرافشان را گرفتند و همه را تا آخر بکشتند و بغا از آن پس که شمال جزیره را آرام کرده بود و در جنوب و مرکز جزیره با قبایل مخالف خلیفه جنگ های بیهوده کرده بود به سامره بازگشت.
واثق نیز چون معتصم در رواج عقاید معتزله می کوشید و اندیشه های آنها را با خشونت به مردم تحمیل می کرد و همین قضیه مردم بغداد را برانگیخت که بر ضد او توطئه کردند. احمد بن نصر سرگروه ناراضی بود که مخلوق بودن قرآن را منکر بودند و کینه واثق را بدل داشتند و عزل او را می خواستند. گروه بسیار به دور نصر گرد آمدند و روزی را برای انجام توطئه معین کردند که شب پیش به علامت کار طبل بزنند اما آن دو مرد که عهده دار طبل زدن بودند در شب موعود شراب بسیار نوشیدند چنان که سر از پا نمی شناختند.
آن گروه که بر ناحیه شرقی بغداد بودند طبل همی زدند اما از آن گروه که در ناحیه غربی بودند جواب نیامد که طبالان مست بودند و توطئه از آن پیش که خطرناک شود فاش شد. احمد بن نصر و یاران وی دستگیر شدند و ایشان را به سامره به نزد واثق بردند و او مجلسی برای مناظره ترتیب داد و شورش و قیام بر ضد خلافت را مسکوت گذاشت و با احمد بن نصر درباره خلق قرآن به گفتگو پرداخت بدو گفت: احمد درباره قرآن چه می گویی؟ گفت: کلام خداست. گفت: مخلوق است؟ گفت: کلام خداست. گفت: درباره خدا چه می گویی؟ آیا به روز قیامت او را توانی دید؟ گفت: ای امیرمؤمنان در حدیث آمده که پیمبر فرموده روز رستاخیز پروردگارتان را خواهید دید چنان که ماهتاب را می بینید و ما پیرو حدیثیم. واثق به حاضران گفت: درباره او چه می گوئید؟ قاضی عبدالرحمن بن اسحاق گفت: خونش مباح است.
دیگری گفت: ای امیرمؤمنان خون وی را بده تا بنوشم! حاضران همه موافقت کردند جز ابن ابی داود قاضی القضاة که گفت: ای امیرمؤمنان! کافریست که باید به توبه وادارش کرد شاید بیمار است و یا عقلش خلل دارد. اما وی از عقیده خود بازنگشت و واثق شمشیر عمرو بن معدی کرب قهرمان معروف عرب را که در خاندان عباسی به یادگار بود، بخواست و چند ضربت بسر و گردن وی زد. یکی از خاصان خلافت نیز ضربتی زد و گردن نصر را ببرید و سرش را جدا کرد. آنگاه سر را به بغداد فرستادند و روزی چند در ناحیه غربی و چند روز در ناحیه شرقی بیاویختند. بر گوش وی رقعه ای بود که این سر مشرک گمراه احمد بن نصر است که خدایش بدست هارون الواثق بالله بکشت که حجت در کار خلق قرآن و انکار تشبیه بر او تمام بود و توبه بر او عرضه شد و انکار ورزید و خدا را شکر که وی را به جهنم خویش برد.

دانشنامه آزاد فارسی

واثِق عباسی (۱۹۸ـ۲۳۲ق)
(شهرت ابُوجَعْفَر هارون، ملقب به اَلْواثِقُ بالله) نهمین خلیفه عباسی (حک: ۲۲۷ـ۲۳۲ق). پسر و جانشین معتصم بود و در دوران وی غلامان ترک که از خلافت معتصم قدرت یافته بودند، بسیار نیرومند شدند و امور مهم کشوری و لشکری را در دست گرفتند. در حجاز، ارمنستان و جزیره شورش هایی درگرفت که واثق به دست ترکان آن ها را سرکوب کرد. واثق حاضر نشد فرزند خود را به جانشینی تعیین کند و در ۳۴سالگی در سامِرّا به مرض استسقا درگذشت .

پیشنهاد کاربران

بپرس