گرسیوز
فرهنگ اسم ها
معنی: از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر پشنگ و برادر افراسیاب تورانی و از سرداران سپاه وی، دارنده ی استقامت و پایداری اندک، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) برادر افراسیاب، که او را به کشتن سیاوش برانگیخت و سرانجام همراه با برادرش به دست کیخسرو کشته شد، به معنی دارنده ی استقامت و پایداری اندک، ( در اعلام ) برادر افراسیاب تورانی و پسر پشنگ
برچسب ها: اسم، اسم با گ، اسم پسر، اسم فارسی، اسم تاریخی و کهن
لغت نامه دهخدا
ز دیگر سو افراسیاب و سپاه
چو پیران وگرسیوز کینه خواه.
فردوسی ( شاهنامه چ بروخیم ص 629 ).
به گرسیوز آن داستانها بگفت نهفته برون آورید از نهفت.
فردوسی ( ایضاً ص 629 ).
و گرسیوز برادرش [ و ] پیروزی آغش را بود. ( مجمل التواریخ والقصص ص 49 ). و اندر عهد افراسیاب پهلوان او پیران ویسه و برادر افراسیاب گرسیوز... ( مجمل التواریخ والقصص ص 90 ). رجوع به حماسه سرائی در ایران تألیف دکتر صفا ص 582 شود.فرهنگ فارسی
دانشنامه عمومی
گرسیوز (پسر پشنگ). گرسیوز ( گَرسیوَز وَگیرَگان ) در شاهنامه فردوسی فرمانده سپاه توران است. او پسر پشنگ و برادر کوچک افراسیاب است. افراسیاب دو برادر داشت یکی اَغریرَث و دیگری گرسیوز. در شاهنامه اغریرث صفات مثبت و گرسیوز صفات منفی دارد. گرسیوز در حماسهٔ بانوگشسب نامه نیز نقش دارد.
این نام در اوستا کَرِسیوَزدَ آمده است و به معنای کم استقامت می باشد ( کَرسیه= لاغر و اندک، وَزدَه=نیرو و پایداری ) . نام خانوادگی وگیرگان برای او در کتاب دینکرد آمده. نام وگیرگان منسوب به کوهی به نام وگیر است که مقر افراسیاب بوده است. [ ۱]
در آغاز کتاب هفتم دینکرد درباره او آمده: «آمد به کی خسرو سیاوخشان که با آن افراسیاب تور جادو و خویشاوند نابکار او گرسیوز وگیرگان و بسیاری دیگر می رانندگان بدتر جهان را شکست داد و زد. »[ ۱]
او به افراسیاب نزدیک است و افراسیاب با او رایزنی و رازگویی می کند. معاشرت نزدیک سیاوش، شاهزادهٔ ایرانی با افراسیاب تورانی، رشک گرسیوز را برمی انگیزد و او سرانجام موجب کشته شدن سیاوش می شود. کیخسرو شاه ایران او را به کین سیاوش بکشت.
در شاهنامه گرسیوز در آغاز تصویر مثبت دارد ولی در ادامه داستان از او با عناوین «گرسیوز دام ساز»، «گرسیوز فریبکار» و «حیله ساز» یاد می شود. صفت های دیگر او در شاهنامه عبارت اند از تیغ زن و شیرگیر و در بانوگشسب نامه از او با صفات تیزچنگ و بدفعل یاد شده.
در جنگ میان افراسیاب و کیکاووس، افراسیاب در مرحله ای برای اعلام آشتی با سیاوش، گرسیوز را با اسبان و هدایای گران بها به همراه دویست تن از نخبگان لشکری به جبههٔ جنگ نزد سیاوش فرستاد تا او را ترغیب به صلح، همچنین پناهنده به توران گردد. سیاوش پس از یک هفته رایزنی با رستم پیشنهادها را پذیرفت. [ ۲]
از کارهای مهم گرسیوز دستگیری بیژن به فرمان افراسیاب در تراژدی بیژن و منیژه است.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفاین نام در اوستا کَرِسیوَزدَ آمده است و به معنای کم استقامت می باشد ( کَرسیه= لاغر و اندک، وَزدَه=نیرو و پایداری ) . نام خانوادگی وگیرگان برای او در کتاب دینکرد آمده. نام وگیرگان منسوب به کوهی به نام وگیر است که مقر افراسیاب بوده است. [ ۱]
در آغاز کتاب هفتم دینکرد درباره او آمده: «آمد به کی خسرو سیاوخشان که با آن افراسیاب تور جادو و خویشاوند نابکار او گرسیوز وگیرگان و بسیاری دیگر می رانندگان بدتر جهان را شکست داد و زد. »[ ۱]
او به افراسیاب نزدیک است و افراسیاب با او رایزنی و رازگویی می کند. معاشرت نزدیک سیاوش، شاهزادهٔ ایرانی با افراسیاب تورانی، رشک گرسیوز را برمی انگیزد و او سرانجام موجب کشته شدن سیاوش می شود. کیخسرو شاه ایران او را به کین سیاوش بکشت.
در شاهنامه گرسیوز در آغاز تصویر مثبت دارد ولی در ادامه داستان از او با عناوین «گرسیوز دام ساز»، «گرسیوز فریبکار» و «حیله ساز» یاد می شود. صفت های دیگر او در شاهنامه عبارت اند از تیغ زن و شیرگیر و در بانوگشسب نامه از او با صفات تیزچنگ و بدفعل یاد شده.
در جنگ میان افراسیاب و کیکاووس، افراسیاب در مرحله ای برای اعلام آشتی با سیاوش، گرسیوز را با اسبان و هدایای گران بها به همراه دویست تن از نخبگان لشکری به جبههٔ جنگ نزد سیاوش فرستاد تا او را ترغیب به صلح، همچنین پناهنده به توران گردد. سیاوش پس از یک هفته رایزنی با رستم پیشنهادها را پذیرفت. [ ۲]
از کارهای مهم گرسیوز دستگیری بیژن به فرمان افراسیاب در تراژدی بیژن و منیژه است.

wiki: گرسیوز (پسر پشنگ)
دانشنامه آزاد فارسی
گَرْسیوَز
گَرْسیوَز
در شاهنامۀ فردوسی، پسر پشَنگ و برادر افراسیاب. گرسیوَز به هنگام تاختن افراسیاب به ایران سپهدار او بود. چون جنگ واقعی میان افراسیاب و سیاوش به آشتی انجامید و سیاوش، آزرده از پدر، توران را برای اقامت خود برگزید، پیران او را بر آن داشت تا با یکی از دختران گرسیوز ازدواج کند. سیاوش دستور داد که چهرۀ گرسیوز را بر دیوارهای سیاوُشگرد، که خود بنا نهاده بود نقاشی کنند، اما گرسیوز با دیدن سیاوشگرد و توانایی های سیاوش کینۀ او را به دل گرفت. گرسیوز به دروغ به افراسیاب گفت که سیاوش آهنگ فریب دارد. افراسیاب گرسیوز را به نزد سیاوش فرستاد و او را با فرنگیس نزد خود خواند. گرسیوز در توطئه ای آکنده از دروغ و نیرنگ او را از رفتن به نزد افراسیاب بر حذر داشت و کار این دو را به نبرد کشاند، که سرانجام سر سیاوش را به فرمان افراسیاب در طشتی زرین بریدند. در داستان بیژن و منیژه، گرسیوز بیژن را به بند کشید و در چاهی زندانی کرد. سپس سنگ اَکوان دیو را بر درِ چاه نهادند. گرسیوز به فرمان افراسیاب به کاخ منیژه رفت و منیژه را بر سر چاه بیژن برد. گرسیوز در نبرد افراسیاب و کِیخُسرو سپهدار برادرش بود. رستم در گنگ دژ، گرسیوز را اسیر کرد. کِیکاوس فرمود تا او را در جایی تاریک به بند کشیدند. در این هنگام افراسیاب از برابر هوم گریخت و به دریاچۀ چَیچَست پناه برد. هوم برای دستگیر کردن افراسیاب چارۀ کار را در شکنجه دادن گرسیوز دید، تا افراسیاب از شنیدن صدای نالۀ او خود را بنمایاند و چنین شد. پس از کشتن افراسیاب، گرسیوز را هم به دو نیم کردند.
گَرْسیوَز
در شاهنامۀ فردوسی، پسر پشَنگ و برادر افراسیاب. گرسیوَز به هنگام تاختن افراسیاب به ایران سپهدار او بود. چون جنگ واقعی میان افراسیاب و سیاوش به آشتی انجامید و سیاوش، آزرده از پدر، توران را برای اقامت خود برگزید، پیران او را بر آن داشت تا با یکی از دختران گرسیوز ازدواج کند. سیاوش دستور داد که چهرۀ گرسیوز را بر دیوارهای سیاوُشگرد، که خود بنا نهاده بود نقاشی کنند، اما گرسیوز با دیدن سیاوشگرد و توانایی های سیاوش کینۀ او را به دل گرفت. گرسیوز به دروغ به افراسیاب گفت که سیاوش آهنگ فریب دارد. افراسیاب گرسیوز را به نزد سیاوش فرستاد و او را با فرنگیس نزد خود خواند. گرسیوز در توطئه ای آکنده از دروغ و نیرنگ او را از رفتن به نزد افراسیاب بر حذر داشت و کار این دو را به نبرد کشاند، که سرانجام سر سیاوش را به فرمان افراسیاب در طشتی زرین بریدند. در داستان بیژن و منیژه، گرسیوز بیژن را به بند کشید و در چاهی زندانی کرد. سپس سنگ اَکوان دیو را بر درِ چاه نهادند. گرسیوز به فرمان افراسیاب به کاخ منیژه رفت و منیژه را بر سر چاه بیژن برد. گرسیوز در نبرد افراسیاب و کِیخُسرو سپهدار برادرش بود. رستم در گنگ دژ، گرسیوز را اسیر کرد. کِیکاوس فرمود تا او را در جایی تاریک به بند کشیدند. در این هنگام افراسیاب از برابر هوم گریخت و به دریاچۀ چَیچَست پناه برد. هوم برای دستگیر کردن افراسیاب چارۀ کار را در شکنجه دادن گرسیوز دید، تا افراسیاب از شنیدن صدای نالۀ او خود را بنمایاند و چنین شد. پس از کشتن افراسیاب، گرسیوز را هم به دو نیم کردند.
wikijoo: گرسیوز
پیشنهاد کاربران
ادعاها نگاه کنیم. این دسته از مطالب معمولاً در فضای شبه تاریخی و شبه زبان شناسی منتشر می شوند و بیشتر بر حدس و تشابه ظاهری واژه ها متکی هستند، نه بر شواهد تاریخی و زبان شناختی معتبر. اجازه بدهید مرحله به مرحله بررسی کنیم.
... [مشاهده متن کامل]
- - -
۱. ادعا: �لان� در اسم ها به معنی یک ریشه ترکی یا مشابه �گیلان� است
مثال ها: سسطلان، ساوالان، سهلان، مارالان، زنگلان، سبلان و …
نقد علمی:
در زبان شناسی تاریخی، ریشه های جغرافیایی در ایران و جهان معمولاً از زبان های باستانی مانند اوستایی، فارسی باستان، پارتی، و گاه زبان های محلی ( مثل کردی، تالشی، یا آذری باستان ) استخراج می شوند.
هیچ سند معتبری وجود ندارد که �لان� به صورت یک پسوند ترکی - جغرافیایی در این مناطق استفاده شده باشد.
تشابه صرف ظاهری بین واژه ها دلیل ریشه مشترک نیست. برای مثال:
�گیلان� از Gīlān ( نام اقوام گیل ) گرفته شده و در منابع تاریخی فارسی و عربی ذکر شده است.
�ساوالان� کوه معروف در اردبیل است و ریشه آن به زبان های ایرانی باستان مربوط می شود؛ نه ترکی.
�میلان� در ایتالیا ریشه لاتین دارد: Mediolanum به معنی �وسط زمین های مسطح� است. ربط دادن آن به �لان� ترکی کاملاً غیرعلمی است.
منابع معتبر:
محمد معین، فرهنگ فارسی معین، جلد ۵
برجسته، اکبر. جغرافیای تاریخی ایران، تهران، ۱۳۸۵
Room, Adrian. Placenames of the World, McFarland, 2006
- - -
۲. ادعا: شهرها و مناطق مختلف جهان مثل �کاتالان� و �میلان� با �لان� ترکی مرتبط هستند
نقد علمی:
�کاتالان� ( Catalan ) ریشه لاتین دارد و مربوط به ایالت کاتالونیا در اسپانیا است.
�میلان� ( Milan ) همانطور که گفته شد، از Mediolanum لاتین آمده.
هیچ پژوهش زبانی، تاریخی یا باستان شناسی، ارتباط ترکی - جغرافیایی برای این واژه ها پیدا نکرده است.
این روش استدلال، معروف به �تشابه سازی سطحی� است که در زبان شناسی قابل قبول نیست.
منابع معتبر:
Harper, Douglas. Online Etymology Dictionary
Room, Adrian. Placenames of the World, McFarland, 2006
- - -
۳. نتیجه گیری کلی
1. �لان� در هیچ یک از اسامی ذکر شده مستند به ترکی نیست.
2. ادعاها بر اساس تشابه ظاهری یا حدس وگمان است، نه مدارک تاریخی یا زبان شناختی.
3. برای بررسی ریشه اسامی جغرافیایی همیشه باید به منابع تاریخی، زبان های باستانی و متون معتبر استناد کرد، نه صرفاً ظاهر واژه ها.
- - -
... [مشاهده متن کامل]
- - -
۱. ادعا: �لان� در اسم ها به معنی یک ریشه ترکی یا مشابه �گیلان� است
مثال ها: سسطلان، ساوالان، سهلان، مارالان، زنگلان، سبلان و …
نقد علمی:
در زبان شناسی تاریخی، ریشه های جغرافیایی در ایران و جهان معمولاً از زبان های باستانی مانند اوستایی، فارسی باستان، پارتی، و گاه زبان های محلی ( مثل کردی، تالشی، یا آذری باستان ) استخراج می شوند.
هیچ سند معتبری وجود ندارد که �لان� به صورت یک پسوند ترکی - جغرافیایی در این مناطق استفاده شده باشد.
تشابه صرف ظاهری بین واژه ها دلیل ریشه مشترک نیست. برای مثال:
�گیلان� از Gīlān ( نام اقوام گیل ) گرفته شده و در منابع تاریخی فارسی و عربی ذکر شده است.
�ساوالان� کوه معروف در اردبیل است و ریشه آن به زبان های ایرانی باستان مربوط می شود؛ نه ترکی.
�میلان� در ایتالیا ریشه لاتین دارد: Mediolanum به معنی �وسط زمین های مسطح� است. ربط دادن آن به �لان� ترکی کاملاً غیرعلمی است.
منابع معتبر:
محمد معین، فرهنگ فارسی معین، جلد ۵
برجسته، اکبر. جغرافیای تاریخی ایران، تهران، ۱۳۸۵
- - -
۲. ادعا: شهرها و مناطق مختلف جهان مثل �کاتالان� و �میلان� با �لان� ترکی مرتبط هستند
نقد علمی:
�کاتالان� ( Catalan ) ریشه لاتین دارد و مربوط به ایالت کاتالونیا در اسپانیا است.
�میلان� ( Milan ) همانطور که گفته شد، از Mediolanum لاتین آمده.
هیچ پژوهش زبانی، تاریخی یا باستان شناسی، ارتباط ترکی - جغرافیایی برای این واژه ها پیدا نکرده است.
این روش استدلال، معروف به �تشابه سازی سطحی� است که در زبان شناسی قابل قبول نیست.
منابع معتبر:
- - -
۳. نتیجه گیری کلی
1. �لان� در هیچ یک از اسامی ذکر شده مستند به ترکی نیست.
2. ادعاها بر اساس تشابه ظاهری یا حدس وگمان است، نه مدارک تاریخی یا زبان شناختی.
3. برای بررسی ریشه اسامی جغرافیایی همیشه باید به منابع تاریخی، زبان های باستانی و متون معتبر استناد کرد، نه صرفاً ظاهر واژه ها.
- - -
سسطلان ( سس تالان ) یا سسطلان ( سسط لان ) لان مثل گی لان ( گیلان ) . ساوالان ( اردبیل ) ، سهلان ( آذربایجان شرقی ) ایسفهلان ( آذربایجان شرقی ) ، مارالان, ( تبریز ) کاتالان ( اسپانیا ) ، میلان ( اسکو، اینالیا ) ، سیلان، بغلان ( افغانستان ) زنگلان، ششگلان، هرگلان، سبلان، . . . .
گرسیوز پسر پشنگ و برادر افراسیاب بود!
او در جنگ پشنگ از فرماندهان افراسیاب بود و در این جنگ شاپور دلاور را کشت!
سالها بعد نام او در داستان سیاوش برده شد افراسیاب سپاهی به فرماندهی برادرش گرسیوز به سوی ایران فرستاد ولی سپاهیان کاووس ( پادشاه ایران ) به فرماندهی رستم و سیاوش گرسیوز را شکست دادند!!!
... [مشاهده متن کامل]
افراسیاب که این چنین دید پشیمان شد و صلح کرد!
از آنسو سیاوش به خاطر اختلافاتی که با کاووس داشت به توران نزد افراسیاب مهاجرت کرد و جایگاه ویژه ای نزد او کسب نمود و افراسیاب نیز کشوری را به سیاوش داد!
ولی این باعث حسادت عده ای از درباریان افراسیاب از جمله برادرش گرسیوز گردید!
سرانجام گرسیوز با فتنه گری باعث مرگ سیاوش بدستور افراسیاب و بدست گروی شد!
دیگر یادکرد گرسیوز داستان بیژن و منیژه است که افراسیاب به او فرمان میدهد که پیژن را در چاهی زندانی کند!
مرگ گرسیوز:
در جنگ بزرگ کیخسرو گرسیوز فرمانده افراسیاب بود و بدست کیخسرو پسر سیاوش کشته شد
او در جنگ پشنگ از فرماندهان افراسیاب بود و در این جنگ شاپور دلاور را کشت!
سالها بعد نام او در داستان سیاوش برده شد افراسیاب سپاهی به فرماندهی برادرش گرسیوز به سوی ایران فرستاد ولی سپاهیان کاووس ( پادشاه ایران ) به فرماندهی رستم و سیاوش گرسیوز را شکست دادند!!!
... [مشاهده متن کامل]
افراسیاب که این چنین دید پشیمان شد و صلح کرد!
از آنسو سیاوش به خاطر اختلافاتی که با کاووس داشت به توران نزد افراسیاب مهاجرت کرد و جایگاه ویژه ای نزد او کسب نمود و افراسیاب نیز کشوری را به سیاوش داد!
ولی این باعث حسادت عده ای از درباریان افراسیاب از جمله برادرش گرسیوز گردید!
سرانجام گرسیوز با فتنه گری باعث مرگ سیاوش بدستور افراسیاب و بدست گروی شد!
دیگر یادکرد گرسیوز داستان بیژن و منیژه است که افراسیاب به او فرمان میدهد که پیژن را در چاهی زندانی کند!
مرگ گرسیوز:
در جنگ بزرگ کیخسرو گرسیوز فرمانده افراسیاب بود و بدست کیخسرو پسر سیاوش کشته شد
گرسیوز بعد اهریمن از همه شخصیت های شاهنامه منفور تره!
گرسیوز سپهسالار و برادر افراسیاب بود که بدست کیخسرو کشته شد ( حقش بود! )
لعنت بر گرسیوز لعنت خدا بر او نفرین برش! لعنت بر گرسیوز
لعنت به گرسیوز
اگر گرسیوز نبود. . . . . . . .
اگر گرسیوز خلق نمی شد سیاوش زنده می ماند و شاه ایران می شد!
اگر گرسیوز به وجود نمی آمد جنگ خونین بین ایران و توران رخ نمی داد و این همه آدم کشته نمیشد!
... [مشاهده متن کامل]
افراسیاب پس آمدن سیاوش آدم خوبی شد بود و اکر سیاوش زنده می ماند افراسیاب تبدیل به شاهی عادل میشد و ایران و توران با هم صلح می کردند!!!
اگه گرسیوز نبود اگه کرسیوز نبود اگه نبود . . . . . . .
لعنت بر افراسیاب و گرسیوز و دمور و گروی زره. . . . .
شاهنامه شخصیت بد زیاد داره ولی گرسیوز از همه بدتره حتی از ضحاک تازی و افراسیاب!!!!!!!!!!!!
اگر گرسیوز نبود. . . . . . . .
اگر گرسیوز خلق نمی شد سیاوش زنده می ماند و شاه ایران می شد!
اگر گرسیوز به وجود نمی آمد جنگ خونین بین ایران و توران رخ نمی داد و این همه آدم کشته نمیشد!
... [مشاهده متن کامل]
افراسیاب پس آمدن سیاوش آدم خوبی شد بود و اکر سیاوش زنده می ماند افراسیاب تبدیل به شاهی عادل میشد و ایران و توران با هم صلح می کردند!!!
اگه گرسیوز نبود اگه کرسیوز نبود اگه نبود . . . . . . .
لعنت بر افراسیاب و گرسیوز و دمور و گروی زره. . . . .
شاهنامه شخصیت بد زیاد داره ولی گرسیوز از همه بدتره حتی از ضحاک تازی و افراسیاب!!!!!!!!!!!!
گرسیوز برادر افراسیاب وپسر پشنگ و دشمن سرسخت ایرانیان بود او همواره برادرش افراسیاب را به جنگ با ایرانیان تحریک میکرد و افراسیاب به پیشنهاد او برادرش اغریرث را کشت
همچنین وی افراسیاب را در قتل نوذر یاری کرد و به همراه سردارانی چون شماساس و خزروان و بارمان به ایران حمله کرد
... [مشاهده متن کامل]
در شاهنامه مهم ترین کار او نقش در کشتن سیاوش است و به همین خاطر او از چهره های منفور شاهنامه است
کیخسرو او را بکین سیاوش بکشت!
همچنین وی افراسیاب را در قتل نوذر یاری کرد و به همراه سردارانی چون شماساس و خزروان و بارمان به ایران حمله کرد
... [مشاهده متن کامل]
در شاهنامه مهم ترین کار او نقش در کشتن سیاوش است و به همین خاطر او از چهره های منفور شاهنامه است
کیخسرو او را بکین سیاوش بکشت!