نشاط

/neSAt/

مترادف نشاط: انبساط، خرمی، خوشی، شادمانی، شادی، شعف، طرب، عشرت، عیش، نزهت

متضاد نشاط: ناشادی

برابر پارسی: شادی، رامش، شادمانی، شور
دارالترجمه ر.س.م.ی کاج

فارسی به انگلیسی

joy, mirth, alacrity, effervescence, esprit, exuberance, gaiety, jollity, sprightliness, vitality, vivaciousness, vivacity

مترادف ها

alacrity (اسم)
چابکی، نشاط

esprit (اسم)
ذکاوت، نشاط، روح، هوش

vivacity (اسم)
چالاکی، نشاط، خوشدلی، سر زندگی، خوش طبعی، زور، خوش مشربی، نیروی حیاتی

exhilaration (اسم)
نشاط، خوشی

mirth (اسم)
شادی، نشاط، خوشی، طرب، سرور، خوشحالی، عیش، شنگی

merriment (اسم)
نشاط، خوشی، ابراز شادی

spree (اسم)
نشاط، میخوارگی، خوشی، شراب خواری، عیاشی، شوخی، ولگردی و قانونی شکنی، سرخوشی

hilarity (اسم)
نشاط، خوشی، بشاشت، شوق و شعف

jazz (اسم)
نشاط، جاز، موسیقی جاز

splore (اسم)
نشاط

فرهنگ اسم ها

اسم: نشاط (دختر، پسر) (عربی) (تلفظ: ne (a) šāt) (فارسی: نشاط) (انگلیسی: neshat)
معنی: شادی، خوشی، سرزندگی، شوق، ( در قدیم ) میل، عزم
برچسب ها: اسم، اسم با ن، اسم دختر، اسم پسر، اسم عربی

لغت نامه دهخدا

نشاط. [ ن َ ] ( ع اِمص ) خوشی. شادمانی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کاغک. کروژ. ( فرهنگ اسدی ). خرمی. سرور. شادی. طرب. خرسندی. ( ناظم الاطباء ). سرزندگی. دل زندگی. زنده دلی. خوشدلی. هِزّه. رامش. اریحیت. مقابل کسل. ( یادداشت مؤلف ) :
رفیقا چند گوئی کو نشاطت
بنگریزد کس از گرم آفروشه.
رودکی.
شادیت باد چندان کاندر جهان فراخا
تو با نشاط و راحت با درد و رنج اعدا.
دقیقی.
تا بمیری به لهو باش و نشاط
تا نگیرد ابر تو گرم خبک.
خسروی.
بدان تا بپوشند گردان سلیح
که بر ما سرآمد نشاط و مزیح.
فردوسی.
چو بشنیدبرزو به دل گفت زه
برآمد کمان نشاطم به زه.
فردوسی.
بفرمود کآرید پیشم سلیح
نشاید که جویم نشاط و مزیح.
فردوسی.
شبی که اول آن شب سماع بود و نشاط
میانه مستی و آخر امید بوس و کنار.
فرخی.
شور جهان به حشمت خواجه فرونشست
در هر دلی نشاط بیفزود وغم بکاست.
فرخی.
فرخی بنده توبر در تو
از نشاط تو برکشیده نهاز.
فرخی.
شطرنج فریب را تو شاه و ما رخ
مر اسب نشاط رارکابی یا رخ.
عنصری.
نوروز روزگارنشاط است و ایمنی
پوشیده ابر دشت به دیبای بهمنی.
منوچهری.
بلبلکان با نشاط قمریکان با خروش
در دهن لاله مشک در دهن نحل نوش.
منوچهری.
هر نشاطی را بخواه و هر مرادی را بجوی
هر وفائی را بیاب و هر بقائی را ببای.
منوچهری.
و نشاطی بر پای شد که گفتی دراین بقعت غم نماند. ( تاریخ بیهقی ص 276 ). چندین روز پیوسته نشاط و رامش بود. ( تاریخ بیهقی ص 378 ). به دلی قوی و نشاطی تمام کار پیش باید گرفت. ( تاریخ بیهقی ص 381 ).
دل درنشاط بسته و تن داده
گاهی به مهر و گاه به فروردین.
ناصرخسرو.
فکنده پهن بساطی به زیر پای نشاط
به عمر کوته و دور و دراز کرده امل.
ناصرخسرو.
تا زنده همیشه چون سواری
با بانگ و نشاط و شادمانی.
ناصرخسرو.
من این نشاط که دیدم ز خلق در غزنین
بدید خواهم تا روز چند در بغداد.
مسعودسعد.
هست از نشاط آمدن صبح بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

میرزا عبدالوهاب ملقب بمعتمد الدوله و متخلص به نشاط اصفهانی ( و. ۱۱۷۵ ه.ق. ۱۷۶۱ م .- ف. ۱۲۴۴ ه.ق .۱۸۲۸ م . ) شاعر عهد قاجاریه . وی از سال ۱۲۱۸ ه.ق . ببعد در تهران میزیست و در دربار فتحعلیشاه قاجار صاحبدیوانی رسائل را بعهده داشت . نشاط در خط و انشائ و اطلاع از فنون ادب مشهور بود. مجموعه آثارش بنام [ گنجینه ] شامل پنج [ درج ] حاوی منشات و قصاید و غزلیات و قطعات و مثنویهای دلکش چند بار بطبع رسیده . نشاط از جمله بزرگترین شاعران آغاز دوره قاجار است و اثرنهضت بازگشت ادبی در اشعار وی بکمال آشکار است .
شادمانی کردن، سبکی وچالاکی، شادی، خوشی، خوشحالی
۱ - ( مصدر ) سبکی وچالاکی یافتن برای اجرای امور.۲ - شادی یافتن .۳ - ( اسم ) سبکی چالاکی .۴ - شادی خرمی : چون ازنشاط نورتوکوران همی بیناشوند تاازخوشی راه تورهوارگرددلنگها. ( دیوان کبیر۱۸:۱ ) یانشاط چیزی کردن .میل شخص بدان کشیده شدن بدان رغبت داشتن : چون بگرمی رسیدتابش مهر برسرماروانه گشت سپهر مرغ باسایه همنشستی کرد اندک اندک نشاط پستی کرد. ( هفت پیکر.چا.ارمغان ۱۵۸ ) یانشاط چیزی ازخاطرکسی برزدن .نشاط آن کردن بدان رغبت یافتن : در آن ولانشاط شکارازخاطربزرگوارصاحب قران کامگارسر برزد. توضیح نشاط که اغلب بکسراول خوانده میشودبفتح است .
محمد تقی بیگ دهلوی از پارس گویان قرن یازدهم هندوستان است و به روایت مولف صبح گلشن در عهد عالم گیر می زیسته .

فرهنگ معین

(نِ ) [ ع . ] (اِمص . ) شادمانی ، خوشی ، سبکی .

فرهنگ عمید

۱. شادی، خوشی، خوشحالی.
۲. [قدیمی] میل، اراده.
۳. [قدیمی] سبکی و چالاکی.

دانشنامه عمومی

نشاط ممکن است یکی از موارد زیر باشد:
نشاط در زبان فارسی به معنای شادابی است.
باغ نشاط شیراز یا باغ میرزا نعیم
• باغ نشاط ( تقی آباد ) در شهرستان فیروزه
• باغ نشاط ( لار )
عمارت باغ نشاط
حمام باغ نشاط
• آب انبار باغ نشاط
شیرین نشاط عکاس و فیلمساز ایرانی
کریم نشاط فیلم نامه نویس و بازیگر سینمای ایرانی
علی نشاط فرمانده گارد جاویدان
میرزا ابراهیم خان نشاط منشی سفارت فرانسه در ایران
محمدرضا الطافی نشاط عارفی از اهالی همدان
• نشاط اصفهانی خوشنویس و سیاستمدار ایرانی
نشاطی گرجی شاعر گرجی تبار ایرانی
• نشاط ( روزنامه ) یک روزنامه اصلاح طلب ایرانی
کوی نشاط یک برنامه رادیویی

نشاط (روزنامه). روزنامه نشاط روزنامه ای نزدیک به جریان اصلاح طلب ایران بود که در سال ۱۳۷۷ و پس از توقیف روزنامه های جامعه و توس به مدیریت لطیف صفری و سردبیری ماشاالله شمس الواعظین منتشر گردید و پس از چندی توقیف و مدیر روزنامه بازداشت شد. علت توقیف زیر سؤال بردن اصول اسلام و انتقاد از رهبر ایران ( علی خامنه ای ) ، از طریق چاپ مقالات ذکر شده بود.
این روزنامه با حکم دیوان عالی کشور در سال ۱۳۸۳ رفع توقیف شد و مدیران آن خبر از چاپ مجدد آن دادند که میسر نشد.
روزنامه نشاط در تاریخ ۳۰ دی ۱۳۸۹ مجدداً رفع توقیف شد.
در تاریخ ۳۰ مرداد ۱۳۹۰، لطیف صفری، صاحب امتیاز روزنامه اعلام کرد: اگر مشکلات مالی حل شود به زودی روزنامه نشاط منتشر خواهد شد. انتشار مجدد این روزنامه از اوایل آبان ۱۳۹۲ قرار بود که آغاز شود. با وجودی که تحریریه این روزنامه از شهریور ماه ۱۳۹۲ فعالیتش را برای انتشار مستمر آغاز کرده بود و یک پیش شماره هم بدون توزیع منتشر کرده بود. اما در حالی که آبان ماه بسیاری منتظر بازگشت «نشاط» به دکه ها بودند مدیران این روزنامه، انتشار آن را به تاریخ دیگری موکول کردند که بعد از آن مشخص شد مراجع قضایی در حالی که مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انتشار «نشاط» را بدون مانع دانسته بود اجازۀ انتشار این روزنامه را صادر نکردند و این گونه شد که سرنوشت روزنامۀ «نشاط» در هاله ای از ابهام قرار گرفت.
عکس نشاط (روزنامه)

نشاط (فلسفه). نشاط ( ( نِ ) ( اسم مصدر ) شادمانی، خوشی، سبکی. ) ( به انگلیسی: Activity ) جنب و جوش و نشاط عبارت است از پرداختن به یک عمل خاص؛ مثلاً می گویند فلانی دارای نشاط سیاسی است. نشاط مترادف فعالیت است و خصوصاً به اعمال عقلی یا فعالیت بدنی اطلاق می شود که وجه امتیاز آنها بیشتر خودبخود است تا درخواستی. یا به هر نوع عمل و کار عقلی و حیاتی اطلاق می شود که مشروط به کاربرد و نیروی موجود زنده است.
گزارش تخلف یا اشتباه در معنی

فارسی به عربی

جاز , جذل , فرح , مرح , نشاط

پیشنهاد کاربران

جست و خیز
به نظرم این اسم هم دخترانه هست و پسرانه چون من دیدم که روی دختر ها هم این اسم رو می گذارند
نشاط, ک اسم دخترانه هست. اسم من نشاطه واقعا زیباترین اسم دنیاست و حس خوبی ب اسمم دارم.
منکه ندیدم اسم دختر هم باشه چ برسه ب پسر. ههههههههه لطفا اگه پسری اسمش نشاطه کامنت بزاره.
نشاط از ( نیخشاد ) پهلوی گرفته شده با واژه شادی هم خانواده بوده و ایرانی است. شایسته است که آنرا نشاد یا نشات بخوانیم و بنویسیم.
معنی نشاط خیلی آسونه
نشاط: شادی، خرمی، خوشی.
نشاط : گردش و تفریح
امیر مسعود برنشست و قصد شکار کرد و نشاط سه روزه ، با ندیمان و خاصگان و مطربان.
تاریخ بیهقی، دکتر فیاض، ۱۳۸۴ ، ص ۲۳۲.
exuberance
چالاکی ، رغبت برای انجام کاری. در منون کنه بیشتر در این معانی به کار می رود
خوشی . خوشحالی
خوشحالی - شادی
شادی - شوق
خوشجالی ، شادی

《 پارسی را پاس بِداریم》
نِشاط
این واژه پارسی وَ اَرَبیده شُده وَ هَم خانِواده با شاد به هَم راهِ پیش وَند نِ به مینه یِ به سویِ پایین وَ یا کَم وَ اَندَک ( وَ خَفیف ) وَ به مینه یِ شادیِ سَبُک اَست:
نِشاط < نِشات< نِشاد< نِ - شاد< شاد
بِه تَر اَست نِشاد نِوِشته وُ گُفته شَوَد : شادیِ کَم
می تَوان بَرای دَرک وَ فَهمِ باریک ( وُ دَقیق ) ، آن را با خَنده وَ لَبخَند سَنجید ، لَبخَند خَنده یِ سَبُک وُ اَندَک و کَم اَست.
واژِگانِ دَرک وَ دَرس وَ فَهم اَز بُنیاد پارسی بوده که اَرَبیده گَشته اَند.
فَهم < پِیم : فَهمیدَن < پِیمیدَن
دَرس : دَر - س
دَرک : دَر - ک
پارسی : دَر ، دَرون ، اَندَر
اِنگِلیسی / لاتین : inter : in - ter
آلمانی : unter : un - ter
یا : in der , in dem

دن پارسی نشاط است - با نشاط را دنان گویند - فرمان دادن بدان را نیز دن گویند همه ماهه بگرد دن همی دن -
دن مدن - دنم دنی دند - دنیم دنید دنند -
دنیدم دنیدی دنید دنیدیم دنیدید دنیدند
دننده - دنیده - دنیدن - دنان - دنا و نادنا - دنش - دناک همیشه دنان بود -




روز جستن تازیان همچون نوند
روز دن چون شصت ساله سودمند.
رودکی
گاه نظم و گاه نثر و گاه مدح و گاه هجو
روز جِدّ و روز هزل و روز کلک و روز دن.
منوچهری


یوزجست و رنگ خیز وگرگ پوی و غرم تک
ببرجه ، آهودو و روباه حیله ، گوردن.
منوچهری

بارولایت بنه از گاه خویش
نیز بدین شغل میاز و مدن.
کسایی.
بر گل همی نشینی و بر گل همی خوری
بر خم همی خرامی و بر دن همی دنی.
منوچهری.
همه ساله دل دلبر همی بر
همه ماهه به گرد دن همی دن.
منوچهری.
دام به راهت بر است شو تو چو آهو
زین سوی و زآن سو گیا همی خور و می دن.
ناصرخسرو.
ای شده مشغول به ناکردنی
گرد جهان بیهده تا کی دنی.
ناصرخسرو.
ای دنیده همچو خون کرده رخان از خون دن
خون دن خونت بخواهد خورد گرد دن مدن



طوطی میان باغ دنان و کشی کنان
چنگش چو برگ سوسن و پرّش چو برگ نی.
منوچهری.

ای همه ساله دنان به گرد دنان در
من نه به گرد دنانم و نه دنانم.
ناصرخسرو.

چو در سبزه دید اسب را دشتبان
گشاده زبان شد دمان و دنان.
فردوسی.
پس اندر سپاه منوچهرشاه
دمان و دنان برگرفتند راه.
فردوسی.
بیفتاد و برگشت از او بادپای
همی شد دمان و دنان باز جای.
فردوسی.

اگرچه خر به نیسان شاد و فیران و دنان باشد
زبهر خر نمی گردد به نیسان دشت چون بستان.
ناصرخسرو.
دن بچم نشاط است هر نشاطی - دنیدن نشاط کردن است در رفتن و کار و هرچیز دیگر - برای همین رودکی و منوچهری انرا بچم جنگ اورده اند و داد و فریاد و به نشاط رفتن را نیز دنیدن گویند
کروز
شادی . . . خوشی. . . . شنگی. . . . بشاش. . .
بهجت. . . . شادی. . .
من دختر هستم و اسمم نشاط هست. البته این اسم برای پسر هم گذاشته میشه .
مشاهده پیشنهاد های امروز

معنی یا پیشنهاد شما