نارنجی
( صفت ) منسوب به نارنج ۱ - آنچه برنگ پوست نارنج باشد زرد که کمی بسرخی زند : آنکه بر پیر کند موزه نارنجی عیب تا نکردست بپا بر ویش انکاری هست . ( نظام قاری ) ۲ - ساخته شده از نارنج .
[ گویش مازنی ] /naarenji/ نوعی سبزی صحرایی که در خوراک ماش پتی ریزند
[Acipenser fulvescens] [زیست شناسی- علوم جانوری] گونه ای از تیرۀ تاس ماهیان و راستۀ تاس ماهی سانان و بالاراستۀ باله شعاعی داران که رنگ پشت و پهلوهای آن قهوه ای- زیتونی تا خاکستری کم رنگ است
ده کوچکی است از دهستان بهمئی سردسیر بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان .
[مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] ← مرحلۀ سوزن نارنجی
دهی از دهستان فامور بخش مرکزی شهرستان کازرون واقع در ۴۲ هزار گزی جنوب خاور کازرون و ۲ هزار گزی راه فرعی کازرون به جره . موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن گرمسیری مالاریایی است
[sorrel-top] [مهندسی منابع طبیعی- محیط زیست و جنگل] مرحلۀ آغازین خشکیدن سوزن های درختان سوزنی برگ براثر حملۀ آفات که در آن سوزن ها به رنگ نارنجی چرک درمی آید
متـ . سوزن نارنجی
(صفت) آنکه نتواند دربرابر مشقات جسمانی و روحانی یاسخنان تلخ و ناروا مقاومت کند زودرنج .