فتوا

/fatvA/

مترادف فتوا: اجازه، حکم، رای، فتوی

برابر پارسی: دادِستان، فرمان دینی

معنی انگلیسی:
decree, judgement, judicial decree, adjudication, dictum

لغت نامه دهخدا

فتوا. [ ف َت ْ ] ( ع اِ ) فتوی. رجوع به فتوی شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) آنچه عالم دینی نویسد در موضوع حکمی شرعی رای فقیه در حکم شرعی فرعی جمع : فتاوی .

فرهنگ معین

(فَ ) [ ع . ] (اِ. ) نک فتوی .

فرهنگ عمید

نظر یا رٲی فقیه و مجتهد در احکام شرعی.
* فتوا دادن: (مصدر لازم ) صدور رٲی و نظر فقهی از جانب فقیه در مورد یک حُکم شرعی.
* فتوا گرفتن: (مصدر لازم ) پرسیدن رٲی و نظر فقیه دربارۀ یک مسئلۀ شرعی.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] فتوا عبارت است از خبر دادن از حکم کلی الهی در موضوعات کلی به استناد دلائل چهار گانه در فقه ( کتاب ، سنت ، عقل و اجماع)، اعم از آن که به صورت خبر القا شود یا به صورت امر. به عنوان مثال: فقیه پس از بررسی ادله و فحص کامل به حکمی از احکام الهی دست می یابد، سپس نظر خود را به این صورت اظهار می کند که مثلاً: « شراب حرام است» و یا «شراب نخورید».
با تعریفی که از فتوا و حکم ارائه شد به تفاوت های این دو می پردازیم:۱. فتوا از مقولۀ اخبار است (اخبار از حکم الهی)، ولی حکم از مقوله انشاء، یعنی حکم از آن جهت که حکم است، یک واقعیت عینی است. به بیان روشن تر، فتوا بیان حکم شرعی کلی است و کاری با تطبیق آن بر مصداق ندارد، ولی در حکم علاوه بر حیث فتوایی، تطبیق بر مصداق هم گنجانده شده که حیث دستوری و اجرایی قضیه است.۲. در فتوا به لحاظ کلی بودن، مصالح و شرایط خاص مکلفین مد نظر قرار نمی گیرد، ولی در حکم به لحاظ این که مصداقی، موردی و جزئی است شرایط و مصالح مکلفین و اشخاص حقیقی یا حقوقی در نظر گرفته و رعایت می شود، اعم از این که حکم قضایی باشد یا حکم سیاسی و اجتماعی.۳. گستره فتوا معمولاً محدود و نسبی است، ولی گسترۀ حکم، مطلق است؛ یعنی فتوا فقط در حوزه خودِ مرجع فتوادهنده و مقلدان او لازم الاجرا است و تنها بر آنها حجت شرعی و تکلیف آور است، در حالی که حکم حاکم اسلامی بر همه مردم و مقلّدان همه فقها و مراجع و حتی بر خود فقها و مراجع دیگر نیز تا زمانی که اشتباهش معلوم نشد، حجت شرعی و واجب الاتباع است. بنابر نظر عده ای از فقها حکم حاکم بر همه لازم الاجرا نیست.
دلیل روایی بر تعریف حکم
آنچه که از ادلۀ اثبات ولایت فقیه استفاده می شود این است که یکی از شئون ولی فقیه اصدار حکم (حکم در مقابل فتوا) است. در توقیع امام عصر (عج) مردم در مسائل اختلافی شان ارجاع به علمای دین داده شده اند. فقها با استفاده از این روایت و نظیر آن (که بحث اختلاف در مصادیق خارجی است) حکم را تعریف کرده اند. مرحوم صاحب جواهر در تعریف حکم می گوید: «حکم؛ ایجاد دستوری از طرف حاکم دربارۀ یک حکم شرعی یا وضعی یا موضوع حکم شرعی و وضعی در موضوع خاصی است.» می گوید: «أما الحکم فهو إنشاء إنفاذ من الحاکم لا منه تعالی لحکم شرعی أو وضعی أو موضوعهما فی شی ء مخصوص» بنابراین، حکم حکومتی به پشتوانه مشروعیت اصل حکومت و ولایت و جایگاه ارزشی آن، همۀ احکام اولی و ثانوی و یا واقعی و ظاهری را در بر می گیرد؛ یعنی مجموعه احکامی که برای حفظ کیان اسلام و نظام سیاسی- اجتماعی مسلمانان مفید و تأثیرگذار است می تواند به عنوان اولی یا ثانوی اش با تشخیص ولی فقیه در قالب احکام حکومتی جعل و صادر شود و اجرایش بر همگان واجب گردد.
انشای حکم حکومتی
اصل اولیه با توجه به روایات این است که هر فقیه عادل و جامع الشرایط که شرایط ولایت را داشته باشد می تواند حکم (علاوه بر فتوا) صادر کند. لذا در برخی از کتاب های فقهی بحث تعارض دو حکم که از طرف دو حاکم (فقیه) صادر شده، طرح شده است. اما با توجه به این که در یک جامعه اسلامی احکام صادره از طرف فقهای محترم با ادارۀ جامعۀ اسلامی و با نظم اجتماع ارتباط دارد و کثرت مراکز تصمیم گیری در آن موجب اغتشاش می شود و اطاعت از رهبر در احکام حکومتی بر همگان (حتّی سایر فقها) واجب است، قاعده اقتضا می کند، حتی المقدور رهبر و کسی که احکام ولایی صادر می کند، یکی باشد.

[ویکی شیعه] فَتوا نظر مجتهد درباره وظایف شرعی افراد است که به صورت کلی بیان می شود. مجموعه فتوا های یک مجتهد معمولا در رساله توضیح المسائل گردآوری می شود. فتوا با حکمی که حاکم شرع صادر می کند از چند جهت تفاوت دارد. فتوا گاه با تعابیر واضحی صادر می شود و نشان دهنده وضعیت شرعی آن موضوع است مانند: مستحب است، واجب است یا حرام است؛ و گاه با تعابیری که چندان واضح نیست مانند: لابأس، لایبعد، الاقرب.
بیان کردن حکم شرعی در یک مسئله توسط مجتهد، فتوا نام دارد که برای آگاهی مقلدان ارائه می شود.
یک سری دیگر از احکام شرعی که از سوی فقها صادر می شود، احکام حکومتی نامیده می شود. این احکام عبارتند از دستوراتی که از سوی امام معصوم یا نائب وی صادر می شود. این قبیل از احکام شرعی با احکام شرعی که در مورد وظایف شرعی مکلف، از سوی مجتهد اعلام می شود، از چند جهت تفاوت دارند:

[ویکی اهل البیت] فتوا عبارت است از خبردادن از حکم کلی الاهی در موضوعات کلی به استناد دلائل چهارگانه در فقه (کتاب، سنت، عقل و اجماع)، اعم از آن که به صورت خبر القا شود یا به صورت امر. به عنوان مثال: فقیه پس از بررسی ادله و فحص کامل به حکمی از احکام الاهی دست می یابد، سپس نظر خود را به این صورت اظهار می کند که مثلاً: «شراب حرام است» و یا «شراب نخورید».
با تعریفی که از فتوا و حکم ارائه شد به تفاوت های این دو می پردازیم:

[ویکی فقه] فتوا (اصول). فتوا ابراز رای مجتهد نسبت به حکم شرعی برای مقلّدان می باشد.
فتوا ، به معنای ابراز رای و نظر مجتهد درباره حکمی شرعی و اعلان آن برای آگاهی مقلدانش است.به عبارت دیگر، بیان کردن حاصل عملیات افتا را فتوا می گویند.
تفاوت فتوا با رأی و نظر
تفاوت میان «فتوا» و «رای و نظر» مجتهد عبارت است از:۱. آن چه را که مجتهد در مقام استنباط احکام شرعی فرعی به دست می آورد، به عنوان رای و نظر وی به شمار می آید، ولی به ابراز همین رای و نظر و بیان آن برای مقلدها فتوا گفته می شود؛۲. در فتوا، مجتهد باید شرایط افتا را دارا باشد، اما در رای و نظر این شرایط معتبر نیست؛۳. مجتهد هنگام فتوا، مصالح و شرایطی را لحاظ می کند که ممکن است در رای و نظر در نظر گرفته نشود،
← مثال
برخی از اهل سنت معتقدند در فتوا، باید شرایط روحی مستفتی (سؤال کننده) را نیز در نظر گرفت؛ برای مثال، اگر کافری با زن مسلمان زنا کند، حکم او اعدام است، ولی امکان دارد وی از دیپلمات های بلند پایه ( سفیر ) یکی از کشورهای دوست باشد و اعدامش سبب اختلافات، بروز جنگ و یا به هم خوردن روابط سیاسی شود، و به این ترتیب، مجتهد طبق رای و نظر خود فتوا ندهد.
کاربرد فتوا
...

دانشنامه آزاد فارسی

فَتوا
(یا: فتوی) بیان حکم شرعی کلی بدون عنایت به تطبیق آن بر مصادیق جزیی، و مجرّد از استدلال، پس از استخراج از منابع آن. فتوادهنده را مُفتی، عمل او را اِفتاء، مطالبه کننده را، مُستفتی و پرسش از آن را استفتا نامند. فتوادادن، از باب وجوب تعلیم جاهل، به نظر بسیاری فقیهان، واجب کفایی است. فقیهان برای مفتی، مستفتی و استفتا شرایطی بیان کرده اند. مفتی باید روش استنباط و استخراج حکم را از منابع به خوبی بداند، به علوم لغت و بلاغت، منطق، تفسیر و اصول فقه به قدر نیاز دانا باشد. فرق فتوا، حکم و قضا در این است که فتوا اِخبار از حکم شرعی کلی است؛ اما حکم، انشای رأی در مورد جزیی براساس مصالح اجتماعی؛ و قضا انشای رأی در مورد جزیی به قصد فصل خصومت بین متنازعان است؛ از این رو، فتوا چون نظریۀ مفتی است، دیگر مفتیان یا فقیهان می توانند از آن پیروی نکنند؛ ولی در حکم و قضا، برای جلوگیری از هرج و مرج، حتی دیگر فقیهان نیز باید به آن پای بند باشند. تفاوت مفتی، مجتهد، فقیه و قاضی به اعتبار است. یک شخص را به اعتبار خبردادن از حکم شرعی، مفتی و به اعتبار استدلال و استخراج حکم شرعی از منابع، مجتهد و به اعتبار علم به احکام شرعی، فقیه و به اعتبار انشای حکم جزئی قاضی گویند. فتوا از آن جهت که نظریۀ مفتی است، مجرد از دلیل عرضه می شده است و رفته رفته، در کنار کتاب های استدلالی، کتاب های فتوایی پدید آمده اند که عاری از استدلال هستند و با ادبیات متمایز و اصطلاحاتی ویژه از نظریه های مجتهد حکایت می کنند. حسن صدر معتقد بوده است که نخستین کس که اصطلاحات فتوایی را پدید آورد ابن جنید بود. او در کتاب تهذیب الشیعه لاحکام الشریعه برای بیان نظریۀ خود به تناسب از اصطلاحاتی چون اَصحّ، قوی، اقوی، ظاهر، اظهر و اَشْبَه که همگی از فتوای او حکایت می کرده، استفاده می کرده است. مفتیان هنگامی که دلیل برای استنباط نظریه کفایت نکند، براساس احتیاط پاسخ می دهند. اصطلاحات الاحوط، الاولی و الاقوی و الاشبه اگر بعد از بیان صریح فتوا بیایند به معنی توصیه به احتیاط مستحبی است. اصطلاح واجب را وقتی به کار می برند که حکم شرعی را از آیات و روایات استخراج کرده باشند و چنانچه حکم را از غیر آن دو، مثلاً عقل، استنباط کرده باشند، در مقام بیان فتوا از اصطلاح لازم استفاده می کنند. اَحْوَط هر گاه به تنهایی به کار رود به معنی احتیاط وجوبی است و چنانچه وجوب احتیاط را از غیر کتاب و سنت استنباط کرده باشند، از آن به احتیاط لزومی تعبیر می کنند. به طور کلی در مواردی که مجتهد به احتیاط فتوا می دهد، مُقلّد می تواند به مجتهدی دیگر که در آن مورد فتوا دارد، مراجعه کند. شهرت فتوایی، به معنای انتشار یک فتوا میان فقیهان، اگر مستند آن معلوم نباشد به عقیدۀ برخی، ضعف سند روایات ضعیف السند را جبران می کند. شایان ذکر است که مورد فتوی باید از احکام شرعیۀ فرعیه باشد، زیرا در اصول دین و عقلیات استفتاء معنی ندارد، همان گونه که فتوی در ضروریات دین بی معنی است، زیرا حکم ضروری، بدیهی و قطعی است. در برخی ممالک اسلامی منصب فتوی، منصبی رسمی است و مفتیان مانند قاضیان از طرف دولت ها منصوب می شوند، اما در ایران و در سنت شیعی، مجتهدان مرجع تقلید، مستقّل از مناصب دولتی و در فتوای خود آزاد بوده و هستند.

مترادف ها

sentence (اسم)
قضاوت، حکم، رای، گفته، فتوی، فتوا، جمله

judgment (اسم)
داوری، رای، عقیده، فتوی، فتوا

judgement (اسم)
داوری، فتوی، فتوا

judicial decree (اسم)
فتوا

پیشنهاد کاربران

فُتوا ؛
مرتبط با مفهوم کلیدواژه ی فطرت که اگر بخواهیم بر مبنای کلام این کلمه و کلمات مرتبط و دارای انشعاب با مصدر این کلمه یک تعریف داشته باشیم بدینصورت قابل تبیین می شود ؛
مفاد و اوامر و دستهورات و ایده هایی فطری که مفید به فایده و منتهی به آبادی و بودائی و دیبا شدن در مسائل زندگی از جانب مُفتی یا همان حاکم شرع می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

درک بهتر مفهوم کلمه ی فتوا مرتبط با تحلیل و تفسیر کلمات هم خانواده با کلمه ی فتوا در متن زیر تبیین شده است ؛
فاطمه ؛ فدا شونده و فدا کننده ی جان ، جان فدا
فِدیه ؛ فدا کردن و فایده رساندن.

فُتَوَّت ؛ تعاریفی مثل رادمردی و جوانمردی و . . . برای این کلیدواژه، از جهت رفتارها و عملکردهایی فطری می باشد که برگرفته از فطرت انسان جهت فِدیه دهنده بودن می باشد .
فطرت ؛ منشعب از کلمه ی مفید و فایده به معنی ذات و ندا و نور درون که از جانب الله الهام کننده به قلب انسان ها جاری می شود و انسان ها را در تشخیص سود و زیان مسایل زندگی و فایده بردن آگاه می کند.
فاطمه ؛ فدا شونده ، فدا کننده ، جان فدا
Food ؛
فلسفه ی ایجاد و پیدایش این کلیدواژه در پهنه ی واژگان و دریای لغات در مبحث زبانشناسی منشعب از اصطلاح مفید بودن و کلمه ی فایده به معنی فایده دهنده و مفید به فایده و فِدیه دهنده بودن خوراکی ها مرتبط با کلماتی از قبیل ؛ فطرت فتیر فیتیله فتوت و. . . می باشد.
فیتیله ؛ مرتبط با مفهوم مشترک کلمه ی فطرت و فتیر و مفتول منشعب از کلمه ی مفید و فایده به معنی فایده رسان و فایده دهنده.
فتیر ؛ نان فتیر به نسبت نان معمولی چون از شیر و شکر و روغن حیوانی و سیاه دانه و کنجد و . . . پخته شده است و دارای فطرت بیشتری نسبت به نان معمولی می باشد بسیار مفیدتر و بسیار انرژی بخش تر می باشد.
بر همین مبنا چون نان فتیر به نسبت نان معمولی مفید به فایده تر می باشد از کلمه ی مفید برای نامگذاری این نان استفاده شده است.
به معنی پُر فایده و مفید به فایده مرتبط با مفهوم مشترک کلمه ی فطرت و کلمه ی food به معنی غذا در زبان انگلیسی.
اگر اثر و رد تعریف کلمه ی مفید را برای کلمه ی فطرت و فتیر و مفتول و فیتیله با مصدر و بن واژه ی ( ف د ) در زبان انگلیسی جستجو کنیم کلمه ی فود با نگارش food در زبان انگلیسی قابل مشاهده است.
مفتول ؛ مرتبط با کلمه ی فیتیله و فَتیر به معنی مفید و فایده دهنده و دارای فایده
حرف ل در ساختمان کلمه ی فیتیله و مفتول که نماد وجود یک انرژی لطیف و سیال و دارای جریان مستمر در مفهوم کلمات می باشد از طریق قانون قلب ها قابل تبدیل به حرف ( ر ) می باشد بر همین مبنا در ساختمان این دو کلمه با مفهوم مشترک مفید بودن، کلمه ی فطرت و فتیر قابل مشاهده می شود.
مُفت ؛ اصطلاح مُفت بودن از جهت مفید به فایده بودن که منتج به فراوانی می شود می باشد. یعنی اصطلاح مُفت بودن علارغم گران بودن چیزی از جهت عایدات بیشتری که به نسبت پرداخت هزینه نصیب می شود دارای معنا و مفهوم می باشد.
تعریف مجانی برای کلمه ی مفت که یک تعریف غیرانطباقی و درست هم می باشد از جهت جان دهنده بودن و مُجین یا مُژین بودن دارای معنا و مفهوم می باشد.
در ادامه ی تحلیل و تفسیرِ معنا و مفهوم کلمه ی مفت ، کلمه ی اَرزان با ریخت مشابه آریسان از جهت اَرزنده بودن و اَرزندگی و اَرزیدن و انرژی بخش بودن دارای معنا و مفهوم می باشد.
مُفتی ؛ حاکم شرع و شخص فتوا دهنده از جهت مفادی که مفید به فایده می باشد و کلامش بر مبنای یک حقیقت که برگرفته از فطرت و بر مبنای یک اصول اصلاح کننده می باشد.
فُتوا ؛
مرتبط با مفهوم کلیدواژه ی فطرت که اگر بخواهیم بر مبنای کلام این کلمه و کلمات مرتبط و دارای انشعاب با مصدر این کلمه یک تعریف داشته باشیم بدینصورت قابل تبیین می شود ؛
مفاد و اوامر و دستهورات و ایده هایی فطری که مفید به فایده و منتهی به آبادی و بودائی و دیبا شدن در مسائل زندگی از جانب مُفتی یا همان حاکم شرع می شود.
یعنی هر ایده و نظر و پیشنهاد که منتهی به اجرایی شدن کلام این کلمه نشود فلسفه ی وجودیِ معنا و مفهوم این کلمه صورت نگرفته است.
این کلمه دارای ریشه ی ثلاثی ( ف ت و ) می باشد که مصدر و بن واژه ی این ریشه دو حرف ( ف ت ) می باشد.
حرف ف در ساختمان این کلمه از طریق قانون قلب ها و منقلب شدن حروف به سمت حروف دیگر جهت ایجاد کلمات در موقعیت های کاربردی مختلف قابل تبدیل به حروفی مثل ( پ ب ) می باشد.
حرف ت در ساختمان این کلمه به دلیل نقطه و محل مشترک صدور آوا قابل تبدیل به حرف د می باشد.
از این مصدر با یک مفهوم مشترک کلمات بسیار زیادی با ساختمان های متفاوت با موقعیت های کاربردی مختلف ایجاد می شود.
روند تغییر ریخت آوایی و نگارشی این کلیدواژه در آبراه سیال حروف از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات عبارت است از ؛ فتوا ، فتفا ، فتپا ، فتبا.
نزدیک ترین کلمات به کلمه ی فتوا با یک موقعیت کاربردی دیگر ، کلمه ی فتوت و مفید و مفاد و فایده می باشد.
کلمه ی فتوا و فُتُوَّت و مفاد و مفید و فایده به لحاظ معنا و مفهوم نهفته در ساختمان این کلمه ، مرتبط است با کلماتی از قبیل ؛ آفتاب ، تابش ، تابیدن و تاباندن.
کلمات دیگری که از ساختمان این کلمه قابل مشاهده است عبارتند از آبادی آداب دیبا بودا
البته اگر برای کلمه ی فُتوا افزونه ی تعالی بخش حرف ( آ ) را به عنوان باب ورود به کلمه برای یافتن و مشاهده کلمه ی آفتاب در نظر بگیریم کلمه ی مشابه دیگری که در این مسیر قابل مشاهده می شود کلمه ی آفت است که نباید ما را در این مسیر برای رسیدن به منظور و مفهوم این کلمه به انحراف بکشاند.
چون مسیر ایجاد کلمه ی آفت منشعب شده از کلمه ی اُفت و افتادن و فُوْت می باشد.
و همچنین کلمات مشابه دیگری از قبیل ؛ فتنه ، فتانه ، مفتون

فتوا. [ ف َت ْ ] ( ع اِ ) فتوی. رجوع به فتوی شود
منبع. لغت نامه دهخدا
وچر
فتوا = وَچَر
فتوا: در این آیه های قرآن آمده که پیامبر حق ندارد فتوا بدهد:
1 - سوره ی 4 ( نساء ) آیه 127: وَ یَستَفتُونَکَ فِی النِّساءِ. قُلِ: اللَّهُ یُفتِیکُم فِیهِنَّ و. . . ؛و از تـو در باره ی زنان فتوا می خواهند. بگو خدا فتوا می دهد. . .
...
[مشاهده متن کامل]

2 - سوره ی 4 ( نساء ) آیه 176 : یَستَفتُونَکَ، قُلِ اللَّهُ یُفتِیکُم. . . از تو فتوا می خواهند؛ بگو خدا فتوا می دهد. . .
3 - سوره ی 7 ( اعراف ) ، آیه 203 : و اِذا لَم تَأْتِهِم بِآیَةٍ قالوا: لَو لا اجتَبَیتَها؟ قُل: اِنَّما اَتَّبِعُ ما یوحى اِلَیَّ مِن رَبِّی هذا بَصائِرُ مِن رَبِّکُم وَ هُدىً وَ رَحمَةٌ لِقَومٍ یُؤمِنون. هنگامی که آیه ای برای آنها نیاوری ، می گویند چرا از خودت چیزی نمی گویی . بگو من تنها از چیزی پیروی می کنم که بر من وحی می شود. . .
4 - سوره ی 53 ( نجم ) ، آیات 3 و 4: و ما یَنطِقُ عَنِ الهَوى. اِن هُوَ اِلاّ وَحیٌ یوحى؛ پیامبر سخنی جز آن چه به او وحی شده از خودش چیزی نمی گوید.
5 - سوره ی 69 ( حاقه ) ، آیات 44، 45، 46 و 47 : پیامبر به سختی تهدید شده که اگر جز آن چه به او وحی می شود سخن دیگری بگوید، رگ قلبش را قطع خواهد کرد و لَو تَقَوَّلَ عَلَینا بَعضَ الاَقاوِیلِ. لَاَخَذنا مِنهُ بِالیَمِینِ؛ ثُمَّ لَقَطَعنا مِنهُ الوَتِینَ.

سلیم
فتوا: فرمان آیینی
رای و حکم شرعی دادن
وچر. . .
وَچِریدَن.
( ویچیردن ) از کارواژه ( فعل ) های پارسی میانه می باشد و به معنای ( فتوی دادن، حکم کردن ) می باشد.
بن مضارع:ویچیر
این واژه ( بمانند واژه ویچاردن که به گونه ویزاردن نیز بکار می رفته است ) به گونه ویزیردَن نیز بکار می رود ( واژه وزیر از این کارواژه برگرفته شده است ) . واژگان پارسی میانه با پیشوند ( وی ) به ( گُ ) تبدیل شده اند که برای همین ( ویچیردن ) به ( ویزیردن ) و ( ویزیردن ) به ( گُزیردن ) بدل می گردد و در زبان پارسی کنونی، گزیر به معنای ( چاره، علاج ) می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

فتوا : رأی عالم دینی در حکم شرعی
فتوا : یک واژه تازی و برابر آن در اوستا و پارسی " وچر " می باشد .
اجازه
حکم
فرمان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)