واژه "سوق" که در "سوق دادن" آن را میبینیم "عربی شده" واژه "سو" و یا در گذشته "سوگ" است.
پس برای نمونه "سوق دادن" برابر "سو دادن" است یا همان "جهت دادن" که آشکار است برابر چیست.
از برابر های دیگر این واژه در پارسی "آنیدن" با بن کنونی " آنَی" میباشد.
بِدرود!
سوق به معنی بازار. وکشش یا گنجایش
دوستان عزیزی که ریشه یابی کلمات را انجام می دهند توجه کنند که زبان های فارسی و عربی و ترکی هم ریشه اند. بنابراین، هم شکلی ککلمات به معنای آن نیست که کلمه ای، ریشه کلمات دیگر است. بلکه، برای چنین قضاوتی، نیاز به شواهد بیشتری است.
... [مشاهده متن کامل]
بنابراین، اینکه کلمه ای را از، مثلاً، ترکی، شبیه بیابیم، به این معنی نیست که ریشه کلمه است.
دو معنی دارد یکی بازار یکی هم به معنی کشش و حرکت . سوق دادن یعنی حرکت دادن ، باعث شدن . سوق پیدا کردن یعنی کشیده شدن ، جا به جا شدن
هدایت
راندن
بازار
واجار
سمت و سو
سوق از فعل ترکی savmak ( استانبولی ) یا sovmaq ( آذربایجانی ) گرفته شده که به یک معنی عبور کردن ، رد شدن ، از کنار چیزی گذشتن و چیزی را عبور دادن و. . . می باشد .
از این فعل مشتق savuk یا savık ( استانبولی ) یا مشتق sovuq ( آذربایجانی ) به دست می آید که در ایم باب به معنی عبور کرده ، رد شده ، گذشته و. . . می باشد که به شکل سماعی و باکمی تخفیف و خلاصه سازی در به صورت "sovq یا souq " ( سوق ) وارد عربی شده است البته امروزه در ترکی استانبولی صورت نرم کلمه "sevik" با شکلی خلاصه و به صورت sevk در حال استفاده می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
که این کلمه به صورت "سوق" به فارسی نیز راه یافته است
و وقتی می گوییم "سوق دادن " در واقع می گوییم در راستایی رسیدن به هدف یا مقصدی ( یا به سمت چیزی ) ، چیزی را از مسیری عبور دادن یا رد کردن یا گذراندن و به سوی مقصد یا هدف یا شی مورد نظر هدایت کردن .
از دیگر مشتقات که از فعل savmak به دست می آید:
- savuşmak ( ساووشوماک ) : عبور کردن ، رد شدن از مسیری به شکل تقاطع،
savuşak ( ساووشاک ) : تقاطع ، محل عبور و مرور متداخل
savunmak :' رد'کردن حملات ، دفاع کردن ،
savunma : دفاع
savunc ( ساوونچ ) : قدرت دفاع ، توان یا قابلیت عبور
savumasızlık : حالت یا وضعیت بی دفاع بودن ،
savak : معبر ، عبورگاه ، مسیر ، راه ،
savunman : مدافع
savunmacı : دفاع کننده ( اسم ) ، مدافعه گرانه ( قید، صفت )
savunak : محل که از آن دفاع می شود
savaşmak ( ساواشماک ) : جنگیدن ، در قدیم' عبور' متقابل لشگریان دو طرف از خطوط پیشین سپاه دشمن و اقدام به جنگیدن و شکستن صف های آن ها ، گفته می شده .
savaş ( ساواش ) : جنگ
savaşcı ( ساواشچئ ) : جنگجو ، کسی که با' عبور' از صفوف آغازین سپاه دشمن اقدام به شکستن و تضعیف سپاه می کند
saukmak ) :savukmak یا soukmak ) که شکل نهایی آن sokmak به معنی فرو کردن، داخل کردن و عبور دادن می باشد
savukmak : به معنی عبور کردن ، از داخل مسیری رد شدن و رفتن ، که از آن مشتق savukak به معنی مسیر عبور و مرور به دست می آید که با درون فرسایی کلمه در تلفظ به شکل soukak و در نهایت sokak در آمده و در ترکی استانبولی به معنی کوچه ، خیابان ، معبر می باشد.
پس از ریشه sav در باب معنایی عبور کردن، رد شدن، مفاهیمی چون عبور ، رد شدن ، گذشتن ، جاخالی دادن ، دفاع کردن، جنگیدن ، معبر ، کوچه ، خیابان ، تقاطع ، جنگجو ، دفاع ، مدافعه ، فرو کردن ، در مسیر قرار دادن و خیلی مشتقات با معنا ها و مفاهیم مختلف و متحول شده دیگر وجود دارد
علاوه بر این ریشه "sav" دارای معناهای پایه متعدد دیگری علاوه "عبور کردن" و "ردشدن" نیز می باشد که به عنوان یک باب معنایی هر یک منجر تولید مشتقات با معناهای مختلف و متفاوت دیگری می شوند
کِشاندن، کشانده شدن
در کنار برخی برابرهای یاد شده در بالا، �سوق� همراه با کارواژه های کمکیِ �دادن� و �یافتن� به آرش کِشاندن یا کشانده شدن است. نمونه:
چنگیز خان، یک انگیزه ی آهومند ( معیوب ) و یک آرزوی ناپاک داشت که او را به جنگ و لشکرکشی می کشاند . . .
... [مشاهده متن کامل]
برگرفته از پیشگفتار رُمان �چنگیزخان�، نوشته ی �واسیلی یان� و برگردانِ زنده یاد محمد پورهرمزان با ویرایش درخور از سوی اینجانب: ب. الف. بزرگمهر
سُوق ( مفرد ) :بازار، جمع آن اسواق است.
سُوق ( جمع ) :ساق ها ( جمع ساق است ) ، ساق پا، ساقه ها.
ﻛَﺰَﺭْﻉٍ ﺃَﺧْﺮَﺝَ ﺷَﻄْﺌَﻪُ ﻓَﺂﺯَﺭَﻩُ ﻓَﺎﺳْﺘَﻐْﻠَﻆَ ﻓَﺎﺳْﺘَﻮَﻱ ﻋَﻠَﻲ ﺳُﻮﻗِﻪِ ﻳُﻌْﺠِﺐُ ﺍﻟﺰُّﺭَّﺍﻉَ ( فتح29 ) ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺯﺭﺍﻋﺘﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺟﻮﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﻣﻴﻦ ﺧﺎﺭﺝ ﻛﺮﺩﻩ، ﭘﺲ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﻴﺮﻭ ﺩﺍﺩﻩ ﺗﺎ ﺳﺨﺖ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺑﺮ ﺳﺎﻗﻪ هاﻱﺧﻮﺩ ﺑﺎﻳﺴﺘﺪ، ﺁﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﻛﺸﺎﻭﺭﺯﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﮕﻔﺘﻲ ﻭ ﺷﺎﺩﻱ ﻭﺍﻣﻲ ﺩﺍﺭﺩ.
... [مشاهده متن کامل]
سوق در پارسی و عربی هر دو کاربرد دارد.
سعی کنید امکانات را به سمت ما سوق دهید.
در اینجا یعنی هدایت کردن و فرستادن امکانات به سمت ما.
اما در عربی هم به معنی ساق پا استفاده شده شده است که در فارسی هم از این کاربرد استفاده می شود.
... [مشاهده متن کامل]
در عربی به معنی راندن چهارپایان و رانندگی کردن نیز استفاده می شود.
آنچه در عربی بیشتر از کلمه سوق مورد استفاده قرار میگیرد بازار است و بعد راندن چهارپایان و ماشین.
البته باید توجه داشته باشیم که در برخی موارد " و" ، در برخی دیگر " او" تلفظ می شود.
گرایش
پیش از این به نام Behzad پیشنهاد کرده ام.
سوق دادن به آرش �کشانده شدن� یا �کشیده شدن� است. واژه های �راندن� یا �گسیل� که در بالا از آن ها به عنوان برابر یاد شده، بگمانم چندان درست نیستند؛ شاید واژه ی �راندن� را با اندک چشم پوشی بتوان در برخی باره ها بکار برد.
حل دادن یا مثل فرستادن
بازار - بازارگاه
مثال:خرج علی ( ع ) الی *السوق*
معنی: امام علی ( ع ) به سوی *بازار* خارج شد.
سوق : تازی شده " سو ، سوگ " پارسی است به معنای سمت و جهت و در زبان تازی بجای بازار کاربرد دارد، مانند : چهار سو به معنای بازار چها گوش یا بازاری که به چهار سو و یا سمت کشیده شده .
گرایش
راهی کردن
بخش سوق، که در منایع تاریخی و جغرافیای قدیم، به روستای سوق و از توابع بهبهان شمرده می شد، پس از شکل گیری استان کهگیلویه و بویراحمد، بخشی از شهرستان کهگیلویه شد. این شهر، در سال 1370 از روستا به شهر تبدیل شد و در سال 1389 به بخش ارتقا یافت. بخش سوق در ۳۰ درجه، ۵۱ دقیقه و ۴۴ ثانیه عرض شمالی و ۵۰ درجه، ۲۷ دقیقه و ۲۰ ثانیه طول شرقی ازنصف النهار گرینویچ واقع گردیده است. سوق از طرف شرق به شهر دهدشت مرکز شهرستان کهگیلویه، از شمال به شهر لنده و از جنوب به روستاهای بلوط بنگان و چنگلوا منتهی می شود. فاصله شهر سوق تا دیگر شهرهای استان به شرح زیر می باشد:
... [مشاهده متن کامل]
تا شهر لنده: 22 کیلومتر؛ تا شهر دهدشت: ۱۳ کیلومتر؛ تا شهرگچساران: ۹۰ کیلومتر؛ تا شهر یاسوج:۲۴۰ کیلومتر.
ارتفاع خود شهرازسطح دریا ۸۵۰ مترمی باشدکه درگوشه دشت بزرگ سوق قرارگرفته است. مردم این شهر، لر زبان و شیعه می باشند.
سوق، به شهر علم و هنر در میان مردم استان شهرت دارد. یکی از مشهورترین شخصیت های این شهر و بخش، نویسنده و شاعر، فیلسوف، بازیگر و فلمساز معاصر ایران، حسین پناهی دژکوه است. آرامگاه این هنرمند فقید در شهر سوق واقع شده است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)