سنگ
(سَ) [ په . ] ۱ - (ص .) وقار، اعتبار. ۲ - (ق ) آهستگی ، آرامش . ۳ - نام عمومی مواد
کانی است که به طور طبیعی به یکدیگر چسبیده و متراکم شده است و در نتیجه تودة نسبتاً سفتی را به وجود آورده است . ۴ -
وزنه ای جهت سنجش سنگینی . ۵ - دو قطعه سنگ به ابعاد کوچک
( ~ . اَ تَ) (مص ل .) کنایه از: اشکال تراشی ، مانع پیشرفت کار کسی شدن .
( ~ . بَ تِ) (ص مف .) = سنگ - بست : ۱ - محوطه ای که با دیوار سنگی احاطه کرده باشند، سنگچین . ۲ - استوار، محکم .
( ~ . پُ) (اِمر.) لاک پشت .
( ~ .) (ص مف .) پخته و برشته شده بر روی سنگ .
( ~ . تَ) ۱ - (ص فا.) کسی که کارش کندن ، تراشیدن ، صیقلی کردن و شکل دادن سنگ هاست . ۲ - (اِمر.) صورت فلکی کوچکی در آسمان نیم کرة جنوبی .
( ~ .) (اِمر.) طرح زینتی که با مهره ، منجوق ، پولک و سنگ های درخشان بر روی لباس دوخته می شود.
(سَ گِ زَ) (اِمر.) نک محک .
(سَ گِ س )(اِمر.) سنگ سرمه ، که سُرمة سپاهان معروف بوده و برای درمان و شفای چشم از آن استفاده می کردند.
( ~ صَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) ۱ - سنگ اساتیری که غم های مردم را می شنید و غم خوار آنان بود (اصولاً سنگ به صبوری و تحمل مَثَل است ). ۲ - مجازاً دوست شکیبا و دلسوز که به درد دل شخص گوش دهد.
(سَ نْ . فَ) [ فا - ع . ] (ص مر.) زمی ...