psyche (اسم)
روح ، روان
spirit (اسم)
معنی ، روح ، جان ، روان ، جرات ، رمق ، روحیه ، مشروبات الکلی
spirit (صفت)
روان
current (صفت)
رایج ، روان ، متداول ، معاصر ، جاری ، باقی ، شایع ، تزند ، سیال
versatile (صفت)
زیرک ، متحرک ، روان ، همه کاره ، تطبیق پذیر ، دارای استعداد و ذوق ، متنوع و مختلط ، چندسو گرد
clear (صفت)
صریح ، معلوم ، ظاهر ، اشکار ، پیدا ، باصفا ، طاهر ، صاف ، زلال ، واضح ، شفاف ، بارز ، جلی ، سلیس ، روان ، ساطع
handy (صفت)
اماده ، قابل استفاده ، دم دستی ، ماهر ، چابک ، چالاک ، سودمند ، سریع ، موجود ، روان ، دستی ، مقتدر ، بسهولت قابل استفاده ، سهل الاستعمال ، بادست انجام شده ، استاد در کار خود
easy (صفت)
ساده ، ملایم ، اسوده ، سبک ، روان ، اسان ، سهل ، بی زحمت ، بدون اشکال
fluid (صفت)
سائل ، روان ، سیال ، ابگونه ، نرم وا بکی
liquid (صفت)
سائل ، روان ، سیال ، ابگونه ، پول شدنی ، چیز ابکی ، نقد شو ، سهل وساده
smooth (صفت)
ساده ، بی مو ، ملایم ، صاف ، سلیس ، روان ، نرم ، بدون اشکال ، هموار ، صیقلی ، دلنواز ، قسمت صاف هر چیز ، بی تکان
glib (صفت)
لا قید ، سلیس ، روان ، لیز ، چرب زبان ، زبان دار
fluent (صفت)
سلیس ، روان
cursive (صفت)
روان
profluent (صفت)
روان ، پرجریان ، جاری بمقدار زیاد
voluble (صفت)
پر حرف ، سلیس ، روان ، چرب و نرم