جرم
گناه، خطا، بزه، جروم واجرام جمع، لون، رنگ، جسم، هریک ازاجرام آسمانی یعنی ستارگان
( اسم ) گناه بزه . جمع : اجرام جروم .
این کهلان از علمائ انساب یمن بود
[crime, criminal wrong] [حقوق] فعل یا ترک فعلی که نقض قانون تلقی می شود و سزاوار کیفر با مجازات حبس است
[calculus] [پزشکی-دندان پزشکی] ← جِرم دندان
[mass] [فیزیک] خاصیتی بنیادی که به موجب آن جسم در برابر تغییر سرعت از خود مقاومت نشان می دهد
[scale , fur] [خوردگی، مهندسی بسپار] رسوبی که بر سطح فلزاتِ در تماس با آب در نتیجۀ تغییر خواص فیزیکی یا شیمیایی آب تشکیل می شود
[ گویش مازنی ] /jerm/ جرم
[supercritical mass] [فیزیک] آن مقدار مادۀ شکافت پذیری که جِرم آن بیش از جرم بحرانی است
[extradition crime] [حقوق] رفتاری که در هر دو کشور درخواست کننده و مستردکنندۀ مجرمان پیگرد قانونی داشته باشد
دهی است از دهستان حومه بخش حومه شهرضا . این ده در هفتهزار گزی شمال خاور شهرضا و دو هزار گزی شوسه شهرضا به اصفهان واقع شده و محلی جلگه و معتدل است . سیصد و هفتاد تن سکنه شیعی مذهب و فارسی زبان دارد . آب آن از قنات تامین میشود و محصول آن غلات پنبه خربزه و هندوانه و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی کرباس بافی است . این ده راه ماشین رو و دبستان دارد .
از دیه های و از کرود
در اصطلاح فلسفی بماده و جرم فلک الافلاک یعنی فلک اطلس اطلاق شود چنانکه حرکت آنرا حرکه الکل گویند .
[specific-intent crime] [حقوق] جرمی که به قصد انجام عمل مجرمانۀ مشخصی صورت می گیرد
[cr ...