تهمورث

/tahmures/

فرهنگ اسم ها

اسم: تهمورث (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: tahmures) (فارسی: تَهمورث) (انگلیسی: tahmures)
معنی: پهلوان زمین، ( در اوستایی، takhmo urupa ) ( = طهمورث )، به معنی قوی جثه و نیرومند، ( اَعلام ) ( در شاهنامه ) شاه پیشدادی، معروف به دیوبند، که ریسندگی، بافندگی و اهلی کردن را به مردم آموخت، ( در اعلام ) نوه ی پسری هوشنگ و پدر جمشید جم، تهمورس، نیرومند، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر هوشنگ پادشاه پیشدادی، ملقب به دیوبند
برچسب ها: اسم، اسم با ت، اسم پسر، اسم فارسی، اسم تاریخی و کهن

لغت نامه دهخدا

تهمورث. [ ت َ رَ ] ( اِخ ) رجوع به تهمورس شود.

فرهنگ فارسی

پادشاهی از سلله داستانی پیشدادی . وی که ملقب به (( دیو بند ) ) است پس از کشته شدن هوشنگ پادشاهی یافت و بر دیو غلبه کرد و چون در زمان او قحطی عظیم روی داد حکم کرد اغنیا غذای روز خود را بفقرا دهند و هردو طبقه شبانروزی یک بار غذا بخورند .

دانشنامه آزاد فارسی

پیشنهاد کاربران

من اوستای این واژه رو نمی شناسم اما هر نام یا واژه شبیه نمی تونه خود واژه باشه و قطعا باید دلیل ها و پیوندها مطرح بشه. اما معنی نام تهمورس تهم همانگونه که آشکار است تخم است و بخش دوم رس اگر از بن رش باشد
...
[مشاهده متن کامل]
به معنی ریختن و معنی کلی واژه با این حساب بذر افشان میشه اما اگر رس همان رز باشه به معنی سرزمین معنی میشه فرزند میهن تخمه سرزمین البته رس می تونه معنی های دیگه هم داشته باش که من معنی برای مجموعه نمیتونه پیدا کنم و فکر میکنم این دو معنی محتمل تر هستن

خردمندان انسانی در اعصار دور دست باستان درست مانند خردمندان عصر جدید و شاید بطور جدی تر به ریشه و اصل انواع و بخصوص منشاء و مبداء و چگونگی پیدایش انسان روی زمین می اندیشیده و افکار و خیالات خود را در این زمینه ها شکل می بخشیده اند . من کی ام ؛ از کجا به اینجا آمده ام ؛ این آمدن و شدن و رفتنم بهر چه بوده و بهر چیست؟ آیا من و این موجودات و بطور کلی این طبیعت و کیهان و کائنات و یا دنیا دارای آفریننده ای می باشیم یا اینکه جملگی تصادفی و بدون طرح و برنامه از پیش ریخته شده به وجود آمده و یا به ظهور و پیدایش و کثرت و فراوانی و گوناگونی رسیده ایم. معنا و مفهوم زندگی ما و غایت یا نهایت آن چیست؟ بعضی از خردمندان باستان در بین اقوام مختلف در افکار و خیالات خود در جهت دست یابی به ریشه و اصل و منشاء و مبداء انسان ، جمعیت را بر عدد ۲ تقسیم می نموده و در طول زمان و بسوی گذشته این عمل تقسیم را قدم به قدم انجام می داده و در یک قدمی پایان راه تقسیم به سه حالت زیر می رسیده اند :
...
[مشاهده متن کامل]

الف - فقط یک مرد باقی می ماند.
ب - فقط یک زن باقی می ماند.
پ - یک مرد و یک زن باقی می ماند.
در حالت سوم چون عدد ۲ باقی می ماند و باز هم قابل تقسیم بر ۲ می باشد، لذا در عمل تقسیم بسوی گذشته روی این حالت ، قدم نهائی برداشته شده و آنرا باز هم بر دو تقسیم نموده و به یک مرد و یا زن رسیده اند و از دیدگاه امروز هردوی نیم گانه های این تقسیم از لحاظ طبیعی به یک سهم مساوی باهم ، برابر و هم ارز اند. در مسیر بازگشت بجای استفاده از دو نقطه آغار به یک سهم مساوی و برابر با همدیگر بسوی آینده و عمل معکوس تقسیم و تجزیه و تحلیل و تفریق ، یعنی ترکیب و جمع ، از یکی از نقطه ها یعنی مرد آغار گشته است و آنهم به این علت و دلیل کودکانه که گویا مرد از لحاظ نیروی جسمانی و عقلانی بر تر از زن بوده باشد و برای حفظ بقاء زندگی اعضای خانواده و گروه گاو و قوچ شکار میکرده و با خود به غار می آورده و در جهت دفاع از آنها هم گاهی اوقات در دم غار با خرس و پلنگ و ببر و شیر و دیو هم گلاویز می شده است. اما در مسیر بازگشت چون از لحاظ طبیعی و به روش معقول و منطقی عمل تولید مثل توسط مرد بدون زن محال و غیر ممکن می باشد، یکی دیگر از آن دو نقطه اصلی و برابر اولیه یعنی نقطه زنانه دوباره مورد استفاده قرار می گیرد و این بار نه با یک سهم مساوی و برابر بلکه بصورت فرعی و جنبه ای و یا به عنوان ترکه پشت دهل بهمراه نقطه مردانه به عنوان گُرز روی دهل بسوی آینده جاری و روان میگردد. در داستان تورائی ( توراتی ) خلقت یا آفرینش آدم در باغ پردیس یا فردوس یا جنت و یا باغ بهشت Eden با تلفظ اِدِن ( به زبان عربی : عدن ) ارائه شده توسط حکیمان و خردمندان قوم یهود ( به اصطلاح انبیاء و دریافت کنندگان وحی با گوشان بی هوش سر ) حوا بعدا از دنده های چپ یا راست آدم به عنوان یک موجود فرعی و دست دوم بیرون کشیده می شود که گویا از اصالت اولیه مثل آدم برخوردار نبوده باشد بلکه ثانویه که بعدا در زبان عربی لقب ضعیفه یا ضعیف بودن دریافت نموده است و زن ستیزی در بین پیروان این سه دین ریشه در همان افسانه تخیلی و توهمی دارد که مطمئنن و یقینن و بدون هیچ گونه شک و ترید ، محتوای آن از طرف خداوند متعال و به امر وی و از آسمان نازل نگردیده و در قالب وحی به گوش سر سرایندگان آن ابلاغ نشده است.
در داستان هم سنگ و هم تراز ( طراز ) آن داستان تورائی و در رقابت سالم اما کودکانه با آن و سروده شده توسط خردمندان اهورائی - اوستایی - زرتشتی - فردوسی - اسطوره ای - حماسی - نیمه تاریخی در سرزمین ایران یعنی افسانه کیومرث، اهو را مزدا ( اَهو را مَزِدا : به معنای هو اولیه یا آغازین و یا ازلی و ابدی را از خاطرت پاک نکن بلکه اورا همیشه به یاد داشته باش ) مانند یاهوَه و یا یَهوَه خردمندان قوم یهود بطور معقول و منطقی عمل نکرده است، یعنی برای کیومرث ( کی او مرز : یعنی مرز زمانی او بسوی گذشته کی و کجاست؟ پاسخ : گیائو مرز یا گیاه او مرز ، یعنی مرز او بسوی گذشته به دوران گیاهی قبل از پیدایش حیوانات بر می گردد ) یا همان مرد اولیه یک همسر مثل حوا جهت تولید مثل و فرزنددار شدن و تکثیر بسوی آینده به روش سزارین ( در داستان وضع حمل رودابه مادر رستم ) از سمت چپ و راست وی بیرون نکشیده تا که پس از به پایان رساند عمل تقسیم در آنجا توقف کند و به فکر برگشتن بسوی آینده بیافتد و نه اینکه راه را به تنهایی و در پشت سر راه کردن نیمه مساوی و هم ارز زنانه خود در جهت دست یابی به مرز گیاهان روان گردد و پس از رسیدن به آن مرز روی آن بایستد و پشت خود را به زمان گشته و جماعت گیاهان و نباتات بکند و با انتخاب روش خود ارضائی بذر خودرا روی خاک زمین به پاشد و از آن بذر ، یک نهال دو شاخه ای هومی و نیمه گیاهی و نیمه انسانی بروید و شاخه اصلی و مردانه آن مشی و شاخه فرعی و زنانه آن مشیانه نام بگیرند که یک اقتباس کودکانه از میترا و وارونه بیش نمی باشند.
نیافرید آفریدگار کائنات مرا بهر طاعت و بندگی و الا یعبدون/ بلکه تا کند مرا به معرفت ابعاد فراوان و بیکران خویش رهنمون / واحد و احد نیند دو علم الا یگانه به لسان آراب / در برابر ابعاد، اسما و صفات الفاظی اند کودکانه بر سر آب و در طول آداب /

تهَم مخفف ته اَم بوده است به معنای من بنیاد و اساس هستم. از زبان پدر و یا مادر به معنای بنیاد و پایه من. تهم و راس : از دیدگاه گوینده و یا نویسنده و یا از زبان دارنده این نام به معنای : من هم بنیاد و هم راس ( راس و قاعده مخروط یا مثلث ) می باشم. اما به شکل " ته مو راس " از دیدگاه والدین ( بطور مفرد و جمع ) به معنای : بنیاد و راس من یا ما. مو در زبان فارسی قدیم هم به معنای من و هم ما بوده است. takhmo urupa با تلفظ ریشه ای و اصلی تا خَمو او رو پا. یعنی او از دوران کودکی تا دوران پیری و خمودگی ، استوار و پا برجا و روی پا هایش خواهد ایستاد. شاید مفید تر باشد که درجهت کشف تلفظ های ریشه ای و معنای نام های باستانی خود را جای والدین آنان در دوران نوزادی بگذاریم و ببینیم که تلفظ و معنای آن نام های اهدایی از زبان و دیدگاه پدر و مادر چه بوده است.
...
[مشاهده متن کامل]

- کیومرث: کَی او مرز : یعنی مرز زمانی او بسوی گذشته کی و کجاست ؟
- گیائو مرز : گیاه او مرز : یعنی مرز زمانی او به دوره گیاهان بر میگردد یعنی قبل از پیدایش موجودات زنده دیگر از قبیل حیوانات.
- هوشنگ یا هوش ناگ به معنای هوشمند.
- جمشید : جام شید ؛ جام شیرینی ( عسل و خرما ) و جام روشنایی ( خورشید )
- فریدون : فرای دون : فرا به معنای بالا و دون به معنای پایین . لذا نام فریدون به شکل اولیه ؛ فرای دون به معنای بالای پایین یا بر تر از پائین بوده است مثل Pharao با تلفظ فَرا او ( به زبان عربی : فرعون ) به معنای اوی بالائی، لقب فرمانروایان مصر.
- منوچهر : من و چهره که اشاره به باور و بینش دوگانگی وجود دارد ؛ یکی من و دیگری فرم یا شکل یا صورت یا تن به شکل منوتن در مقایسه با دوگانگی های بدن - روان و تن - جان و امروز سه گانگی های بدن - روح - روان ( قدیمی ) و ماده - روان - روح ( جدید ) .
کوروش: که او روش : به معنای : او راه و روش است.
و هزار و یک مثال دیگر .

ـــــــــــــــــــــــ
تهمورث
▪️تهمورث/ تخمورَپ ( تَخمه اورُپه ) در متنها معمولاً با صفت زیناوند ( هوشیار ) می آید. مدت فرمانروایی او را سی سال گفته اند. او نیز با دیوها می جنگد و بر آنها چیره می شود. در اوستا آمده است که او از ایزد وَیو می خواهد که او را یاری کند تا بر اهریمن پیروز شود و بر او همچون اسبی سوار گردد. شاید دنبالهٔ همین سنّت است که در داستانی متأخر آمده است که تهمورث مدت سی سال اهریمن را به بند می کشد و همچون باره ای بر او سوار می شود؛ تا اینکه اهریمن همسر تهمورث را با انگبین و ابریشم فریب می دهد و نقطه ضعف تهمورث را درمی یابد و در گذرگاه البرز او را بر زمین می زند و او را می بلعد که سرانجام جمشید او را از شکم اهریمن بیرون می کشد.
...
[مشاهده متن کامل]

در متن های پهلوی رفتن نژادهای گوناگون از خونیرس به کشورهای دیگر در زمان فرمانروایی تهمورث صورت می گیرد. مردم بر پشت گاو اساطیری سَرَسوک می نشینند و به سوی سرزمین جدید می روند. در طی این سفر و بر پشت این گاو است که شبی در میان دریا، باد بر آتشدان های پرآتشی که بر سه جای پشت گاو قرار دارد می کوبد و آنها را به دریا می اندازد. این سه آتش چون سه �جان� دوباره به جایی که در پشت گاو داشتند برمی گردند و همه جا را روشن می کنند. این سه آتش که نمادی از سه آتش مهم اساطیری آذرفرنبغ ( آتش موبدان ) ، آذرگُشنَسب ( آتش ارتشتاران ) و آذربُرزین مهر ( آتش کشاورزان ) تلقّی شده اند نور بر همه جا می افشانند و راه را به رهروان می نمایانند.
در روایت شاهنامه نیز تهمورث پسر هوشنگ است و لقب دیوبند دارد که بر اهریمن به افسون پیروز می شود، سوار او می شود، دیوان را به بند می کشد و دیوان برای حفظ جان خود راز نگارش را به او می آموزند. در شاهنامه نیز پادشاهی تهمورث سی سال ذکر شده است.
تاریخ اساطیری ایران
استاد دکتر ژاله آموزگار، صص ۴۷_۴۸
#پنجشنبه_ها_و_شاهنامه

:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " تهمورث" می نویسد : ( ( تهمورث در اوستا تَخْمه اروپه بوده است. بخش نخستین نام در پارسی ” تهم“شده است به معنی نیرومند و یل و پیلتن است و ویژگی پهلوانان بزرگ و آیینی مانند رستم و اسفندیار. ”تهم “ در ریخت تم، در نام رستم مانده است و نیز بخشی است از بَرْنام وی: تَهْمتن. در اوستا، فریدون، ایزد باد” وایو“، نیز امشاسپندان و فره وشیان از این برخوردارند. معنای پاره ی دوم نام، به درستی روشن نیست. در وندیداد ”اروپه” نام نژادی از سگان است. هوفمان، آریانی شناس آلمانی، این نام را با واژه لاتین volpes به معنی روباه سنجیده و همساز دانسته است. ویژگی دیگر تهمورث در اوستا اَزیناوَنْت آورده شده است. ونت، در آن پساوند است. " ازاینا" را، بر پایه ی همتای سانسکریتش اَجینا، به معنی پوستین می توان دانست. در یشت نوزدهم بند بیست و هشتم، ویژگی ها و نام پیوسته و یک لخت در ریخت ” اوروپی ازیناونت“به کار رفته است. بر پایه ی آنچه نوشته آمد، ” تخمه اروپه ازیناونت“ به معنی ” یلی که پوستین روباه برتن دارد“ می تواند بود. در پهلوی زناونتzenavānt و در پارسی ” زیناوند“ شده است و برآمده از زن یا ” زین “، در اوستایی زَئِنه، به معنی جنگ ابزار آهنین پنداشته آمده است.
...
[مشاهده متن کامل]

بر پایه ی اوستا، تهمورث آیین برخی ( = قربانی ) را در بزرگداشت ایزد نیرومند باد، ” وایو“برپای می دارد و از او در می خواهد که وی را چندان چیرگی و توان ارزانی بدارد که بتواند بر مردمان و دیوان و جادوگران و پریان فرمان براند. ایزد باد خواست تهمورث را بر می آورد. فره ایزدی با او یار و همراه می شود و وی بر هفت پاره زمین که زیستگاه مردمان و دیوان و جادوان و پریان ”ساسْتاران و کویان و کَرْپانان بوده است، چیرگی و فرمانروایی می یابد و سی سال اهریمن را چونان بارگی در زیر ران و فرمان می آورد و بر دو کرانه گیتی در می تازد. ) )
( ( پسر بد مراو را یکی هوشمند
گرانمایه تهمورث دیوبند ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 254. )

بپرس