بکر

/bekr/

مترادف بکر: باکره، بتول، دختر، دوشیزه، عذرا ، دست نخورده، بدیع، تازه، طرفه، نو

متضاد بکر: بیوه

برابر پارسی: دست نخورده

معنی انگلیسی:
virgin, intact, ingenious, maiden, untamed, untapped, originat, [adv.sl.] completely, categorically

لغت نامه دهخدا

بکر. [ ب َ / ب ُ ] ( ع اِ )شتر بچه یا شتر جوانه یا شتر پنجساله تا شش ساله ، یا شتر بچه ای بسال دوم درآمده تا اینکه دندان نیش افکند یا شتر بچه دوساله ای بسوم درآمده یا شتر بچه ای که دندان نیش نه برآورده باشد. ج ، بَکُر، بُکران ، بِکار و بِکارة یا بَکارة. قال ابوعبید: البکر من الابل بمنزلة الفتی من الناس و البکرة بمنزلة الفتاه و القلوص بمنزل الجاریة و البعیر بمنزلة الانسان و الجمل بمنزلة الرجل و الناقه بمنزلة المراءة. || فی المثل : صدقنی سن بُکره یضرب فی الصدق ؛ یعنی : آگاهانید مرا بر مکنون خاطر خود و اصل مثل آن است که مردی شتر را بها کرد و از بایعش پرسید چند ساله است گفت نه ساله است. در این اثنا شتر برسید و صاحبش هِدَع هِدَع گفتن گرفت ، و این کلمه ای است که بدان شتر کره دوساله سه ساله را تسکین دهند. پس هرگاه مشتری این کلمه شنید گفت صدقنی سن بکره. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ).

بکر. [ ب َ ] ( ع ضمیرمبهم ) مأخوذ از تازی ، کلمه مبهم است : عمر وزید و بکر مانند فلان و فلان. فلان و بهمان :
گفت آری گر وفا بینم نه مکر
مکرها بس دیده ام از زید و بکر.
مولوی.
تا زاهد عمر و بکر و زیدی
اخلاص طلب مکن که شیدی.
( گلستان ).

بکر. [ ب ِ ] ( ع ص ، اِ ) دوشیزه ، یقع علی الرجل و المراءة. ج ، ابکار. ( منتهی الارب ). دوشیزه ، در مرد و زن هر دو گویند. ج ، ابکار. ( ناظم الاطباء ). دوشیزه. ( غیاث ) ( مهذب الاسماء ). عذراء. مرد و زنی که هنوز همخوابگی نکرده باشند. || زن و ناقه که یک شکم بیش نزاده باشد. || اول هر چیز. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || کودک جوان ، و منه الحدیث : لاتعلموا ابکار اولادکم کتب النصاری. || هر کار نوپیدا که مانند آن پیشتر نشده باشد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). هر کاری که مانند آن پیشترنشده باشد. ( غیاث ). || گاو ماده که هنوز باردار نشده باشد. گاو ماده جوان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). جوان گاو. ( ترجمان علامه جرجانی ص 27 ). گاو جوانه. ( مهذب الاسماء ). || بچه ناقه. ( تاریخ قم ص 177 ). اشتر جوان. ( مهذب الاسماء ). || ابر بسیارباران. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || فرزند نخستین مادر و پدر که پس از وی هنوز دیگر نزاده باشد، یستوی فیه المذکر و المؤنث. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از مهذب الاسماء ). || درخت انگور که پیش از این بار نیاورده باشد. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

قلعه ایست محکم بر روی تخته سنگی در وسط رود پنجاب ( سند ) .
( صفت ) ۱- دختر دوشیزه . ۲- تازه دست ناخورده نو آیین . ۳- اندیشه و تصوری که پیشتر در ذهن کسی خطور نکرده باشد . جمع : بکران . یا اندیش. بکر. یا بکر پوشیده روی . شراب انگوری که هنوز در خم بود و کسی از آن نخورده باشد بکر مشاط. خزان . یا فکر بکر. اندیشه ای که پیش از این در ذهن کسی خطور نکرده باشد. یا کار بکر . کار نو که کسی پیشتر بدان اقدام نکرده باشد . یا مضمون بکر . مضمونی که پیش از این کسی نگفته باشد . یا موضوع بکر . موضوعی که قبلا مورد بحث قرار نگرفته باشد .
ده از دهستان کوهستان بخش داراب شهرستان فسا ٠ آب از چشمه ٠ محصول : انجیر مویز گل سرخ گردو انگور زغال لبنیات شغل : باغداری گله داری و قالی بافی ٠

فرهنگ معین

(بِ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - دختر دوشیزه . ۲ - تازه ، دست نخورده . ۳ - اندیشه نو.

فرهنگ عمید

۱. تازه، جدید، بدیع.
۲. باکره، دوشیزه.
۳. (قید ) [قدیمی] در حال دوشیزگی.

گویش مازنی

/beker/ دختر باکره & بویناک – آدم متعفن و بدبو با ظاهر ناخوشایند

واژه نامه بختیاریکا

بیم؛ بُهر؛ مُهر

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی بِکْرٌ: سالم و دست نخورده
تکرار در قرآن: ۱۲(بار)ریشه کلمه:
ریشه_عشو

راغب در مفردات گوید: اصل این کلمه بکرة (به ضمّ اوّل) است به معنی اوّل روز و چون کسی اوّل روز خارج شود گویند: «بَکَرَ فلان» و به حیوانی که نزائیده بِکر گویند زیرا نزائیدن اوّل است و زائیدن مرحله دوّم، به دوشیزه بِکر گویند چون این حالت پیش از ثَیِّب بودن است. نه پیر است که زمان زندگیش گذشته باشد و نه نزائیده است، میان سنّ است. و اگر فارض به معنی گاو پیر باشد چنانکه راغب گوید بکر هم به معنی جوان است یعنی: گاوی است نه پیر و نه جوان. جمع بکر ابکار است مثل: ما آنها را به طرز مخصوصی آفریده و آنها را دوشیزه‏گان کرده‏ایم. شاید مراد از «اَنْشأنا هُنَّ اِنشاءً» آن است که حوریان به طور ولادت به وجود نیامده‏اند و نیز ساختمان وجود آنها طوری است که تغییر و پیری و سایر عوارض زنان به آنان راه ندارد. از ظاهر آیه استفاده می‏شود و در حدیث نیز آمده که حوریان بهشتی همیشه دوشیزه‏اند. بُکره(به ضمّ اوّل) چنانکه گذشت به معنی اوّل روز است مثل ، پروردگارت را از اوّل و آخر روز یاد کن. در اقرب الموارد گوید: ابکار (به کسر اوّل) مصدر افعال و نیز بامداد است، و آن از اوّل طلوع فجر تا ارتفاع آفتاب می‏باشد. بیضاوی نیز از اوّل طلوع فجر تا ارتفاع آفتاب تا ارتفاع آن گفته است. علی هذا، ابکار اسم مصدر است چنانکه قاموس تصریح می‏کند. ، آیه شریفه درباره اهل بهشت است و ظاهرش آن است که در بهشت بامداد و شام هست اهل تفسیر چون به عدم وجود صبح و شام در بهشت یقین کرده‏اند درباره آیه اقوال مختلف اظهار نموده‏اند. فخر رازی در یکی از دو قولش گفته: مراد دوام و عدم انقطاع روزی است یعنی رزق آنها همیشگی است. المیزان فرماید: ظاهراً مراد توالی و عدم انقطاع است. طبرسی به نقل از مفسّرین و طبری و مراغی مصری گفته‏اند: مراد فاصله دو غذاست به معنی چنان که در دنیا میان دو غذا فاصله می‏دادند به همان فاصله در بهشت است اگر گویند: در آیه دیگر آمده ، در آن آفتاب و سردی نمی‏بینند. گوئیم: آیه به صدد بیان نبودن گرما و سرما در بهشت است و این منافی با وجود صباح و مساء نیست در صافی از حضرت صادق «علیه السلام» نقل شده مردی به او از دردها و تخمه شکایت کرد امام فرمود: صبح و شام بخور و میان این دو چیزی نخور زیرا آن مفسد بدن است، نشنیده‏ای که خدا فرموده: «لَهُمْ رِزْقُهُمْ فیها بُکْرَة وَ عَشیّاً» این روایت هم به ظاهر مفید همان مطلب است که از آیه، استظهار کردیم. با همه این، آیه قابل دقّت و تأمّل است. بَّکة: ، اوّلین خانه‏ای که برای مردم وضع شده همان است که در بکّه است. بَکّ در لغت به معنی ازدحام است و بّکه ازدحام است بنابراین چون محلّ بیت و اطراف آن، محل ازدحام برای طواف و استلام و نماز و دعاست، به آن بّکه گفته شده و آن به معنی وصف است نه عَلَم محلّ و اگر جای دیگر هم محلّ ازدحام باشد مثل جمرات منی به آنها هم بّکه گفته می‏شود. در المیزان فرموده: مراد از بّکه زمین کعبه است به واسطه ازدحام مردم، بّکه نامیده شده است. طبرسی از امام باقر «علیه السلام» نقل کرده که بّکه مسجدالحرام است و مکّه تمام حرم. و این مؤید مطلب فوق است زیرا مسجد الحرام محل ازدحام است. و گویند: مراد از بّکه، مکّه است میم آن به باء قلب شده است. محلّ کعبه و محلّ طواف و غیره نیز گفته‏اند.

[ویکی فقه] بکر (ابهام زدایی). واژه بکر ممکن است در معانی ذیل به کار رفته و یا اسم برای اشخاص ذیل باشد: • بکر(شتر جوان)، به فتح باء و سکون کاف استفاده شده در معنای شتر جوان• بکر (استعمال نشده)، به کسر باء و سکون کاف در معانی استعمال نشده (تازه و نو)• باکره، غیرمحصن و نیز دوشیزه (باکره)• اتحادیه بکر بن وائل، نام اتحادیه ای قدیمی متشکل از قبایل عربِ مرکز، مشرق ، و پس از آن ها اعراب شمال جزیرة العرب • بکر بن حی تیمی، بکر پسر حَیّ تیمی شهید والامقام پیکار عاشورا، از قبیله بنی تیم الله بن ثعلبه• بکر بن عبدالله مزنی بصری، مکنّی به ابوعبدالله، محدث و فقیه قرن اول و دوم• بکر بن علی، یکی از فرزندان امام علی (علیه السلام)• بکر بن محمد، بَکْرِ بْن ِ مُحَمَّدِ بْن ِ عَلاءِ قُشِیْری، ابوالفضل ربیع الاول ۴۴/ ژوئیه ۵۵، فقیه و قاضی مالکی مصر
...

[ویکی فقه] بکر (استعمال نشده). بکر به معنای استعمال نشده، نو و تازه، همچنین در معنای غیر محصن و نیز در معنای دوشیزه (باکره) به کار می رود.
از بکر به معنای نخست (استعمال نشده، نو و تازه)، در باب حج، سخن رفته است.

حکم بکر در معنای اول
سنگ ریزه ای که در رمی جمره، به کار می رود باید بکر باشد؛ بدین معنا که در رمی، استفاده نشده باشد.

کاربرد فقهی معنای دوم بکر
از بکر به معنای دوم (غیرمحصن)، در باب حدود، یاد شده است.

حکم بکر در معنای دوم
...

[ویکی فقه] بکر(شتر جوان). بَکْر به معنای شتر جوان است.این عنوان، در باب حج به کار رفته است.
محرم اگر تخم شتر مرغ را بشکند در صورتی که جوجه ی زنده، درون آن باشد و بر اثر شکسته شدن تخم بمیرد بنابر مشهور باید به عدد هر تخم شکسته، یک شتر جوان به عنوان کفاره بپردازد.

دانشنامه عمومی

بکر (مجموعه تلویزیونی). بکر ( به انگلیسی: Becker ) یک مجموعه تلویزیونی کمدی موقعیت آمریکایی، با هنرنمایی تد دنسن است که در سال های ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۴ از شبکه سی بی اس پخش می شد.
سریال در مورد یه دکتر یا پزشک خانواده که دفتر کارش توی یه محله پایین و فقیر هست. این دکتر که اسمش «بکر» هست، آدم بداخلاق و بدعنق و بدقلق و کم صبری است و دائم به همه چی ایراد می گیرد و غر می زند. کلا هم ۲ تا دوست دارد یکی از آن ها که یه دختره که یه کافه قدیمی رو اداره می کند و بکر صبحانه و ناهارش رو اونجا می خورد دوست دیگرش هم یه مرد نابینا هست که بغل همون کافه، دکه روزنامه فروشی دارد هرروز صبح بکر به این کافه می رود، قهوه می خورد و سیگارش رو می کشد بعد می رود سرکار. سریال حوادث اطراف این فرد رو نشان می دهد و نظریات «بکر» و غر زدنهاش و برخوردش با موضوعات مختلف رو بیان میکنه…
• برنامه های تلویزیونی به زبان انگلیسی
• برنامه های شبکه سی بی اس
• پزشکان تخیلی
• مجموعه های تلویزیونی آمریکایی آغازشده در ۱۹۹۸ ( میلادی )
• مجموعه های تلویزیونی آمریکایی پایان یافته در ۲۰۰۴ ( میلادی )
• مجموعه های تلویزیونی آمریکایی دهه ۱۹۹۰ ( میلادی )
• مجموعه های تلویزیونی آمریکایی دهه ۲۰۰۰ ( میلادی )
• مجموعه های تلویزیونی پزشکی
• مجموعه های تلویزیونی پزشکی آمریکایی
• مجموعه های تلویزیونی پزشکی آمریکایی دهه ۲۰۰۰ ( میلادی )
• مجموعه های تلویزیونی آمریکایی
• مجموعه های تلویزیونی سی بی اس
• مجموعه های تلویزیونی کمدی آمریکایی دهه ۲۰۰۰ ( میلادی )
• مجموعه های تلویزیونی کمدی موقعیت آمریکایی
• نمایش های تلویزیونی واقع شده در نیویورک سیتی
• Pages using infobox television with nonstandard dates
• Television articles with incorrect naming style
• صفحه هایی که از جعبه اطلاعات تلویزیون با پارامترهای نامعلوم استفاده می کنند
مقاله های دارای واژگان به زبان انگلیسی
عکس بکر (مجموعه تلویزیونی)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

original (صفت)
اصلی، اصل، اصیل، بدیع، مبتکر، ابتکاری، بکر

virginal (صفت)
خالص، دست نخورده، بکر، دوشیزهای، باکره مانده

فارسی به عربی

اصلی , نعناع

پیشنهاد کاربران

پوپک، ناسفته، دست نخورده، تازه، نو، طرفه، بدیع
بَکر/Bakr
بَکر، به معنای شتر جوان است که به رییس و سرآمد قبیله بزرگ نیز اطلاق می گردد
واژه های عربی زیر ریشه اوستایی دارند:
فکر: Ava Kara
ذکر: Adhiri Kara
نکر: Ni Kara
بکر: Aipi Kara
سکر: Os kara
شکر: Asha Kara
مکر: Aiwi Kara
حکر: Akh Kara
عکر: A Kara
وکر: Vi Kara
پیرس: paarsitek
Api kara یا همون بی کار و ستنخورده واژه ای فارسیه
نام جدششم ما بکر ( کسره ب و کسره ک ) بوده وبا توجه به نظر اقای آریا بهاروند در بالا ( به کر ) میتوانددرست باشد
دست ناکرده. [ دَ ک َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) دست نخورده. بکر. دوشیزه. به مُهر :
دست ناکرده چندگونه کنیز
خلخی دارد و خطائی نیز.
نظامی.
دست ناکرده دلستانی چند
بکر چون روی غنچه زیر پرند.
نظامی.
undiscovered
unspoilt
an unspoilt stretch of coastline
virgin
vergen
باکسرب وک روستایی سرسبز وزیبا ازتوابع بخش رستاق شهرستان داراب استان فارس.
کشف نشده
برای منطقه بکر و دست نخورده یا مکانی که که هنوز بکره از کلمه untamed استفاده میشه در زبان انگلیسی
نامی لری بختیاری
به کر*بکر*::بهترین پسر
Beh kor
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس