ارشد

/~arSad/

مترادف ارشد: بزرگ، کاپیتان، مبصر، بزرگ تر، مسن تر

متضاد ارشد: کهتر

برابر پارسی: بزرگتر، برتر، ارجمند، سرآمد، فرازین

معنی انگلیسی:
above, chief, better, big, doyen, elder, first, general, head, high, major, paramount, pre-, proto-, ranking, senior, superior, top

فرهنگ اسم ها

اسم: ارشد (پسر) (عربی) (تلفظ: aršad) (فارسی: اَرشد) (انگلیسی: arshad)
معنی: بزرگ تر، دارای درجه و مقامی بالاتر از دیگران، رشیدتر، مافوق
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم پسر، اسم عربی

لغت نامه دهخدا

ارشد. [ اَ ش َ ] ( ع ن تف ) نعت تفضیلی از رشد. رشیدتر. راه راست یابنده تر. ( غیاث ) ( آنندراج ). || به رشدرسیده.
- ارشد اولاد یا اولاد ارشد ؛ آنکه در میانه اولاد کسی بارشدتر و باهوشتر از همه باشد. و در تداول عوام فارسی زبان ، اسن و اکبر فرزندان : حسن بن علی علیهما السلام فرزند ارشد فاطمه بنت رسول صلوات اﷲ علیهاست.
- صاحبمنصب ارشد ؛ صاحب منصبی که درجه او برتر از دیگران باشد.
- طریق ارشد ؛ به رشدتر. اَقصد. راه راست تر. قریب تر بمطلب. ( آنندراج ).

ارشد.[ اَ ش َ ] ( اِ ) حجرالنور است. ( اختیارات بدیعی ). جوهری است که آنرا مرقشیشا خوانند و بعربی حجرالنور گویند. ( برهان قاطع ). حجرالروشنائی. ( قانون ابوعلی سینا در ادویه مفرده ذیل : مارقشیشا ). اثلق. ( فهرست مخزن الادویه ). سنگ روشنائی.

ارشد. [ اَ ش َ ] ( اِخ ) ابن احمد برسوی. او راست : ارشاد الطالبین فی شرح وصایا المهتدین.

فرهنگ فارسی

رشیدتر، راه راست یابنده تر، برتر، بزرگتر، برومندتر، کسی که درمیان همگنان خوددارای درجه ومقام بالاترباشد
( اسم ) جوهری است که آنرا مرقشیشا خوانند حجرالنور حجرالروشنایی سنگ روشنایی .
اوراست ارشاد الطالبین فی شرح وصایا المهتدین

فرهنگ معین

(اَ شَ ) [ ع . ] (ص تف . ) بزرگتر، مسن تر. ،اولاد ~ فرزند بزرگ تر.

فرهنگ عمید

۱. بزرگ تر، برومندتر: پسر ارشد.
۲. کسی که در میان همگنان خود دارای درجه و مقام بالاتر است: مقام ارشد.

مترادف ها

superior (صفت)
بالاتر، مافوق، برتر، عالی، ارشد، فائق، بالایی

senior (صفت)
بالاتر، بزرگ، قدیمی، ارشد، بزرگتر، بالا رتبه

commander (صفت)
ارشد

major (صفت)
بالغ، بزرگ، کبیر، بیشتر، عمده، ارشد، بزرگتر، اعظم، اکبر، مهاد، بیشین

eldest (صفت)
بزرگترین، ارشد، مسن ترین، سالدارترین

classy (صفت)
درجه یک، ارشد

elder (صفت)
ارشد، بزرگتر، ارشد کلیسا

superordinate (صفت)
ارشد

old-line (صفت)
ارشد، محافظه کار، دارای قدرت در اثر ارشدیت

first-born (صفت)
ارشد، نخست زاده

higher-up (صفت)
ارشد

فارسی به عربی

رییس , شیخ , قائد

پیشنهاد کاربران

ارشد ؛ رشیدتر ، بیشتر رشد کرده ، ریشه دار تر
درک بهتر مطلب فوق مرتبط با تحلیل متن زیر
ارتش ؛ با ریخت آرتش که اگر یک تعریف موازی از طریق کلمات غیر هم خانواده برای این کلیدواژه داشته باشیم به معنی سازمان در انرژی و نیرومند و دارای قدرت.
...
[مشاهده متن کامل]

اگر یک تعریف انطباقی از طریق مصدر و بن واژه ی این کلمه و کلمات هم خانواده با این کلمه داشته باشیم به معنی سازمان رشید و ریشه دار و رشد کرده و دارای آرایش و رویش.
رایش ؛ یک کلید واژه بسیار زیبا و یک کهن واژه است که کلمات دیگری مثل آرایش و مُعَرَّب این کلمه عارایش به مفهوم آراستگی از این کلمه منشعب شده است.
اگر کلمه ی رایش را در مرکز کار قرار دهیم و ببینیم به لحاظ قوانین ایجاد کلمات چه کلماتی در فضای اطراف این کلمه قرار دارد از یک سو کلمه ی ریشه و رویش قابل رؤیت می شود یعنی ریشه باعث رشد و رویش و رایش شدن به مفهوم رُستن و آراستگی می شود.
و از سوی دیگر کلمه ی عَرش و عَریکه به مفهوم یک نیروی به حد اعلا رسیده قابل روئیت می شود.
و از سوی دیگر کلمه آرش به مفهومی شخص پر انرژی قابل روئیت می شود. و کلمات فراوان اینچنینی در فضای اطراف کلمه ی رایش.
تمام این کلمات به لحاظ قانون ریشه ی کلمات و بن واژه یا مصدر مرتبط با این کلمه می باشد.
اگر بن واژه و راسته و زنجیره ی مفاهیم مرتبط با این کلمه رو پیش بریم به کلمات زیادی خواهیم رسید مثل شرع شریعت شعر شعور مَعشر عشیره عشایر عرشه رعشه ارتعاش .
اگر نحوه و فلسفه اتصال مفهومی این کلمه رو بخواهیم تفسیر کنیم برای خودش کتابچه ای خواهد شد. رایش کوروش و رایش داریوش هم خودش داستانی دارد که خارج از گنجایش یک چنین فضایی با بستر جرعه نوشی و قطره چکانی هست.
ریشه ؛ مرتبط با کلمه ی رشد و رویش.
مدل ساختمان این کلمه به گونه ای است که نیاز به نصب درب ورود جهت رفتن به داخل ساختمان این کلمه جهت دیدن معنا و مفهوم این کلمه را در درون خودش دارد.
اگر ما حرف ( آ ) را به عنوان یک افزونه به چیدمان حروف در ساختمان این کلمه به عنوان باب ورود به ساختمان کلمه اضافه کنیم کلمه ی آرش به معنی قدرت و نیرو و انرژی قابل مشاهده می شود.
از آنجایی که عینیت مفهوم کلمه ی ریشه در درختان به عنوان محل دریافت انرژی جهت رشد و نمو گیاهان و درختان می باشد کلمه ی ریشه با کلماتی از قبیل ؛ ریشه رشد آرش و رایش و راشا و راسا و رُستن در قانون و قواعد ایجاد کلمات دارای یک ریشه و مصدر و بن واژه می باشند.
اصلی ترین حرف در کلیدواژه ی ریشه حرف ( ر ) می باشد در واقع ریشه ی ریشه ی کلمه ی ریشه حرف ( ر ) می باشد.
و حرف ( ر ) در چیدمان حروف و ساختمان کلمات نماد وجود انرژی در ابعاد کاربردی مختلف می باشد.
ارشاد ؛ رشد ، رشید شدن ، ریشه دادن ، ایجاد کردن رشادت
فلسفه ی وجود ریشه در عالم هستی برای رویش و رشد و نمو هست.
حرف ( ش ) در کلمه ی رشد در قانون و قواعد ایجاد کلمات در پهنه ی واژگان و دریای لغات در قانون قلب ها و منقلب شدن حروف به سمت حروف دیگر جهت ایجاد کلمات در ابعاد کاربردی مختلف به دلیل نزدیکی و نقطه ی مشترک صدور آوا از ابزارهای ایجاد کلام واقع شده در دهان قابل تبدیل به حرف ( س ) می باشد حرف ( د ) نیز قابل تبدیل به حرف ( ت ) می باشد بر همین مبنا در کلمه ی رشد کلمه ی رُست قابل مشاهده است. یعنی ریشه و رشد به معنی رُستن در رُستنی ها در روستاها که محل پرورش گندم و جو و گاو و گوسفند و باغ و . . . می باشد دارای یک چنین فلسفه ای در مفهوم این کلمات برای نامگذاری می باشد.
روند جریان سیال مفاهیم در آبراه کلمات از طریق ریشه ی کلمه ی ریشه و رشد توسط قانون اولویت آوا نسبت به نگارگری حروف و کلمات به شرح زیر قابل ذکر می باشد ؛
( ریشه رویش رایش ارشاد ارشد رشید رشادت رشد رُست رُستَن رستم روستا ممارست راستی ارسطو آراسته اِوِرست آریس عروس آرایش آرش عرش و. . . )

ارشد. [ اَ ش َ ] ( ع ن تف ) نعت تفضیلی از رشد. رشیدتر. راه راست یابنده تر. ( غیاث ) ( آنندراج ) . || به رشدرسیده.
- ارشد اولاد یا اولاد ارشد ؛ آنکه در میانه اولاد کسی بارشدتر و باهوشتر از همه باشد. و در تداول عوام فارسی زبان ، اسن و اکبر فرزندان : حسن بن علی علیهما السلام فرزند ارشد فاطمه بنت رسول صلوات اﷲ علیهاست.
...
[مشاهده متن کامل]

- صاحبمنصب ارشد ؛ صاحب منصبی که درجه او برتر از دیگران باشد.
- طریق ارشد ؛ به رشدتر. اَقصد. راه راست تر. قریب تر بمطلب. ( آنندراج ) .
ارشد. [ اَ ش َ ] ( اِ ) حجرالنور است. ( اختیارات بدیعی ) . جوهری است که آنرا مرقشیشا خوانند و بعربی حجرالنور گویند. ( برهان قاطع ) . حجرالروشنائی. ( قانون ابوعلی سینا در ادویه مفرده ذیل : مارقشیشا ) . اثلق. ( فهرست مخزن الادویه ) . سنگ روشنائی.
ارشد. [ اَ ش َ ] ( اِخ ) ابن احمد برسوی. او راست : ارشاد الطالبین فی شرح وصایا المهتدین.
منبع . لغت نامه دهخدا

ارشد: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
مهتر mehtar ( دری )
مسیاتر masyātar ( سغدی )
بلندپایه
کلانتر
ارشد ، رشد ، رشید ، راشد ، رشادت، . . .
این کلمات با ریشه عربی از رشد هستند
که معنی به بلوغ رسیدن میباشد
راهنمایی کرد
مهتر
باهوشتر ؛عاقل تر ؛قابل اتکا