آیین
( اسم ) ۱ - رسم روش ادب . ۲ - معمول متداول مرسوم . ۳ - شیوه آهنگ . ۴ - صفت کردار مانند : بهشت آیین جنت آیین . ۵ - اندازه حد عدد شمار. ۶ - قاعده قانون نظم . ۷ - سامان اسباب . ۸ - طبیعت نهاد فطرت . ۹ - آذین شهر آرای
جشن . ۱٠ - زیب زینت . ۱۱ - فر شکوه . ۱۲ - شرع شریعت کیش : آیین اسلام . ۱۳ - تشریفات اتیکت یا به آیین . ۱ - چنانکه مرسوم است طبق معمول . ۲ - چنانکه باید چنانکه ضروری است . ۳ - زیبا جمیل . یا بر آیین . مثل مانند .
[ گویش مازنی ] /aayin/ آهن & گاوآهن - آهن
[funerary cult, burial cult] [باستان شناسی] مراسمی که بستگان متوفی با حضور روحانیان، ضمن تقدیم نثارها، برای شادی روح درگذشته در مقبرۀ وی به جای میآوردند
کتابی است تالیف ابو الفضل وزیر اکبرشاه راجع به امور دیوان و کشور داری دوره آن پادشاه ( ۱٠۱۴ - ۹۶۳ ه. ق . ) که در دو مجلد بطبع رسیده . توضح . - [ آیین اکبری ] را با [ دین الهی ] که دین مصنوع عهد اکبر شاه است نباید اشتباه کرد .
قوانین و یاسا و دین گونه که میرزا ابوالفضل بامرا اکبر شاه هندی آورد نام کتاب سوم اکبر نامه
( اسم ) آذین شهر شهر آرای هنگام قدوم شاهی یا بزرگی یا پیش آمدن جشن و سوری .
( اسم صفت ) ۱ - آنکه طرفدار آیین و رسم است . ۲ - خدمتکار پرستار .
۱ - عمل آیین پرست طرفداری آیین و رسم . ۲ - خدمت با فروتنی .
[mortuary ritual, mortuary rite] [باستان شناسی] مراسمی آیینی و
نمادین که شرکت کنندگان در حین تدفین درگذشتگان و پس از آن به جا میآوردند
نوایی در موسیقی قدیم ...