منزویمنزوی شدنمنزوی کردنمنسجلمنسوبمنسوب بلافصلمنسوب به اویلوس خدای بادامنسوب به بافت غده ای و لنفاویمنسوب به تاج خروسمنسوب به دستگاه عصبی خودکارمنسوب به علم ستاره شناسیمنسوب به فیزیک نجومیمنسوب بودنمنسوب نسبیمنسوجمنسوخمنسوخ شدهمنسوخ کردنمنسوخهمنسوخیمنشمنش نمامنش نمایی کردنمنشاءمنشارمنشعبمنشعب از کلیهمنشعب شدنمنشعب کردنمنشورمنشور قائممنشور متوازی السطوحمنشور وارمنشوریمنشیمنشی گریمنصبمنصب قضامنصرف شدنمنصرف کردنمنصفمنصفانهمنصوبمنصوب شده به وسیله خویشتنمنصوب نمودنمنصوب کردنمنصورمنضماتمنطبقمنطبق با