حرف تعریفحرف توخالیحرف توخالی و بی معنیحرف جرحرف چاپیحرف چرندحرف چهارم زبان یونانیحرف خود را خوردنحرف خود را رسما پس گرفتنحرف درشتحرف دو پهلوحرف دو صوتی یا چند صوتیحرف دیگری را قطع کردنحرف ربطحرف زبانیحرف زدنحرف زنحرف سوم الفبای یونانیحرف شانزدهم الفبای یونانیحرف شنوحرف شنویحرف شنوی کردنحرف شکسته و نا مفهومحرف صامتحرف صفیریحرف صوتیحرف عطفحرف علهحرف مفتحرف مفت زدنحرف مفت زنحرف منفیحرف نداحرف نزدنحرف نشنوحرف نقضحرف نهــم الفبای یونانیحرف نیم صوتیحرف هفتم الفبای انگلیسیحرف کنایه دار زدنحرف کنایه دار یا شوخی امیزحرف کوچکحرفهحرفه ایحرفه ییحرفهیی بودنحرفیحرفی که با اصطکاک نفس ادا گرددحرقفهحرقفی